فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختران نظامی
✨تسخیر ناپذیر ✨ پارت بیست و چهارم. نگار _بله من یه لحظه برم و برگردم _سریع باش به بهانه دستشویی رفتم
✨تسخیر ناپذیر ✨
پارت بیست و پنجم.
+ستاره...
بله ستاره
+ستاره؟
بله.
+بیا بریم کار هات رو بهت بگم.
چشم.
+نگار توام برو دیگه کارت تمومه
_ باشه.
+ستاره از این طرف.
راه اوفتاد و من از پشت سرش راه اوفتادم.
رفت سمت آلاچیق و اونجا وایساد.
منم راه اوفتادم و وایسادم.
+اون سگه رو میبینی
بله
+اون از دو روزگی خودم بزرگش کردم،الان شش ماهشه،اسمش جیمی ، خیلی دوسش دارم،ببینم از سگ که نمیترسی؟
نه،نمیترسم
+خوبه،بیا بریم پایین.
رفتیم پایین و پیش جیمی وایساد،جیمی به من خیره شده بود و پارس میکرد.
+جیمی،پسر خوبی باش،این ستاره اس دوستمونه ...
سگه اروم شد و اروم اومد و چند دور دور پام زد ، بعدشم خوابید.
+ستاره از این به بعد تو مواظبش باش و بهش غذا میدی و ...
باشه
+از این طرف...
رفت سمت یه اتاق گوشه حیاط نمای بیرونی جذابی داشت
با یه کلید در رو باز کرد و وارد شد
نمای داخلی اتاق خوب بود،بازم کل دکور گردویی،با یه تخت خواب معمولی، و پرده های توری.
+اینجا اتاق توعه.
اوم،باش
+البته،فقط شبا میای اینجا ،بیشتر مواقع باید دم دست باشی.
حله.
ادامه دارد...