eitaa logo
دخترانِ‌ پرواツ
843 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
24 فایل
🌱بښمِـ اللّهـ... ☺دختران پروا مِصداق دُختر خانوماییه که: • ⌠پـــیـــرو آقــاݩ⌡• پَروا ←پِیرواݩِ آقـا ✅فَقط در ایتاییم وشُعبہ دیگه اے نداریم💚 کپی از پست ها ؟ حلالتون😍😁 😁خادممون↶ ≫⋙ @Fezeh114 👀کانال دوممون ↶ ≫⋙ @Toktam_gallery_13
مشاهده در ایتا
دانلود
💙 :) 🌱 بہ صحنہ جرم وارد نشوید قیچے آهن بر رو گرفتم و راه افتادم سمت پلہ ها ... اوبران از دور اومد طرفم ... - پیداش نڪردید، مگہ نہ؟ ... با تعجب زل زد بهم ... - از ڪجا فهمیدے؟ ... - این مدرسہ زیادے تمییزه ... زیادے ... با قیچے، قفل لاڪر ڪریس رو شڪست ... اولین چیزے رو ڪہ بعد از باز شدن اون در ... اصلا انتظار نداشتم ... مواجہ شدن با بوے اسپرے خوش بو ڪننده فضا بود ... - واسہ یہ پسر دبیرستانے زیادے مرتبہ... گفتے زیادے اینجا تمییزه منظورت همین بود؟ ... چند لحظہ بہ وسیلہ هاے توش خیره شدم و اونها رو بالا و پایین ڪردم ... - نہ... در بیرونے لاڪر تازه رنگ شده ... اما نہ توے این چند ساعت ... دسته ڪلیدم رو از جیبم در آوردم و خیلے سریع شروع ڪردم بہ تراشیدن رنگ روے در ... رنگ ها ورقہ ورقہ از روش ڪنده شد ... - چے ڪار مے ڪنے توماس؟ ... و دستم رو محڪم گرفت ... - نظریہ‌ام رو اثبات مےڪنم ... طبق گفتہ‌هاے مدیر و ظاهر این مدرسہ ... هیچ خبرے از گنگ هاے دبیرستانے نیست... اما بہ در لاڪر نگاه ڪن ... قبلا روش با اسپرے طرح ڪشیده بودن ... طرحے ڪہ قطعا ڪار خود مقتولہ ... اما فڪر مےڪنم خودشم پاڪش ڪرده ... طورے بهم نگاه مےڪرد ڪہ انگار هیچ چیز از حرف هام رو نمےفهمید ... - فڪر مےڪنے از ڪادر مدرسه ڪسے توے قتل ڪریس تادئو نقش داشتہ؟ ... قطعا مدیر و معاونش هر دو از مظنونین این پرونده بودن ... مدیرے ڪہ من رو پیچوند و مودبانہ تهدید ڪرد ... و داشت با آستانہ تحملم بازے مےڪرد ... و نمےدونستم قتل اون دانش آموز براش مهم نبود یا بہ نحوے از این اتفاق خوشحال بود؟ ... و معاونے ڪہ پشت حالت هاش ... هزاران فڪر و نظریہ خوابیده بود ... اما هنوز براے بہ زبان آوردن هر حدسے زود بود ... توے حیاط ... سمت پارڪینگ ... دوباره چشمم بہ خون روے زمین افتاد ... جنازه رو برده بودن و حالا فقط آثار جنازه بود روے زمینے ڪہ رنگ خون بہ خودش گرفتہ بود ... پاهام از حرڪت ایستاد ... و نگاهم روے اون خون ها خشڪ شد ... هیچ وقت بہ دیدن این صحنہ ها عادت نڪردم ... برعڪس ... براے من، هیچ وقت دیدن جنازه هاے غرق خون... تڪہ تڪہ شده ... زخمے ... سوختہ ... عادے نشد ... - چرا خشڪت زده؟ ... صداے اوبران، من رو بہ خودم آورد ... - هنوز گیجے از سرت نرفتہ؟ ... یا اینڪہ یہ چیز جدید پیدا ڪردے؟ ... نگاهم رو از لوید گرفتم ... اما درست قبل از اینڪہ دوباره حرڪت ڪنم چشمم بہ دختری هم سن و سال مقتول افتاد... با فاصله از نوار زرده بہ "صحنہ جرم وارد نشوید" ... ایستاده بود ... نمےتونستم چشم ازش بردارم ... نہ بہ خاطر زیبا بودنش ... اون تنها ڪسے بود ڪہ بین تمام آدم هاي اون روز ... با اندوه بہ صحنہ جنایت نگاه مےڪرد ... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva