آقاجان قصد اومدن ندارین😭😞
این جمعه ام که گذشت 😔🥀
دوستان صلوات یادتون نره😉🖤
#السلام_علیک_یااباصالح_المهدے
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
🌸🌸🌸🌸🌸
#گل_نرجس🌼
#رمان_مناسبتی
#پارت_پنجم
♥️بسم رب المهدی♥️
خیلی خیلی ناراحت شدم.
۵۰۰ تا از بسته ها دزدیده شده بود ولی ما قول ۱۵۰۰ بسته رو داده بودیم.
مثل اینکه شب قبل کسی که باید در رو قفل میکرده کم کاری کرده بوده و نصف شب بسته ها دزدیده شده
از خوابیدن منصرف شدم و شروع کردم به فکر کردن.
چند تا فکر به ذهنم رسید ولی تو این وقت کم قابل انجام نبودن.
دیگه داشتم ناامید میشدم که یاد شهید هادی افتادم.
از وقتی کتابشون (سلام بر ابراهیم) رو خوندم تو مشکلات ازشون کمک میخوام.
تو دلم با شهید صحبت می کردم:
شما که پیش خدا دستت بازه خودت کمکمون کن.
ما خیلی زحمت کشیدیم براش . این مهم نیست
چندین خانواده منتظرن این کمک ها به دستشون برسه.
کمی درد و دل کردم و ازشون کمک خواستم.
خانوادگی عادت داشتیم بین الطلوعین رو بیدار بمونیم.
برای همین پیش مامان و بابا که درحال نماز و قرآن خواندن بودن رفتم تا مشورت بگیرم.
ماجرا رو گفتم ولی اون ها هم نتونستن کاری کنن.
حتی بابا گفت تقبل میکنه که یه مقداری کمک مالی کنه
ولی توی این وقت کم اصلا نمیشد برای ۵۰۰ بسته خرید و بسته بندی کرد.
با کشتی های غرق شده به اتاقم برگشتم.
هیچ چاره ای نبود.
چند ساعتی گذشت و من کاملا سرگردون بودم .
هرچقدر به بچه ها زنگ میزدم جواب نمیدادن و این نگرانیم رو بیشتر میکرد.
بالاخره حول و حوش ساعت ۱۱:۳۰ بود که نرگس زنگ زد.
سریع سراغ اخبار رو ازش گرفتم . ولی خانم زده بود تو فاز شوخی و خنده دیگه داشتم قطع میکردم که گفت یه خبر خوب داره.
ته دلم امیدوار شده بودم .
گفت : میگم . به شرطی که منو یه بستنی مهمون کنی.
گفتم : بشین تا بدم . حالا خبرو بگو
به زور از زیر زبونش کشیدن.
خانم میخواسته وقتی میرم پایگاه سورپرایز بشم.
خبر نداشت حالم خوب نیست.
بالاخره گفت
یه خیریه امروز صبح زود با دوتا وانت پر از بسته های بهداشتی؛ غذایی و..... اومده بوده دم پایگاه و بسته ها رو تحویل داده بوده.
بچه ها هم تحویل گرفتن ولی هرچی پرسیدن شما از کجا اومدین جواب قانع کننده ای ندادن.
و ازم خواست تا برای کمک تو کارهای آخریه برم مسجد.
خیلی خیلی خوشحال شده بودم .
با وجود اینکه حالم خوب نبود با کمال میل قبول کردم و بعد شادی های دخترونه توی اتاقم حاضر شدم و به مسجد رفتم.
اونجا اولین نفر زهرا رو دیدم و بعد از حال و احوال کردن ازش پرسیدم چه ساعتی این اتفاق افتاده .
که با جوابش بازم تو شوک رفتم.
ادامه دارد .......
به قلم ✍ #حدیث_ر
❌کپی با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع. درغیر این صورت حرام❌
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
#گل_نرجس🌼
#رمان_مناسبتی
#پارت_ششم
دقیقا همون ساعتی که داشتم با شهید هادی صحبت می کردم این اتفاق افتاده.
باورم نمیشد صدام رو شنیده باشه.
همیشه تو داستانا از این اتفاق ها میفته.
خیلی برام خوش آیند بود.
خلاصه کمی کمک کردیم.
بعد از نماز همه با هم به تلاطم افتاده بودیم تا کارهای آخر رو انجام بدیم .....
زهرا رو صدا کردم تا اون طرف ریسه رو بگیره . ریسه ای که مدیون اسمِ روش بودم.
☘یامهدی☘
همه کارها انجام شد و مسجد آماده شد.
و حالا تزئین هم تموم شد.
لبخندی از سر رضایت زدم و خواستم برم یه جا بشینم که مریم صدام کرد.
باید میرفت کاری انجام بده و ازم خواست تا گل های نرگسی که دستش بود رو روی میز جلوی در بچینم.
تعجب کردم که به من داده.
من یه نیروی تازه کار بودم که تازه یک هفته از ورودم به بسیج گذشته بود.
کسی کار خاصی بهم نمیداد
به اطرافم که نگاه کردم خودم جوابم رو گرفتم.
همه بلا استثناء مشغول کار و درحال بدو بدو بودن.
و فقط من بیکار بودم.
دست از فکر و خیال برداشتم و رفتم تا گل هارو بچینم روی میز تا هرکس وارد مسجد شد یک شاخه بهش هدیه بدیم...
همینطور که مداح بلند بلند مولودی میخوند و بقیه دست میزدن و ذکر یا مهدی ادرکنی رو تکرار میکردن ، تو دلم با امام زمان (عج) صحبت میکردم.
حس میکنم الان نبودنشون رو بیشتر حس میکنم.
آقا جان:
زود تر بیا. فقط شما میتونی دنیا رو گلستون کنی . دنیایی که پر از ظلم شده.
خیلی ناراحتم.
از این جهت که نبودن شما خیلی اذیتمون نمیکنه.....
یا ابا صالح ، ادرکنی✋🏻
ادامه دارد ....
به قلم ✍ #حدیث_ر
❌کپی با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع. درغیر این صورت حرام❌
🌸🌸🌸🌸🌸
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
🍃🌹🍃🌹🍃
#امام_زمان
دلبـرم یوسف زهـراسٺ خـدا مے دانـد
یـادش آرامـش دلهـاسٺ خـدا مے دانـد
علـٺ غیبـٺ او هسـٺ گنـاه من و تـو
خون جگر از گنہ ماسٺ خـدا مے دانـد
"سلام حضرت پدر..."
#اللهمعجللولیڪالفرجبحقزینب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
#میلاد_حضرت_رقیه_س
ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان
در چهره تو حضرت زهرا از این به بعد
تو آمدی و لفظ عمو تازه پا گرفت
تکمیل گشت معنی بابا از این به بعد
#مهدی_رحیمی
به روایتهایی ۱۷ ویا ۲۳ شعبان سالروز ولادت حضرت رقیه (س) بوده است.
#ولادتت_مبارک_دختر_ارباب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
•|♥️🎊|•
.#story
هنوز مستی شعبانادامه خواهد داشت
صدای پای رقیه،به گوش می آید...
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
سرودشور.نم بارون زده.mp3
5.26M
تولدت مبارک یا رقیه☺️
دل دریا داره /هیبت زهرا داره😍
باباش اربابمه /برادر شاهمه😍☺️
#مولودی_خوانی
امیر#برومند
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
.
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺍﺭﺩ
ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺰﻧﺪ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ..؛✨
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva