دخترانِ پرواツ
#از_روزی_که_رفتی👀📚 رها هیچ نمیگفت، چه داشت بگوید به این مرد که از نامردی روزگار بسیار چشیده بود. صد
#از_روزی_که_رفتی👀📚
ارمیا روزها بود که کلافه بود؛ روزها بود که گمشده داشت؛ خواب هایش کابوس بود. تمام خواب هایش آیه بود و کودکش... سیدمهدی بود و لبخندش... وقتی داستان آن عملیات را شنید، خدایا... چطور توانست دانسته برود؟! امروز قرار بود مراسم در ستاد فرماندهی برای شهدای عملیات گرفته شود. از خانواده ی شهدا دعوت به عمل آمده بود؛ مقابل جایگاه ایستاده بودند. همه با لباس های یک دست... گروه موزیک مینواخت و صدای سرود جمهوری اسلامی در فضا پیچید و پس از آن نوای زیبایی به گوشها رسید: شهید... شهید... شهید... ای تجلی ایمان... شهید... شهید...
شعر خوانده میشد و ارمیا نگاهش به حاج علی بود. آیه در میان زنان بود... زنان سیاهپوش! نمیدانست کدامشان است اما حضور سیدمهدی
را حس میکرد. سیدمهدی انگار همه جا با آیه اش بود. همه جوان بودند... بچه های کوچکی دورشان را احاطه کرده بودند. تا جایی که میدانست همهشان دو سه بچه داشتند، بچههایی که تا همیشه محروم از پدر شدند...
مراسم برگزار شد و لوحهای تقدیر بزرگی که آماده شده بود را به دست فرزند و یا همسر شهید میدادند. نام سیدمهدی علوی را که گفتند، زنی از
روی صندلی بلند شد. صاف قدم برمیداشت! یکنواخت راه میرفت، انگار آیه هم یک ارتشی شده بود؛ شاید اینهمه سال همنفسی با یک ارتشی
سبب شده بود اینگونه به رخ بکشد اقتدار خانواده ی شهدای ایران را!
آیه مقابل رئیس عقیدتی سیاسی ارتش ایستاد، لوح را به دست آیه داد.
آیه دست دراز کرد و لوح را گرفت:
_ممنون!
『 @Dokhtarane_parva 』
#از_روزی_که_رفتی👀📚
سخت بود... فرمانده حرف میزد و آیه به گمشده اش فکر میکرد... جای تو اینجاست، اینجا که جای من نیست مرد!
آنقدر محو خاطراتش بود که مکان و زمان را گم کرد. حرف ها تمام شده بود و آیه هنوز عکسالعملی نشان نداده بود:
_خانم علوی... خانم علوی!
صدای فرمانده نیروی زمینی بود. آیه به خود آمدو نگاهش هشیار شد:
_ببخشید.
-حالتون خوبه؟
آیه لبخند تلخی زد:
_خوب؟ معنای خوب رو گم کردم.
آیه راه رفته را برگشت... برگشت و رفت... رفت و جا گذاشت نگاه مردی که نگاهش غمگین بود.
روز بعد همکاران سیدمهدی برای تسلیت به خانه آمدند. ارمیا هم با آنان همراه شد. تا چند روِز قبل زیاد با کسی دمخور نمیشد. رفت و آمدی با کسی نداشت. در مراسم تشییع هیچیک از همکارانش نبود. "چه کرده ای با این مرد سید؟"
تمام کسانی که آمده بودند، در عملیات آخر همراه او بودند و تازه به کشور بازگشته بودند. هنوز گَرد سفر از تن پاک نکرده بودند که دیدار خانواده ی شهدای رفتند.
آیه کنار فخرالسادات نشسته بود. سیدمحمد پذیرایی میکرد با حلوا و خرما... حاج علی از مهمان ها تشکر میکرد، از مردانی که هنوز خانواده ی خود را هم ندیده بودند و به دیدار آمدند...
_شما تو عملیات با هم بودید؟
باوی که فرمانده عملیات آن روز بود، جواب داد: _بله؛ برای یه عملیات آماده شدیم و وارد سوریه شدیم. یه حمله همه جانبه بود که منطقه ی
بزرگی رو از داعش پس گرفتیم، برای پیشروی بیشتر و عملیات بعدی میشدن. ما بودیم و بچه هایی که شهید شدن. سر جمع چهل نفر هم نمیشدیم، برای حفاظت از منطقه مونده بودیم. جایی که گرفته بودیم منطقه ی مهمی بود... هم برای ما هم برای داعش!
『 @Dokhtarane_parva 』
#سلام_به_امام_زمانم🙂❤️
✨ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ
سلام بر تو اي پيمان خدا كه آن را برگرفت و محكمش كرد
⇦ روزمون ࢪو با سلام بہ امام زمان شࢪوع ڪنیم ↯ 👀
🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva 』
در كشور عشق مقتدا خامنه ايست
فرماندهي كل قوا خامنه ايست
ديروز اگر عزيز مصر يوسف بود
امروز عزيز دل ما خامنه ايست
#آقامونه
『 @Dokhtarane_parva 』
#تلنگر
.💜.
‹ انسان جایز الخطاست ! ›
این حرف غلط است؛ زیرا انسان بـرایِ
خطا کـردن جــایـز نیست. بهتـر اســت
بگوییم انسان ممکن الخطاست؛ یعنی
مـمکـن است خطا کنـد و بهتریـن خطا
کنندگان، توبھ کنندگان هستند.🙇🏻♀💚
『 @Dokhtarane_parva 』
•💛•
#خنده_حلال
انقد بدم از اونایی که وسط چت میگن دیگه کاری نداری 🙄💔
ناموسا از صد تا فش بدتره ، انگار شخصیتت خورد شده 😂
یکی نیست بگه ما از اولم با شما کاری نداشتیم😌
#لبخند_بزن_رزمنده
『 @Dokhtarane_parva 』
•💜•
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ
آقا خواندن آن ࢪا توصیہ ڪردند 🙂
و دࢪ دفع بلا و مریضے
بسیار موثࢪه❗️
مخصوصا بیمارے کࢪونا 😷
توصیہ میشود ڪہ هر روز آن را بخوانید
یا حداقل آن ࢪا گوش ڪنید👀
#معجزه
#توصیه_رهبری
『 @Dokhtarane_parva 』
mdhy_anlyn_-_dkhtr_mwl_wmdh_-_mhmwd_khrymy.mp3
7.08M
•🧡🎙•
#میلاد_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
دختر مولا اومده
زهره ی زهرا اومده♥️
#محمود_کریمی🎤
『 @Dokhtarane_parva 』
#سلام_به_امام_زمانم🙂❤️
✨ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ
سلام بر تو اي پيمان خدا كه آن را برگرفت و محكمش كرد
⇦ روزمون ࢪو با سلام بہ امام زمان شࢪوع ڪنیم ↯ 👀
🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva 』
با خامنه ای کسی نگردد گمراه
او در شب فتنه می درخشد چون ماه
در هر نفسم برای او می خوانم
لا حول و لا قوه الا بالله
#آقامونه
🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva 』
#تلنگر
.🖤.
وقتی آدم های خوب زندگی مون رو می پیچونیم، این پیچِ زندگی خودمونه که هرز میشه!
『 @Dokhtarane_parva 』
•💛•
#خنده_حلال
دختره ۱۰ سالشه پست گذاشته
``من دردایی کشیدم که هیچ کس نکشیده،
مرده متحرکم با قرص و اکسیژن زنده ام تا صبح بیدار همش سردرد همش تب``.
فک کنم منظورش کرونا بوده🙄😂💔
#لبخند_بزن_رزمنده
『 @Dokhtarane_parva 』
Mohammad Hossein Poyanfar - Chador Namaz.mp3
7.43M
جاݩعآلݦفداۍٺۅاۍغیۅرصبۊر"!
.
صلیاللهعلیزینببنتالهدی..
#محمد_حسین_پویانفر
#میلاد_حضرت_زینب مبارک🌸🌸
#استوری
پرستار یک نیروی حیات بخش است.♥️
۱۳۹۱/۰۱/۲۸
#روز_پرستار
#میلاد_حضرت_زینب
『 @Dokhtarane_parva 』
•❤️•
#عاشقانه
من در تلفنم، نام همسرم را
با عنوان “شهیــــد زنــــده” ذخیره کرده بودم؛
یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد!
به ایشان گفتم:
آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما و عشق شهادت داری که برای من شهید زندهای
قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد
و گفت:
شمارهاش را بگیرم
وقتی این کار را کردم،دیدم شماره مرا با عنوان “شریک جهادم و مسافر بهشت”
ذخیره کرده بود
گفت: از اول زندگی شریک هم بودهایم
و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزشترین داراییام را به خدا میسپارم و میروم.
آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود
که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم
شام غریبان امام حسین علیهالسلام بود
که در خیمه محلهمان شمع روشن کردیم، ایشان به من گفت دعا کنم تا بیبی زینب قبولش کند
من هم وقتی شمع روشن میکردم،
دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود،
من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیتالشهدا قرار دهم✨
راوے: همسر شهید جواد جهانی
#عاشقانه_شهدایی
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
.
هَمـیشِـہمۍگُـفـت:
بَـرٰاۍاینڪِہگِـرهمُحَـبَـتمـٰا
بَـرٰاۍهَمـیشِـہمُحڪَـمبِشـہ
بـٰایَـددَرحَـقهَـمدیگِـہدُعـٰاڪُنیـم..!
#شَهـیدعَبـٰاسدٰانِشگَـر🌿••
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💙•
-
. سخنانمقاممعظمرهبرےرا
. حتماًگوشڪنید،
. قلبشمارابیدارمےڪند
. وراهدرسترانشانتانمےدهد
-شہیدمصطفےصدرزاده♥️"
#آقامونه😌
#مقام_معظم_دلبری🤭
『 @Dokhtarane_parva 』
•💜•
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ
آقا خواندن آن ࢪا توصیہ ڪردند 🙂
و دࢪ دفع بلا و مریضے
بسیار موثࢪه❗️
مخصوصا بیمارے کࢪونا 😷
توصیہ میشود ڪہ هر روز آن را بخوانید
یا حداقل آن ࢪا گوش ڪنید👀
#معجزه
#توصیه_رهبری
『 @Dokhtarane_parva 』
#سلام_به_امام_زمانم🙂❤️
✨ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ
سلام بر تو اي وعده خدا كه آن را ضمانت نمود
⇦ روزمون ࢪو با سلام بہ امام زمان شࢪوع ڪنیم ↯ 👀
🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva 』
#سیدناخامنهای:
پزشڪ،عنصرمسئولےاستوحقیقتاً
خدمتپزشڪےیڪخدمتبسیارباارزش
وبیبدیلےاست،لڪنآنمقدارےڪہ
پرستارِیڪبیمارزیرفشارروحےوعصبے
قرارمیگیرد،پزشڪاصلاًآنمقدار
زیرفشارقرارنمیگیرد.
۱۳۹۱/۱/۲۸
#آقامونه #روز_پرستار
『 @Dokhtarane_parva 』
•🖤•
#تلنگر
گفت: تجربۍمیخونم؛
قرارهپزشڪبشم🤞🏻
گفتم : بندگۍمیخونم؛
قرارهشهیدبشمツ♥️
#شهادت #جهاد_علمی
『 @Dokhtarane_parva 』
#خنده_حلال😂
هزینه کاشت مو انقدر زیاد شده که امیدوارم این موهایی که دارن میریزن موهای شیری باشن😂😑
#لبخند_بزن_رزمنده ☺️
『 @Dokhtarane_parva 』
#استوری
دشمن میخواهد شما غافل بشوید از سلاحتان و از داراییهایتان.
۱۴۰۰/۸/۲۶
#آقامونه #سرباز_کوچک_آقا #دشمن
『 @Dokhtarane_parva 』
#عاشقانه_شهدایی🙃🍃
وقتے میومد خونه،
دیگه نمیذاشت من کار کنم،
زهرا رو میذاشت رو پاهاش و
با دست به پسرمون غذا میداد..
میگفتم:«یکے از بچهها رو بده به من!»
با مھربونے میگفت:
«نه شما از صبح تا حالا
به اندازه کافے زحمت کشیدی»
دوستاش به شوخے میگفتن:
«مهندس که نباید تو خونه کارکنه!»
میگفت:
«من که از حضرت علے(؏) بالاتر نیستم؛
مگه به حضرت زهرا(س) کمک نمیکردند؟!»
#شهید_حسن_آقاسیزاده♥🕊
『 @Dokhtarane_parva 』