دخترانِ پرواツ
#مردےدرآئینہ 💙 #قسمتدوم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 برداشت اول قهوه رو
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتسوم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
تازه ڪار؟!
مشاهدات اولیہ صحنہ جنایت... نوجوانے با موهاے ژولیده...
قد، حدودا 188...
شلوار جین آبے پررنگ...
تے شرت لیمویے...
پیراهن چهارخانہ سبز و آبے غرق خون...
و رد خونے ڪہ روے زمین ڪشیده شده بود...
دستڪش ها رو دستم ڪردم و رفتم بالاے سر جنازه... هنوز دل و روده ام بہم مے پیچید... و دیدن جنازه غرق خون حالم رو بدتر مےڪرد... چند دقیقه بعد، دوباره حالم بہم خورد...
دیگه بدتر از این نمے شد... جلوے همہ... بالاے سر جنازه...
افسر پلیسے ڪہ چند قدمے مون ایستاده بود... با حالت تمسخرآمیزے بہم تیڪہ انداخت...
_ بہت نمے خوره تازه ڪار باشے... خوبہ توے این سن* امیدت بہ آینده رو از دست ندادے و بہ پلیس ملحق شدے...
اوبران با ناراحتےبہم نگاه ڪرد... دیگہ تحمل تمسخر اونہا رو نداشتم... برگشم بالاےسر جنازه...
_ چندتا از ناخن هاے دستش بر اثر سائیدگے روے زمین شڪستہ... از حالتش مشخصہ تا آخرین لحظہ براے دفاع از خودش جنگیده... و توے آخرین لحظات هم براےدرخواست ڪمڪ، روے زمین خودش رو ڪشیده... اما به خاطر ضربات و شدت خونریزے، نتونسته خودش رو به جایے برسونہ... ڪسے اون رو ندیده یا نخواستہ ببینہ...
_ احتمال داره عضو گروه گنگ یا فروش مواد دبیرستانے باشہ... بین گنگ ها زیاد درگیرے پیش میاد...
سرم رو آوردم بالا و محڪم توے چشمہاش نگاه ڪردم... وقت، وقت انتقام بود...
_ اینجاست ڪہ تفاوت بین یہ ڪاراگاه تازه ڪار واحد جنایے با یه پلیس ڪہنہ ڪار مشخص میشہ... حتے پلیس تازه ڪارے مثل من مے دونہ وقتے یہ درگیرے توے دبیرستان پیش بیاد... اولین انگشت اتہام میره سمت گنگ هاے دبیرستانے... پس یہ مواد فروش ڪہ تیپ لباس پوشیدنش عین بچه هاے عادی، سالم و درس خونہ... روے ساعدش از این مدل خالڪوبے ها نمے ڪنہ... ڪہ از 100 متری مثل آژیر قرمز براے پلیس ها جلب توجه ڪنہ... این خالڪوبے هرچے هست... مال زندگے قبلے این بچہ است...
بدون اینڪہ به حالتش توجه ڪنم... از جا بلند شدم و بین جمعیتے ڪہ جمع شده بودند، چشم چرخوندم...
اوبران اومد سمتم...
_ دنبال ڪے مے گردے؟...
_ اینجا نیست...
_ ڪے؟...
مڪث ڪردم و برگشتم سمتش...
_ همین الان به تمام پلیس هایے ڪہ اینجان بگو سریع ڪل دبیرستان رو... دنبال یہ دختر با رژ بنفش تیره بگردن... تمام گوشہ و ڪنارها رو... زیرزمین... انبارے یا هرگوشه ڪنارےرو...
محڪم توے چشم هاش نگاه ڪردم...
_ اگہ خودش قاتل نباشہ... آخرین ڪسیہ ڪہ غیر از قاتل... مقتول رو زنده دیده...
*به تازگی وارد 31 سالگے شده بودم.
*نوع طرح خالکوبے روے ساعد مقتول، مخصوص گنگ هاے دبیرستانی و خیابانےبود.
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva