•💛•
#سیدناخامنهای
حضرتآقافرمودند:
هدفتانشهادتنباشد؛
هدفتانانجامتڪالیففورۍوفوتیباشد.
گاهیاوقاتهستکہاینجورتڪلیفی
منجربهشهادتمیشود؛گاهۍهمبهشهادت
منتفۍنمیشود . . .🖐🏻🌱'!
#آقامونه
『 @Dokhtarane_parva 』
•🧡•
فکت:
شما نمیفهمید غذاتونو چقد محکم میجوید
تا وقتی که اتفاقی زبونتونو گاز میگیرید😐😁
#خنده_حلال
『 @Dokhtarane_parva 』
•🖤•
-
سـٰآلهـٰآسـتڪهجَھـٰآنمُنقَلِـبِاَزشـٰآگِرداَسـت
وآۍبَـرحـٰآلِعَـدوُگَـربِرسَداُستـٰآدَشシ..!
#مقام_معظم_دلبری😍❤️
#آقامونه😌
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
بسیاردستگیــرفقرابود
وهمیشہبہشخصفقیرے
ڪہابتداےڪوچہبود،ڪمڪمےڪرد
بہخاطردارمڪہشبےبہبیرونازمنزلرفت
وبازگشتاوطولـانےشد،
وقتےعلتراپرسیدممتوجـہشدم
پولےبراےڪمڪبہآنفقیــرنداشتہ
وبراےاینڪہشرمندهاونشــود😓،
چندڪوچہرادورزده👣
وازمسیردورترےبہخانہآمدهاست
#شہیدحمیدسیاهڪالےمرادی
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
#دختران_خرمشهر
#پارت_۱۵
🌱دل هـست بہ یاد نࢪگست مست،هنوز:
خداوکیلی همه حرفهایش حق بود . این من بودم که بی جهت مقاومت میکردم . خواستم ضربهای به او وارد کرده باشم،منتظر ادامه سخنرانی اش نماندم و رفتم به طرف گوشه خانه ویرانه ای که مقرشان بود و با وسایلم توی یک ساک دستی بود مشغول شدم .
باندها و بتادین ها را جابه جا کردم و هدفم این بود که به شاهرخ بی اعتنایی کرده باشم زیر چشمی هم حواسم بود که ببینم چه می کند و دیدم وقتی بیاعتنایی مرا دید کنار گوش یکی از نیروهایش زمزمه کرد و از خانه بیرون زد دلم میخواست بدانم کجا رفته و چه گفته است .
به هر بهانه ای که بود ردش را گرفتم همان برادری که حرف او را شنیده بود دورادور مواظبم بود ،احتمال دادم برایم محافظ گذاشته باشد میدانستم چه کنم
توی دبیرستان معروف بودم به «مژده جرقه»، حیف صدام لعنتی با حمله وحشیانی خود نگذاشت دیپلم را بگیرم وگرنه با داشتن دیپلم اجازه نمی دادم کسی نطق کند باز خدا را شکر که همین دوره کمک های اولیه را دیده بودم و می توانستم موثر باشم .
در یک لحظه که دیدم همان برادرم حافظ حواسش نیست از راه پله های خانه ویرانه بالا رفتم و خودم را به بام رساندم و گوشه دیوار مخروبه ای پناه گرفتم آفتاب کم رمق عصر مهر ماه اگرچه که گزندی نداشت اما سایر دیوار هم دلچسب بود خصوصن سایه ای که در پناه یک دیوانه زخم خورده از عدو باشد و شیرین تر اینکه بخواهید چند جوان مسلح را به همراه فرمانده سخت گیرشان سربگردانی!
📙نشࢪ مجنون
⛔️توجہ توجہ کپے بدون ذکࢪ انتشاࢪات جایز نمیباشد ....❌❗️
『 @Dokhtarane_parva 』
- میگن امام حسین"علیھالسلام" رو
غروب روز جمعه به شهادت رسوندن!
•
.
.
🏜غروب روز جمعه شد،
یادت رفت سلام بدی حالا حالا ها
باید بـُدویی... (:🚧
#السلامعلیڪیااباعبداللهالحسین"؏"
『 @Dokhtarane_parva 』
•🖤•
چہِانتظـٰاࢪعجیبۍ!
نهڪوششے...
نهدعـٰایۍ...
فقطنشستہایم
گوییمخداڪُندڪهبیایـۍ . .
#امام_زمان
#الٰهُمَ_عَجِّلِ_لوَلیِّکَ_الفَرَجْ
『 @Dokhtarane_parva 』
#سلامامامزمانم
ای که روشن شود از نور تو هر صبح جهان
روشنای دل من....♥️
حضرت خورشید سلام....🌿
『 @Dokhtarane_parva 』
•💙•
#سیدناخامنهای
چرا امروز #جنگ_نرم علیه ما این قدر سخت است؟ علّت، این است که ما قوی شدهایم. ۱۴۰۰/۱۲/۱۹
#آقامونه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💛•
طرفتا یکو نیمشببیداره ڪه
بگہساعت: بهوقتحاجقاسم🙂💔
بعد واسہ همین، نماز صبحش...
قضا میشہ!!😐
اینہ راہ سردار سلیمانے؟
بزرگوار! دارے اشتباهـ میریا!😑
#بهخودمونبیایم!!!!
『 @Dokhtarane_parva 』
•❤️•
#عاشقانه_شهدایی
رفقایم توی بسیج فهمیده بودند مصطفی ازم خواستگاری کرده.
از این طرف و آن طرف به گوشم می رساندند که «قبول نکن، متعصبه».
با خانمها که حرف میزد، سرش را بالا نمیگرفت.
سر برنامه های بسیج اگر فکر می کرد حرفش درست است، کوتاه نمی آمد.
به قول بچه ها حرف، حرف خودش بود. معذرت خواهی در کارش نبود.
بعد از ازدواج، محبتش به من آنقدر زیاد بود که رفقایم باور نمی کردند این همان مصطفایی باشد که قبل از ازدواج می شناختند.
طاقت نداشت سردرد من را ببیند..
شهید مصطفی احمدی روشن🌷
#عاشقانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💛•
#خنده_حلال
چه لحظه باشکوهی بود اون لحظه..!
وقتی معلم میبردمون پا تخته ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خورد..!😂😂
『 @Dokhtarane_parva 』
•💙•
-
بِہجآنتاشوقِجآنآناَستمآرآ،،
چِہآتَشهآڪِهبَرجآناَستمآرآシ..!
-
#مقام_معظم_دلبری😍❤️
#آقامونه😌
『 @Dokhtarane_parva 』
•🧡•
وعده خداست که حقالناس را نمیبخشند!'
خونِ شھدا حقالناس است . .
با این حقالناس بزرگی که به گردن ماست ؛
چه خواهیم کرد🚶🏿♂؟!
- #شهیدمحمدحسینحدادیان -
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
#دختران_خرمشهر
#پارت_۱۶
🌱دل هـست بہ یاد نࢪگست مست،هنوز
چند لحظه ای که نشستم حس کردم از توی حیاط و طبقه همکف خانه صدای هیاهوی می آید گوش تیز کردم دلم خوشحال شد حربه ام گرفتهبود داشتند دنبال من می گشتند ناگهان صدای پا آمد کسی داشت از پله ها پایین می آمد دل توی دلم نماند یک لحظه فکر کردم اگر عراقی ها باشند چه کار میتوانم بکنم.
خودم را زدم به خواب حس کردم کسی بالای سرم ایستاده تند تند نفس میزند هنوز هم مضطرب بودم فکر اینکه اگر عراقی ها سر وقتم برسند عذابم می داد کسی که بالای سرم بود آرام گفت:
_پیدایش کردم اینجاست!
صدای شاهرخ را شناختم نفسی به راحتی کشیدم احساس آرامش کردم حس کردم از من دور شد صدای گام هایش را می شنیدم که از پله ها پایین می رود خورشید داشت میرفت پشت نخلستان ها از لابلای نخلها دودی به هوا برخاست روز اولی بود که خرمشهر بدون خانوادهام تجربه می کردم آن هم در حالی که عراقی ها در چند صدمتری ما بودند میخواستند شهرمان را تصرف کنند روز قبل که خواسته بودم خانواده ام را ترک کنم اصرار می کردند که نروم پدرم که هستم ماموریت بود و نبود به مادرم هم گفتم چون برادری ندارم که از شهر دفاع کند پس من باید بروم کمک از آبادان آمده بودم خرمشهر مادرم واسه بچه کوچک مان هم سرگردان بودند طرف اهواز خانه دایی هام شانس آورده بودیم که خانه دایی هام اهواز بود
📙نشࢪ مجنون
⛔️توجہ توجہ کپے بدون ذکࢪ انتشاࢪات جایز نمیباشد ....❌❗️
『 @Dokhtarane_parva 』
#سلامامامزمانم
ای که روشن شود از نور تو هر صبح جهان
روشنای دل من....♥️
حضرت خورشید سلام....🌿
『 @Dokhtarane_parva 』
•💙•
#سیدناخامنهای
| قدرت و قوّت ملّی برای یک ملّت حیاتی است. ۱۴۰۰/۱۲/۱۹
#آقامونه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
بهمگفت:
باایناوضاعگرونی
هنوزمپای
آرمانهایرهبرتهستی؟!
گفتم:
بهمایاددادن
تویمکتبحسین↢(♥️)
ممکنه،
آبهمواسهخوردننباشه....
『 @Dokhtarane_parva 』
•❤️•
#عاشقانه_شهدایی
وقتی نبود،وقتی منطقه بود و مدتها می شد که من و بچه ها نمی دیدمش،دلم می گرفت.توی خیابان زن ها و مرد ها را می دیدم که دست در دست هم راه می روند،غصه ام می شد.زن شوهر می خواهد بالای سرش باشد.
می گفتم:«تو اصلا می خواستی این کاره بشوی چرا آمدی مرا گرفتی؟»
می گفت:«پس ما باید بی زن می ماندیم»
می گفتم:«اگر سر تو نخواهم نق بزنم پس باید سر چه کسی بزنم؟»
می گفت:«اشکال ندارد ولی کاری نکن اجر زحمتهایت را کم کنی،اصلا پشت پرده همه این کارهای من بودن توست که قدم هایم را محکم تر می کند»
نمی گذاشت اخمم باقی بماند.کاری می کرد که بخندم و آن وقت همه مشکلاتم تمام می شد
شهید عباس بابایی✨🌱
#عاشقانه
『 @Dokhtarane_parva 』