فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکوت در هیاهو
دکتر شکوری
پارت ۸
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکوت در هیاهو
دکتر شکوری
پارت ۹
@Dr_anoosheh
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این راهش نیست
دکتر شکوری
پارت ۱۰
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکوت در هیاهو
دکتر شکوری
پارت ۱۱
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکوت در هیاهو
دکتر شکوری
پارت ۱۲
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکوت در هیاهو
دکتر شکوری
پارت ۱۳
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃
برای کسی که برایت نمی جنگد، نجنگ!
جنگ نابرابر چیزی جز شکست برایت ندارد
چرا هرروز اشکهایت را پاک کنی
کسی که باعث گریه ات می شود را
پاک کن و قوی باش...!
🖌#دڪتر_انوشه
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش کن بمن ...
هیچ وقت ...هیچ وقت ،
به هیچ چیز و هیچکس
تو زندگیت تکیه نکن
جز خودت ...!
خب ...؟!
🖌#کانال_دڪتر_انوشه
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زني که حرفهایش را
به موهایش سنجاق می کند ،
نگرانی هایَش را
به ناخن هایش رنگ می زند ،
آرزوهایش را
به عروسک هایش می گوید
و گاه و بی گاه نگرانِ
عدد شناسنامه اش میشود
دیوانه نیست...!
امّا کم دارد
چیزی به نام "عشق"
در کیفَش کم دارد ..
🖌#دڪتر_انوشه
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خر افتاده توی چاه نباشیم ...!
🖌#دڪتر_انوشه
@Dr_anoosheh
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️🎥#حکایتی_از_مولانا
پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد :
ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
🖌#دڪتر_انوشه
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخلاق،
از نقطه ای آغاز می شود که ...
🖌#دڪتر_انوشه
@Dr_anoosheh