هیئتدخترانہزینبیون🇵🇸🇮🇷!
[ بیاید باهم بریم کربلا❤️🩹 ]
بالاخره منم توی راه مشایه قدم میزنم و میون موکبها، عمود به عمود، به عشقِ وصالِ حرم قدم برمیدارم. توی راه مای بارد مینوشم و یادِ لبِ خشکت میوفتم. نمیدونم.. مثلاً از مهمون نوازیِ خوبِ عراقیها و خالصانه خدمت کردنشون خجلزده میشم. روزها بخاطر آفتابسوزان زیر سایهی موکبی استراحت میکنم و همسایههات با آبلیمو سیرابم میکنن اما خاطرِ اینکه سه روز عریان در صحرا رها بودی، کامم رو زهر میکنه. شبها صاحبخونهای من رو مهمانِ خونهی کوچیک، ولی مملو از مهرِ تو، میکنه و جایی گرم و نرم بهم میده. اونجا دلم پر میکشه سمتِ شام و از کوچهها گذر میکنه و میره خرابه. آره، فکر و خیالِ بیخواب بودنِ نازدردانهات، بیخوابم کرد و تا اذونِ صبح بیدار میمونم. سحر شروع دوباره و غروب به نجف میرسم. آخ.. نجف بویِ مولا رو میده. چقدر هم غریبگیِ امیرالمومنین حس میشه آقا. زیر ایوونِ طلا، کنارِ باباعلی، مدح میگم و خوشم. چه آرامشی داره. انگار، انگار خونهی خودمه. وقتی نگاهم به انگورِ ضریح میافته، مست حبِ مولا میشم. از عجل میخوام که همونجا به سراغم بیاد تا تو آغوشِ امام، جون بدم. گویی قسمتم نبود اونجا به عمرم پایان بدم. آقا، عطر یاس، بوی حضرت مادر، پیچیده بود داخلِ حرم. دو روز رو خونهی پدری سپری میکنم و بعد راهِ کربلا رو در پیش میگیرم. برای اولینبار که چشمم به گنبدت خورد، زانو میزنم و اشک میریزم و اشک و اشک. گریه از سر شوقم بود. وای.. زمانی که پام به بینالحرمین رسید، نمیدونی آقا چقدر آروم شدم. بین اون همه هیاهو میشینم و گنبدِ طلات و گلدستههای عموعباس رو تماشا میکنم. خیلی شلوغه، پر از عاشقهای تو. خودم رو بروز به درگاهت میرسونم. به دلیل ازدحامِ جمعیت، خادمِ حرم اجازه نمیده بیشتر ضریح رو بغل بگیرم. اشکال نداره، از همون دور دورا دردهامو بهت میگم. نشستن توی حرمت برابرِ با روضهی مجسم. از در و دیوار خون میچکه و مادرت روضه میخونه. خستگی روی چشمام سنگینی میکنه و آروم گوشهای از حرم میخوابم. خادمهای حرم کاری به کارم ندارند و اجازه میدن راحت استراحت کنم. با صدای اللهاکبر چشم باز میکنم و به قامتِ یار میایستم. از موقعی که به کربلا رسیدم، حرمِ عموعباس نرفتم. اذن میگیرم و بینالحرمین رو طی میکنم و وارد میشم. گلوم از تشنگی میسوخت. میدونی چیه آقا.. شرم داشتم آب بخورم. چرا که عموعباس سعی بر این داشت که مشکِ پرآب به خیمهها بیاره، حتی شده بیدست. چهار روز مهمانِ کویِ تو بودم. هنگام وداع حال و روزم مثل کسی بود که بزور از خونهاش جداش میکردن. باهزار دل کندن و قول گرفتن ازت که سال بعد هم دعوتنامه برام بفرستی، برگشتم ایران.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گَمان می بُردند عاشورا،
با بُریدن سرِحسین(ع)تمام میشود؛
اما آنجا که زینب(س) فرمود:
«مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»
آغازِ ماجرا بود…
_ز بی وفاییِ دنیا دلم گرفت و نبود
وفایِ هیچکسی بهتر از وفایِ حُسین!
#حسینمن
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥇حنانه فقط مدال نجوم ندارد
✅ حنانه و مادرش مدال اخلاق دارند
✅ حنانه و مادرش مدال نجابت هم دارند
✅ حنانه و مادرش مدال زهرایی بودن هم دارند
✅ حنانه و مادرش مدال قدردانی هم دارند
✅ حنانه و مادرش خیلی مدالهای قیمتی دیگری هم دارند
💐 لحظهی اهدای گل توسط حنانه خانم (برندهی مدال طلای جهانی نجوم) به مادرشان و قدردانی از مادر
✍عالیه سادات
هیئتدخترانہزینبیون↯
[ @Dokhtaraneh_zeinabi ]
با کتاب خاطرات سفیر آشنا شویم
خاطرات دانشجوی ممتاز ایرانی که برای ادامه تحصیل به فرانسه میرود، نیلوفر شادمهری در این کتاب ماجراهای مختلفی را درباره دفاع ازعقایدش و حضور باحجابش در دانشگاه روایت کرده است، با هم یکی از این ماجراها را میخوانیم:
نیلوفر شادمهری در این کتاب ماجراهای مختلفی را درباره دفاع از عقایدش و حضور باحجابش در دانشگاه روایت کرده است:
«شأن من نیست!»
این بار توجهم به لباس خانوم طراح جلب شد. عجب...بسیار شیک و شکیل و سنگین! یک کت و شلوار سرمهای با یه بلیز یقه شکاری صدفی و یه گردنبند مروارید...و اتفاقاً بسیار بسیار معقول و متناسب لباس پوشیده بود...
عذر میخوام؛ یک سؤال خصوصی!
بله، بپرس.
این لباسایی که تیم شما طراحی کرده به نظرتون قابل قبوله؟
چرا که نه؟ مردم این مدلا رو دوست دارن؛ چون مد رو دوست دارن. به ذهن تیم من رسیده که این هم مدلیه که میشه پوشید.
لباسای فعلی شما به من میگه که اتفاقاً زیبایی رو توی همون تیپ کلاسیک میدونید. در واقع، نگاهی که پشت انتخاب پوشش فعلی شماست صد و هشتاد درجه با اونچه پشت طراحی این لباساست تفاوت داره. شما خودتون هم تابستون همین لباسا رو میپوشید؟
ابروهاش رو بالا انداخت و خندید و همون طور که به سمت در ورودی سالن میرفت گفت: «نه...نه....من یه مدیرم. شأن من نیست! اینا برای من نیست؛ برای مردمه.»
توجه فرمودید؟ مدیر بخش طراحی مد خودش بسیار سنگین لباس میپوشه و از مد تیم خودش پیروی نمیکنه، چون در شأن ایشون نیست! چون اون مُدلا برای مردم طراحی میشه، نه ایشون. جلالخالق!»
هیئتدخترانہزینبیون↯
[ @Dokhtaraneh_zeinabi ]
28.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 استاپ موشن | همه چیز در خصوص سی و یکمین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت بسیج
😍 همین حالا برای ورود به یک رقابت جذاب قرآنی ثبتنام کنید:
🌐 Event.quranbsj.ir
🎁 هزاران جایزه نقدی و غیرنقدی، همراه با اعطای مدرک معتبر
📚 آئین نامه و محتواهای مسابقات
😉 فرصت رو از دست نده، خیلی آسونه...
🔻دانلود موشن با کیفیت بالا:
https://drive.google.com/file/d/1fa0C9QkFYr0CmI_dPxdKpU6Tc7icGMAL/view?usp=sharing
#مسابقات_قرآن_بسیج
#مسجد_پایگاه_قرآن
@quranbsj_ir
هیئتدخترانہزینبیون🇵🇸🇮🇷!
🎞 استاپ موشن | همه چیز در خصوص سی و یکمین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت بسیج 😍 همین حالا برای ورو
سلام گل دخترای هیئتی !🥳
یه مسابقه جذاب با کلی جوایز براتون آوردیم حتما بزنین رو لینک بالا و تو هر رشتهای که مایلین ثبت نام کنین امیدوارم برندگان این مسابقه از دخترای عزیز زینبی باشن؛ چون دخترای ما عشق اهل بیت(ع) و قرآن رو با هم تو قلبشون دارن❤️😍
خیلی رشته های راحتی داره 🧐
بجنب تا جانمونی🏃♂
راستی میتونی با خانواده هم تو مسابقه شرکت کنی حتی با گروه دوستات!
اگر سؤالی دارین از آیدی زیر بپرسین:
@k_razinataj