🟢 نقدی بر نظریه فلسفی #ریچارد_ررتی
بخش اول
✍ ریچارد ررتی و همفکران او که به نئوپراگماتیست ها معروف هستند با نگاهی صرفا سودمحور که از تلاقی سه رویکرد «داروینیسم»، «لیبرالیسم» و «کارکرد گرایی » نشأت گرفته است، گزاره ای را حقیقت می دانند که در مقام یک #ابزار بتواند #کارکرد یا منفعتی برای ما داشته باشد و سپس با این بنیان فکری به تکثر گزاره های حقیقی معتقد هستند چرا که ممکن است یک مسأله بشری از چند طریق حل شود و یا به تعبیری چندین گزاره منجر به منافعی برای ما شوند و نهایتا سؤالاتی از قبیل «آیا واقعیت وجود دارد یا نه؟»، «آیا واقعیت یکتاست یا نه؟»، «آیا امکان گزارشی حقیقی از واقعیت وجود دارد؟» و... را #بی_معنا می دانند زیرا پاسخ به این سؤالات که قرن ها وقت بشر را به خود اختصاص داده است منفعتی برای او نخواهد داشت.
جواب: نئوپراگماتیست ها به واسطه اعتماد به نفس بدون حد و مرزی که فلاسفه #مدرنیست و #پست_مدرنیست بعد از انقلاب صنعتی و به حاشیه رفتن تفکرات غیر مادی (از جمله آموزه های مسیحیت) به دست آورده اند، بی رقیب و مغرورانه، یکه تازی می کنند نه تنها قواعد و مبانی فلسفیدن را، که بنیان های عقلی را در استدلال کنار زده و هر فکر غیر از مادی گرایی و سودمحوری را هرچند مستدل و عقلگرایانه، نگاهی کهنه، زوار دررفته و مهمل می دانند. اما حقیقت آن است که نئوپراگماتیست ها شاید بتوانند از شر سوالات فلسفه با تمسک به عبارت های کارکردگرایانه مانند «این سؤال چه فایده ای دارد؟» بگریزند، اما ناگزیر از پاسخگویی در گلوگاه های عقلی و عقلایی هستند، آیا این تفکر خودخواه می تواند به چراها، چیستی ها و چگونکی های عقلی و عقلایی روزمره بشر پاسخگو باشد؟
1. ملاک کارکرد گرایی چیست؟ آیا ملاک ها، مرزها و شیوه های مشخصی وجود دارد که فهمید کدام گزاره یا آموزه حقیقی است و کدام نیست؟ آن چه که در نگاه کارکردگرایانه بدیهی است نبود ملاک های مشخص برای تمییز میان حقیقت و کذب است، به بیان دیگر پراگماتیست ها ناتوانی خود در ارائه مقدمات و نتایج #عقل_پسند از نظریه خود را پشت ابهامات هرمنوتیکی و پست مدرنیستی پنهان کرده اند، چرا که در پاسخ به سؤالات مخاطب می گویند «همه گزاره ها درست است» یا «معلوم نیست کدام گزاره حقیقت است» و یا با تمسک به یک مصداق از یک سؤال گسترده و با استعانت از مغلطه می گویند «این سؤال فایده ای ندارد پس حقیقی نیست». سؤال این جاست که اگر انتخاب بین دو گزاره در زندگی انسان تعیین کننده باشد، چرا باید به فرضیه کارکرد گرایی اعتماد کرد؟ اگر بخواهم کلام را با رنگ و بوی دین مزین کنم باید بگویم، من به عنوان یکی از میلیاردها بشر در دو راهی های حقیقی زندگی ماند سؤال «آیا معادی هست یا نه؟» و این که اصلا این سؤال معنا دارد یا نه، قطعا عقل را به عنوان اصلی ترین سلاح زیستی خود به مهملات نئوپراگماتیستی، هرمنوتیکی و... ترجیح خواهم داد؛ البته به شرطی که دنیای مدرنیسم با سلاح سحر آمیز #رسانه ما را از شنیدن، دیدن و اندیشیدن به حقیقت، ناشنوا و نابینا نکرده باشد، همانگونه پیامبر مهربانی ها حضرت محمد (ص) فرمود: «حُبُّکَ لِلشَّیءِ یُعمی و یُصِمُّ : عشق تو به کسی (از دیدن معایت آن) کور و کرت می کند ( وعقل را به حاشیه می راند)». (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 380)
عقل هر دم خانه آبادان کند
عشق هر دم خان ها ویران کند.
🔸 دریافت محتواهای مرتبط👇
🧩 draghili.blog.ir/1403/10/02
🟢 ارسال نقد یا مباحث تکمیلی به @DrAghili
🍁 #عقیلی_فرج (انتشار مطلب با ذکر منبع بلا مانع است)
▪️لطفا محتوای کانال را با دیگران به اشتراک بگذارید (صدقه جاریه)
🇮🇷 ایتا | سروش | ویراستی | روبینو 👇
@DrAghilifaraj