eitaa logo
دخترانِ‌ پرواツ
917 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
24 فایل
🌱بښمِـ اللّهـ... ☺دختران پروا مِصداق دُختر خانوماییه که: • ⌠پـــیـــرو آقــاݩ⌡• پَروا ←پِیرواݩِ آقـا ✅فَقط در ایتاییم وشُعبہ دیگه اے نداریم💚 کپی از پست ها ؟ حلالتون😍😁 😁خادممون↶ ≫⋙ @Fezeh114 👀کانال دوممون ↶ ≫⋙ @Toktam_gallery_13
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا و الصدیقین⭐️
•° 『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏🌿』 💕اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن یه‌سلامم‌بدیم‌به‌آقامون‌صاحب‌الزمان! 💕السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ 💕یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن 💕و یا شریڪَ القران 💕ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے 💕و مَولاے الاَمان الاَمان🌱 اللٰهُمَ‌عَجِّلْ‌لِوَلیِکَ‌الفَرَجْ‌بِه‌حَقِ‌زینَب ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
• ° 💕بسم الله الرحمن الرحیم 🌺"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"🌿 بھ نیابٺ از ↯♥ شهید محمدحسین محمد خوانی اللٰهُمَ‌عَجِّلْ‌لِوَلیِکَ‌الفَرَجْ‌بِه‌حَقِ‌زینَب ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
{•🖤🔗•} :🌱↯ شخصی‌آمد‌وازمن‌درخواست‌کرد که‌با‌زنان‌بد‌حجاب‌که‌در‌روضه‌ها شرکت‌میکنند‌برخوردکنم🤭°! حاج‌قاسم‌هم‌انجا‌نشسته‌بود...؛ گفت:حاج‌قاسم‌شما‌یک‌چیزی‌بگویید حاج‌قاسم‌گفت: مگر‌اینجاخانه‌شماست؟ خانه‌شما‌آمدند‌برخورد‌کن! ...)♥️ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
ࢪفیق! ࢪفاقت ما باید از جنس رفاقت حاج قاسم و ابو مهدے باشه..♡ همون قدࢪ قشنگ همون قدࢪ خدایـــے... آخࢪ رفاقتمونمـ بھ قشنگے آخࢪ رفاقتشون باشھ ‌‌:) ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
🌸 {علیــ السلام ــــه} دوست هر کس عقل او.... و دشمنش جهل اوست🍃 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
تفاوت ترامپ و بایدن... 🤞 سگ زرد برادر شغال است.. 🙃 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
👳🏻‍♂ انتظار فرج؛ انتظار قدرت اسلام است...! وانتظارِ به تنهایی کافی نیست...! (ره)🌱 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
📿 اگر میخواهی سرباز امام زمان (عج)باشی باید توانایی هات رو بالا ببری... شیعه باید همه فن حریف باشه.. و از همه چی سر در بیاره! ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخترانِ‌ پرواツ
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌بیست‌ونهم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 گاهے هرگز رفتم اتا
💙 :) 🌱 فایل شماره 1 فايل رو پاڪ ڪردم ... و گوشے ڪريس رو برداشتم ... حق با اوبران بود ... هيچ چيزے يا سرنخے توش نبود ... و اون شماره هاے اعتبارے هم ڪہ چند بار باهاش تماس گرفتہ بودن ... عين قبل، همہ شون خاموش بود ... تماس هاے پشت سر هم ... هرچند، مشخص بود بہ هيچ ڪدوم شون جواب نداده ... نہ حداقل با تلفن خودش ... گوشے رو گذاشتم روے ميز ... و چند لحظہ بهش خيره شدم ... اما حسے آرامم نمےگذاشت ... دوباره برش داشتم و براے بار دوم، دقيق تر همہ اش رو زير و رو ڪردم ... باز هم هيچے نبود ... قبل از اينڪہ قطعا گوشے رو براے بايگانے پرونده بفرستم ... تصميم گرفتم فايل هاے صوتے رو باز ڪنم ... هدست رو از سيستم جدا ڪردم و وصل ڪردم بهش ... و اولين فايل رو اجرا ڪردم ... صداے عجيبے ... فضاے بين گوشے هاے هدست رو پر ڪرد ... انگار زمان متوقف شده بود ... همہ چيز از حرڪت ايستاد ... همہ چيز ... حتے شماره نفس هاے من ... ضربان قلبم هر لحظہ تندتر مےشد ... با سرعتے ڪہ انگار ... داشت با فشار سختے دنده هام رو مےشڪست و از ميان سينہ‌ام خارج مےشد ... حس مےڪردم از اون زمان و مڪان ڪنده شدم ... اون اداره ... اتاق ... ديوارها ... و هيچ چيز وجود نداشت ... اوبران ڪہ بہ اتاق برگشت ... صورتم خيس از اشڪ بود و بہ سختي نفس مےڪشيدم ... و من ... مفهوم هيچ يڪ از اون ڪلمات رو نمےفهميدم ... با وحشت بہ سمتم دويد و گوشے رو از روے گوشم برداشت ... دڪمہ هاے بالاے پيراهنم رو باز ڪرد و چند ضربہ بہ شونہ ام ... پشت سر هم مےگفت ... - نفس بڪش ... نفس بڪش ... اما قدرتے براے اين ڪار نداشتم ... سريع زير بغلم رو گرفت و برد توے دستشويے ... چند بار پشت سر هم آب سرد بہ صورتم پاشيد ... بالاخره نفس عميقے از ميان سينہ‌ام بلند شد ... مثل آدمے ڪہ در حال خفہ شدن ... بار سنگينے از روے وجودش برداشتہ باشن ... نفس هاے عميق و سرفہ هاے پے در پے ... لويد با وحشت بهم نگاه مےڪرد ... - حالت خوبہ توماس؟ ... خوبے؟ ... دستم رو خيس ڪردم و ڪشيدم دور گلوم ... نفس هام آرام تر شده بود ... با سر جواب سوالش رو تاييد ڪردم ... نفس مےڪشيدم ... اما حالتے ڪہ در درونم بود ... عجيب تر از چيزے بود ڪہ قابل تصور باشہ . ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
💙 :) 🌱 مقصد - چہ اتفاقے افتاد؟ ... چرا اينطورے شدے؟ ... چند لحظہ بهش نگاه ڪردم ... - دنبالم بيا ... بايد يہ چيزے رو بهت نشون بدم ... با همون سر و صورت خيس از دستشويے زدم بيرون ... لويد هم دنبالم ... برگشتم تو همون اتاق شيشہ‌اے ... - بشين رو صندلے ... هدست رو گذاشتم روے گوشش و همون فايل رو پخش ڪردم ... چشم‌ هاش رو بست ... منتظر بودم واڪنشش رو ببينم اما اون بدون هيچ واڪنشے فقط چشم هاش رو بستہ بود ... با توقف فايل ... چشم هاش رو باز ڪرد ... حالتش عجيب بود ... براے لحظاتے سڪوت عميقے بين ما حاڪم شد ... نفس عميقے ڪشيد ... انگار تازه بہ خودش اومده باشہ ... - اين چے بود؟ ... - نمےدونم ... نوشتہ بود "چپتر اول" ... حالت اوبران هم عادے نبود ... اما نہ مثل من ... چطور ممڪن بود؟ ... ما هر دومون يڪ فايل رو گوش ڪرده بوديم ... از روے صندلے بلند شد ... - چہ آرامش عجيبے داشت ... اين رو گفت و از در رفت بيرون ... و من هنوز متحير بودم ... ذهن جستجوگرم در برابر اتفاقے ڪہ افتاده بود آرام نمےشد ... تمام بعد از ظهر بين هر دوے ما سڪوت عجيبے حاڪم بود ... هيچ ڪدوم طبيعے نبوديم ... من غرق سوال ... و اوبران ... ڪہ قادر بہ خوندن ذهنش نبودم ... ميزمون رو بہ روے همديگہ بود ... گاهے زیر چشمے بهش نگاه مےڪردم ... مشغول پيگيرےهاے پرونده بود ... اما نہ اون آدم قديمے ... حس و حالش بہ ڪندے داشت بہ حالت قبل برمےگشت ... حتے شب بهم پيشنهاد داد برم خونہ شون ... بہ ندرت چنين حرفے مےزد ... با اين بهانه ڪہ امشب تنهاست ... و ڪیسے بہ یہ سفر چند روزه ڪارے رفتہ ... - بهتره بياے خونه ما ... هم من از تنهايے در ميام ... هم مطمئن ميشم ڪہ فردا نخوام از ڪنار خيابون جمعت ڪنم ... بهانہ هاے خوبے بود اما ذهنم درگيرتر از اين بود ڪہ آرام بشہ ... از بچگے عشق من حل ڪردن معادلات و مسالہ هاے سخت رياضے بود ... ممڪن بود حتے تا صبح براے حل يہ مسالہ سخت وقت بگذارم ... اما تا زمانے ڪہ بہ جواب نمےرسيدم آرام نمےشدم ... حالا هم پرونده قتل ڪريس ... و هم اين اتفاق ... هر چند دلم مےخواست اون شب رو ڪنار لويد باشم تا رفتارش رو زير نظر بگيرم و ببينم چہ بلايي سر اون اومد ... و با شرايط خودم مقايسه ڪنم ... اما مهمتر از هر چيزے، اول بايد مےفهميدم چے توے اون فايل صوتے بود ... فايل ها رو ريختم روے گوشي خودم ... و اون شب زودتر از اداره پليس خارج شدم ... مقصدم خونه ڪريس تادئو بود ... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
4_196698794803332983.mp3
1.47M
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
. ♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ ❣❣ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِ مُحَمَد وآلِهِ الطاهِرین🕊 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
🌸💕 ۵ صلوات به نیت رفیق شهیدت، هدیه به خانم حضرت زهرا سلام الله علیها ☺️💜 برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عج🌿💚 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
پاسی از شب گذشته بیدارید؟! نکند میل کربلا دارید…!!🙃💔
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
سلام مهدیِ زهرا☺️❤️
•° 『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏🌿』 💕اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن یه‌سلامم‌بدیم‌به‌آقامون‌صاحب‌الزمان! 💕السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ 💕یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن 💕و یا شریڪَ القران 💕ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے 💕و مَولاے الاَمان الاَمان🌱 اللٰهُمَ‌عَجِّلْ‌لِوَلیِکَ‌الفَرَجْ‌بِه‌حَقِ‌زینَب ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
• ° 💕بسم الله الرحمن الرحیم 🌺"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"🌿 بھ نیابٺ از ↯♥ شهید مرتضی مطهری اللٰهُمَ‌عَجِّلْ‌لِوَلیِکَ‌الفَرَجْ‌بِه‌حَقِ‌زینَب ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
👳🏻‍♂ : توکݪ بھ خدا توسݪ به اهل‌بیٺ توجھ به دو لبِ سیّدعلی والسلام. هیچ خبرۍ دیگھ تو عالَم نیسټ(:🦋 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
ای تمام وصیت حاج قاسم… دوستت دارم😍♥️🌿 🙃 🙃 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸•°•🌸 🙃♥️ !😐☕️ تو گردان شایعه‌شد نماز نمے خونه! گفتن،تو ڪه رفیق‌شی.. بهش تذکر بده.. باور نکردم و گفتم: لابد می‌خواد ریا نشه.. پنهانی مےخونه..! وقتےدو نفری‌توی‌‌سنگرکمین‌جزیره‌مجنون ²⁴ ساعت‌نگهبان‌شدیـم.. با چشم‌خودم‌دیدم‌که‌نمازنمی‌خواند!! توی‌سنگر کمین،در کمینش‌بودم تا سرحرف‌را باز کنم .. گفتم : ـ تو که برای‌خدا می‌جنگے.. حیف‌نیس‌نماز نخونی؟! لبخندے(: زد و گفت : +یادم‌میدے‌نمازخوندن رو؟ ➖ بلد نیستے❓ ➕نه..تا حالا نخوندم --_ نمازخواندن رو توی‌توپ‌وآتش‌دشمن یادش دادم . . ‌‌اولین نماز‌صبحش‌را با من‌اول‌وقت‌خواند. دو نفر نگهبان بعدی‌آمدندو جاےماراگرفتند ماهم‌سوار قایق‌شدیم‌تا برگردیم.. هنوز مسافتےدورنشده‌بودیم‌که‌خمپاره نشست،توی‌آب‌هور‌ ،پارو از دستش‌افتاد آرام‌‌کف‌قایق‌خواباندمش،لبخندکم‌رنگےزد🙂 با انگشت‌روی‌سینه‌اش‌صلیب†کشید وچشمش‌به‌آسمان‌،با لبخند به.. شهادت🕊♥️رسید . . . اری،مسیحے بودکه‌مسلمان شد و بعد از اولین‌نمازش‌به‌شهادت‌رسید... به‌ یاد 🤧♥️ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخترانِ‌ پرواツ
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌سےویڪم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 مقصد - چہ اتفاقے افتا
💙 :) 🌱 در جستجوے حقیقت پدرش در رو باز ڪرد ... چقدر توے اين دو روز چهره اش خستہ‌تر از قبل شده بود ... تا چشمش بہ من افتاد ... تعللے بہ خودش راه نداد ... - قاتل پسرم رو پيدا ڪرديد؟ ... حس بدے وجودم رو پر ڪرد ... برعڪس ديدار اول ڪہ اميد بيشترے براے پيدا ڪردن قاتل داشتم ... چطور مےتونستم در برابر اون چشم هاے منتظر ... بگم هنوز هيچ سرنخے پيدا نڪرديم ... اون غرق اندوه در پے پيدا ڪردن پسرش بود ... و من در جستجوے پيدا ڪردن جواب سوال ديگہ‌اے اونجا بودم ... براے لحظاتے واقعا از خودم خجالت ڪشيدم ... - خير آقاے تادئو ... هنوز پيداش نڪرديم ... اما مےخواستم اگہ ممڪنہ شما و همسرتون بہ چيزے گوش ڪنيد ... شايد در پيدا ڪردن قاتل بہ ما ڪمڪ ڪنہ... انتظار و درد ... از توے در ڪنار رفت ... - بفرماييد داخل ... و رفت سمت راه پلہ ها ... - مارتا ... مارتا ... چند لحظہ بيا پايين ... ڪارآگاه منديپ اينجاست ... چند دقيقہ بعد ... همہ مون توے اتاق نشيمن بوديم ... و من همون فايل رو دوباره پخش ڪردم ... چشم هاے پدرش پر از اشڪ شد ... و تمام صورت مادرش لرزيد ... آقاے تادئو محڪم دست همسرش رو گرفت ... داشت بهش قوت قلب مےداد ... - من ڪہ چيزے نمےدونم ... و نگاهش برگشت سمت مارتا ... - خانم تادئو شما چطور؟ ... اينها روے گوشے پسرتون بود ... هنوز چشم ها و صورتش مےلرزيد ... - اين اواخر دائم هندزفرے توے گوشش بود و بہ چيزے گوش مےڪرد ... يڪے دو بار ڪہ صداش بلندتر بود شبيہ همين بود... اما هيچ وقت ازش نپرسيدم چيہ ... سرش رو پایین انداخت ... و چند قطره اشڪ، خيلے آروم از ڪنار چشمش جارے شد ... - اےڪاش پرسيده بودم ... آقاے تادئو دستش رو گذاشت روے شانہ هاے همسرش ... و اون رو در آغوش گرفت ... با وجود غمے ڪہ خودش تحمل مےڪرد ... سعے در آرام ڪردن اون داشت ... و ديدن اين صحنہ براے من بےنهايت دردناڪ بود ... چون تنها ڪسے بودم ڪہ توے اون جمع مےدونست ... شايد اين سوال هرگز بہ جواب نرسہ ... ڪہ چہ ڪسے و با چہ انگيزه اے ... ڪريس تادئو رو بہ قتل رسونده ... بدون خداحافظے رفتم سمت در خروجے ... تحمل جو سنگين اون فضا برام سخت بود ... ڪہ يهو خانم تادئو از پشت سر صدام ڪرد ... - ڪارآگاه ... واقعا اون فايل مےتونہ بہ شما در پيدا ڪردن حقيقت ڪمڪ ڪنہ؟ ... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
💙 :) 🌱 بطرے اسڪاچ برگشتم سمت در ... - هيچ چيز مشخص نيست خانم تادئو ... نگاه امیدوارش مایوس شد ... - فڪر مےڪنم اونها رو از آقاے ساندرز گرفتہ باشہ ... دقيق چيزے يادم نمياد ولے شايد جواب سوال تون رو پيش اون پيدا ڪنيد ... چشم هاش مصمم تر از آدمے بود ڪہ از روي حدس و گمان... اون حرف رو بزنہ ... شايد نمےدونست اون فايل چيہ ... اما شڪ نداشتم ڪہ مطمئن بود جواب سوالم پيش دنيل ساندرزه ... در ماشين رو بستم اما قبل از اينڪہ فرصت استارت زدن پيدا ڪنم ... يہ نفر چند ضربہ بہ شيشہ زد ... آقاے تادئو بود ... شیشہ رو ڪہ ڪشیدم پایین، موبايلش رو از جيبش در آورد ... - ڪارآگاه ... ميشہ اون فايل ها رو براے منم بريزيد؟ ... مےخوام چيزهايے ڪہ پسرم بهشون گوش مےڪرده رو، منم داشتہ باشم ... دستش رو گذاشت روے در ماشين ... حس ڪردم پاهاش بہ سختے نگهش داشتہ ... - سوار شيد آقاے تادئو ... هوا يڪم سرد شده ... نشست توے ماشين ... ڪمے هم از پسرش حرف زد ... وقتے از تغييراتش مےگفت ... چشم هاش برق مےزد ... چقدر اميد و آرزو توے چهره خستہ اون بود ... هنوز ديروقت نبود ... هنوز براے اینڪہ برم سراغ ساندرز و زنگ خونہ اش رو بہ صدا در بيارم دير نشده بود ... اما حالم خيلے بد بود ... وقتے بہ پدر و مادرش فڪر مےڪردم و چهره و حالت اونها جلوے چشمم مےاومد ... با همہ وجود دلم مےخواست جوابے پيدا ڪنم ... جوابے ڪہ توے اون مجبور نباشم بہ اونها، چيز دردناڪ تر و وحشتاڪ ترے رو بگم ... جوابے ڪہ درد اونها رو چند برابر نڪنہ ... بہ اوبران قول داده بودم ... فردا مجبور نباشہ من رو از ڪنار خيابون جمع ڪنہ... بہ جاے بار ... جلوے سوپرمارڪت ايستادم ... توے خونہ خوردن شايد حس تنهايے رو چند برابر مےڪرد اما حداقل مطمئن بودم ... صبح چشمم رو توے جوب يا ڪنار سطل هاے آشغال باز نمےڪنم ...يہ بطرے برداشتم ... گذاشتم روے پيشخوان مغازه ... دستم رو بردم سمت ڪيفم تا ڪارتم رو در بيارم ... سنگين شده بود ... انگشت هام قدرت بيرون ڪشيدن اون ڪارت سبڪ رو نداشت ... چند لحظہ بہ ڪارت و بطرے اسڪاچ خيره شدم ... - حالتون خوبہ آقا؟ ... نگاهم ناخودآگاه برگشت بالا ... - بلہ خوبم ... از خريد منصرف شدم ... و از در مغازه زدم بيرون ... ڪنار ماشين ايستادم و بہ انگشت هام خيره شدم ... - چہ بلايے سر شماها اومده؟ ... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
4_196698794803332983.mp3
1.47M
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva