eitaa logo
دکتر رفیعی
23.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
20 فایل
پایگاه رسمی حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر رفیعی محمدی
مشاهده در ایتا
دانلود
شب اول (1).mp3
7.21M
🎙 امام حسین علیه السلام داعی الله 🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب اول محرم 🕘 زمان: ۳۰ دقیقه 🗂حجم: ۶ مگابایت ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
🔰آدرس کانال استاد رفیعی در شبکه های مجازی تلگرام https://t.me/drrafiei_ir روبیکا https://rubika.ir/drrafiei_ir سروش http://splus.ir
14020428-منبر حجت السلام و المسلمین رفیعی .mp3
7.46M
🎙 امام حسین علیه السلام را با پنج چیز یاری کنیم. 🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب اول محرم 🕘 زمان: ۳۰ دقیقه 🗂حجم: ۶ مگابایت 🕌 دفتر آیت الله نوری همدانی ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
29.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پنج وظیفه ما در مقابل امام حسین علیه السلام ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
وظیفه.mp3
1.45M
🎙 پنج وظیفه ما در مقابل امام حسین علیه السلام ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
🏴روضه شب سوم محرم دکتر رفیعی: دل‌های شما را امروز ببرم دمشق، کنار قبر نازدانه ی اباعبدالله. بنده سالی ده روز و یا هفت روز به اقتضای زمانی که دارم، سوریه منبر می‌روم. سال گذشته (۱۳۸۵) شهریور ماه منبر می‌رفتم، جمعیت خوبی هم بود. یک خانم و آقای معلمی پیش من آمدند دختر خانم ۱۶ و یا ۱۷ ساله ای هم همراهشان بود. در حالی که گریه می‌کردند، گفتند: فلانی، ما هر سال برای زیارت سوریه می‌آییم. ما بچه دار نمی شدیم، پزشکان هم گفته بودند اولاددار نمی شوید. ما آمدیم کنار قبر این نازدانه متوسل شدیم، اولاد خواستیم، خداوند این دختر را به ما داد. اسمش را هم رقیه گذاشته ایم.. دختر محجبه ای بود-گفتند: او فرزند اول و آخر ماست. این نازدانه ی ابی عبدالله که حرمش زیارتگاه خیلی از عزیزان ماست، من روضه‌ام را از کتاب «کامل بهایی» می‌خوانم. عمادالدّین طبری داستان حضرت رقیه را در کتاب «کامل بهایی» بیان کرده و این کتاب را برای بهاء الدین حاکم وقت نوشته است. من هم این قضیه را عین عبارت از کتاب عمادالدین طبری رضوان الله تعالی علیه که از علمای قرن هفتم هجری است، می‌خوانم. شیخ عباس قمی نیز آن را در کتاب منتهی الامال نقل کرده است. همه ی این‌ها از همان کتاب «کامل بهایی»گرفته اند. ما خیلی از زندگانی این بچه‌ها و آقازاده‌ها و اهل بیت امام حسین علیه السلام خبرنداریم. چون تاریخ نارساست. عزیزان می‌دانند کتاب خانه‌های شیعه را آتش زدند. زمان سید مرتضی و شیخ طوسی کتابخانه‌ها را سوزاندند. قوی ترین مقتل‌های ما در این کتاب خانه‌ها از بین رفت؛ مثل مقتل أبی مخنف، مقتل اصبغ بن نباته. اگر این کتاب‌ها بودند خیلی حرف‌ها داشتیم بزنیم. اما بسیاری از این‌ها از بین رفت. به نقل از «عمادالدین طبری» همین قدر می‌دانیم که این ناز دانه سراغ پدر را گرفت، [یکی از مداحان اهل بیت برایم نقل می‌کرد، می‌گفت: برادرم از دنیا رفت. مراسم ختم و هفتم را برگزار کردیم. سه چهار تادختر کوچک و بزرگ داشت. من یکی از این شب‌ها که ده، پانزده روز از فوت برادرم گذشته بود، بعد از افطار منزلشان رفتم. ساعتی از افطار گذشته بود. دیدم یکی از دخترها عکس بابا را در بغل گرفته و افطار نمی کند، یک گوشه ای نشسته. گفتم: یک ساعت از افطارگذشته چرا افطار نمی کنی؟ گفت: عمو جان، من همیشه ماه رمضان کنار بابام افطار می‌کردم، شب‌ها می‌نشستم کنار بابام افطار می‌کردم. عمو، چگونه بدون بابام افطار کنم؟! عکس را دست می‌کشید و گریه می‌کرد. ] شما می‌دانید دختر عاطفی است. پیغمبر در بستر بود، پیراهن پیغمبر را به دست علی علیه السلام دادند، امیرالمؤمنین دید زهرا خیلی گریه می‌کند. - زهرا جان چیه؟ - علی جان، می‌شود پیراهن بابام را بدهی بو بکشم؟! گفتم: روی چشمام. پیراهن را به فاطمه داد. پیراهن را گرفت، همین که روی چشمانش گذاشت«وَ غُشِىَ عليها»؛ [۱] از حال رفت. غش کرد. دختر بزرگ است، عاقل است، پیراهن پیغمبر را به او دادند غش کرد. یک دختر سه ساله مگر چه قدر ظرفیت دارد؟! عکس نبود، تصویر نبود، سر بابا بوده! مگر چه قدر طاقت دارد؟! مرحوم طبری این طور نوشته است: همین که سر را گرفت، سئوال کرد: بابا، چه کسی پیشانی ات را مجروح کرد؟ چه کسی سرت را خون آلود کرد؟ [این حرف‌ها را طبيعتاً انسان می‌داند، زبان حال هم باشد کافی است. ] یک دختر کوچک، سر بابا را ببیند آن هم کسی که تقریباً یک ماه بابا را ندیده است. هر زمان که سراغ بابا را گرفت، او را زدند. حالا به بابا رسیده، اما سر بریده است! خیلی طول نکشید، یک مقدار گفت. یک مقدار ناله کرد. بابا: لَیتَنِی کُنتُ اَعمى و لَم اَر رأسَکَ هكَذا، بابا، کاش چشمانم کور بود سرت را نمی دیدم. گفت و گفت. خواند و خواند. یک وقت دیدند دیگر صدا نمی آید. دیدند سر یک طرف، خودش هم یک طرف! ---------- [۱]: بحارالانوار، ج ۴۳، ص۱۵۷. ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
صدایت میکنم بابا، چه تسبیحی، چه تکبیری نگاهم میکنی از نی، عجب قابی، چه تصویری سراغت را که میگیرم، کسی چیزی نمی گوید مگر دلگیری از دستم، سراغ از ما نمی گیری سه ساله بودم و رفتی، ولی داغ تو پیرم کرد اگر چه خردسال اما، نصیبم شد زمین گیری مرا با دست سنگینش، چقدر این زجر بابا زد کشیدم زجر بسیاری، بدون جرم و تقصیری به خوابم آمدی دیشب، به این هم راضی ام بابا یقیناً جز وصال تو، ندارد هیچ تعبیری گرسنه هستم و تشنه، ولی از جان خود سیرم بیا با خود ببر من را، مگر از دخترت سیری مرا زد پیش چشم تو، چکید اشک تو از نیزه به خود گفتم که ای دختر، چرا دیگر نمی میری محسن صرامی ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
👤 ادمین دکتر رفیعی : 🔰توصیه میکنم که حتما کانال روبیکا دکتر رفیعی به آدرس زیر عضو بشید: 🌐 https://rubika.ir/drrafiei_ir
دهه اول محرم - روز دوم.mp3
6.84M
🎧 حجت الاسلام والمسلمین رفیعی 🏴 دهه اول محرم 📆 روز پنجشنبه (۱۴۰۲/۴/۲۹)| قم دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمی نوری همدانی «مدظله العالی» (علیه السلام) ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
شیرخوارگان.mp3
24.18M
🔳 حجت الاسلام و المسلمین رفیعی ▫️موضوع: مراسم شیر خوارگان حسینی ⏱30 تیر 1402 ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
شب دوم(2).mp3
7.58M
🎙 اصلاح هدف امام حسین علیه السلام 🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب دوم محرم 🕘 زمان: ۳۰ دقیقه 🗂حجم: ۶ مگابایت ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
20.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای واقعه حرّه ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
واقعه.mp3
1.13M
🎙 ماجرای واقعه حرّه ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
منبر - حجت السلام و المسلمین رفیعی - 14020430.mp3
6.62M
🎧 حجت الاسلام والمسلمین رفیعی 🏴 دهه اول محرم 📆 جمعه (۱۴۰۲/۴/۳۰)| قم دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمی نوری همدانی «مدظله العالی» (علیه السلام) ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
🏴روضه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها دل‌ها را روانه ی کربلای حسین کنیم. برای گل‌های پرپر زینب اشک بریزیم. روز عاشورا وقتی زینب دید حسینش غریب و تنهاست، لباس نو بر تن بچه‌ها کرد، صدا زد: عزیزان دلم، ببینید حسین غریب است و دیگر کسی را ندارد. ببینید تکیه بر نیزه ی غریبی زده. آياصدای «هل مِن ناصرش» را نمی شنوید؟ من دیگر نمی توانم گرد غریبی را در صورتش ببینم شمشیر به دست شان داد بچه‌ها را آماده کرد، عزیزانش را خدمت برادر آورد، صدا زد: حسین جان، اجازه بده «عون» و «محمد» فدای تو شوند. ابی عبدالله اجازه نداد حتی فرمود: شاید همسرت عبدالله خشنود نباشد. زینب عرض کرد: چنین نیست بلکه همسرم به من سفارش کرد که اگر کار به جنگ کشید، پسرانم جلوتر از پسران برادرت به میدان بروند. سپس گریه کرد و فرمود: مکن نامهربانی ای برادر * مسوزان این چنین تو قلب خواهر پسرهای مرا از خود مرنجان * غلام اکبرند و عبد اصغر برادر جان، غمی جانسوز دارم * تمام درد را امروز دارم حلالم کن فقط در این بیابان * دو مرغ عشق دست آموز دارم اباعبدالله با اصرار زیاد زینب اجازه داد. زینب آن دو گل سرخش را به سوی میدان بدرقه کرد. عمرسعد گفت: این خواهر عجب محبتی به برادرش دارد که دو نور دیده اش را به میدان فرستاده است! وارد میدان شدند، به جنگ پرداختند و هر دو به شهادت رسیدند. حسین پیکر آن دو را بغل گرفت و در حالی که پاهایشان به زمین کشیده می‌شد آن‌ها را به سوی خیمه‌ها آورد. [۱] همه ی بانوان به استقبال آمدند، اما زینب دیده نشد. زینبی که همیشه پیشاپیش خانم‌ها بود. -مبادا حسین او را ببیند و خجالت بکشد. مبادا چشمش به پیکرهای به خون تپیده ی عزیزانش بیفتد و بی تابی کند. اما همین زینب، هنگامی که صدای علی اکبر بلند شد، صدای گریه ی زینب هم بلند شد. وقتی به جنازه ی علی اکبر رسید بدن علی اکبر را در آغوش گرفت و با سوز دل صدا می‌زد: علی جان! ---------- [۱]: سوگنامه آل محمد، ص ۲۹۱. ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
👤 ادمین دکتر رفیعی : 🔰توصیه میکنم که حتما کانال روبیکا دکتر رفیعی به آدرس زیر عضو بشید: 🌐 https://rubika.ir/drrafiei_ir
منبر -حجت الاسلام رفیعی -14020431.mp3
6.39M
🎧 حجت الاسلام والمسلمین رفیعی 🏴 دهه اول محرم 📆 امروز شنبه (۱۴۰۲/۴/۳۱)| قم دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمی نوری همدانی «مدظله العالی» (علیه السلام) ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
15.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آبروی پیامبر (ص) را نبریم... اصلاح امر آخرت ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
0x7accf5f_720p.mp3
7.46M
🎙 اصلاح در کلام حضرت علی علیه السلام 🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب سوم محرم 🕘 زمان: ۳۰ دقیقه 🗂حجم: ۶ مگابایت ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
🏴 روضه قاسم ابن الحسن علیه سلام شب عاشورا وقتی اباعبدالله خطبه خواند و مطالبش را بیان فرمود، ۔ قاسم ابن الحسن هنوز به سن بلوغ نرسیده بود. تردید برایش پیدا شد که آیا من هم فردا می‌توانم به میدان بروم یا نه؟ آمد و عرضه داشت: عموجان! این سخنانی که شما فرمودید: فردا هر کس این جا باشد به شهادت می‌رسد و به بهشت می‌رود، آیا من هم جزو این شهدا هستم؟ امام خواست او را آزمایش کند، ببیند چه قدر قدرتِ جدا شدن از جان را دارد. سئوال کرد: عزیزم، مرگ نزد تو چه طور است؟ -عمو جان، شیرین تر از عسل. حضرت فرمود: حالا که این طور است، بله. این منطق تعارف نیست. این جمله را نگفت که عمو خوشش بیاید، بلکه واقعاً اَحلى مِنَ العَسَل. [۱] رفتارش نشان می‌دهد که این حرف درست است. چون روز عاشورا بعد از شهادت علی اکبر، پیش اباعبدالله آمد. [امروز این دل‌های شما را روانه کنیم کربلا، کنار قبر قاسم ابن الحسن، یتیم امام حسن] عمو جان، اجازه دهید میدان بروم. جان زهرا کربلایی کن مرا *** در ره قرآن فدایی کن مرا عمو جان، دست رد به سینه‌ام نزن. عمو جان، اجازه بدهید بروم جانم را فدای شما کنم. چه قدر قشنگ چه قدر زیبا! بالاتر از این سخن، خم شد لب هایش را روی پاهای اباعبدالله گذاشت: عمو، پایت را می‌بوسم، بگذار بروم. عمو دستت را می‌بوسم، بگذار بروم. تعبير مقتل این است: فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ حَتّى أذِنَ لَهُ؛ [۱] مرتب افتاده بود رویپای عمو و التماس می‌کرد. امام حسین خم شد دست هایش را زیر بغل‌های قاسم برد: پاشو عمو، روی پای من نیفت. قاسم را در آغوش گرفت. سینه اش را روی سینه ی قاسم گذاشت. دو جا امام حسین سینه روی سینه ی قاسم گذاشت؛ یکی آن جایی که می‌خواست میدان برود، سینه روی سینه ى قاسم گذاشت. اشک در چشمان شان حلقه زد، آن قدر گریه کردند که هر دو غش کردند و روی زمین افتادند. [۲] یک جای دیگر هم سینه روی سینه ی قاسم گذاشت. آن وقتی که آمد کنار بدن قاسم. بدن غرقه در خون مردم نگاه می‌کنند ببینند حسین چه می‌کند؟ آیا جوان‌ها را صدا می‌زند؟ آیا می‌گوید: اهل حرم بیایید؟ اما یک وقت دیدند خم شد، دست زیر بدن قاسم برد؛ فَوَضَعَ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ؛ سینه روی سینه ی قاسم گذاشت. حمید بن مسلم می‌گوید: من این صحنه را نگاه می‌کردم، دیدم اباعبدالله بدن را برداشت. پاهای این آقازاده روی زمین کشیده می‌شد. [۳] ساعداه قلبك يا أبا عبد الله، چگونه این بدن را پیش مادر بیاورد؟! مادر علی اکبر کربلا نبود اما مادر قاسم کربلابود. چطور این بچه را مقابل مادر بیاورد؟! نازدانه را به خیمه آورد. بعضی‌ها گفته اند: بدن را کنار بدن علی اکبر گذاشت، یک دست به گردن علی اکبر انداخت، یک دست هم به گردن قاسم انداخت. گاهی می‌گفت: عزیز برادرم، بلند شو ببین حسین غریب مانده حسین تنها مانده!... ---------- [۱]: سوگنامه آل محمد، ص ۲۸۴ و ۲۸۳. [۱]: بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۴. [۲]: منتهی الامال، ص ۵۲۱: مقتل آية الله شوشتری، ص۱۶۳و۱۵۳. [۳]: اللهوف، ص ۱۱۵؛ منتهی الامال، ص ۵۲۲ در کربلا چه گذشت، ص ۲۸۹ و ۲۸۷. ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
17.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چهار هدف قیام امام حسین علیه السلام ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
🏴 روضه علی اصغر علیه السلام هفتم محرم است. مثل فردایی آب را به روی اباعبدالله بستند. البته گاهی غیررسمی آب به خیمه‌ها می‌رسید، اما رسماً فرمان آمده بود که شریعه ی فرات را محاصره کنند و به لشکریان اباعبدالله اجازه ندهند. غالباً شب هفتم مرسوم است از علی اصغر ذکر مصیبت می‌شود. آن آقازاده ای که شهادتش امام حسین را خیلی متأثر کرد. من هم دل‌های شما را روانه کنم کربلا. شب هفتم است با چه حاجتی به مجلس اباعبدالله آمده ای؟ بعضی از بزرگان و علمای ما هر وقت کارشان گره می‌خورد، روضه خوان دعوت می‌کردند و می‌گفتند: روضه ی علی اصغر بخوان. روضه ی علی اصغر گره گشاست. شاید تنها جایی است که خداوند به اباعبدالله تسلیت گفته است؛ حسین حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ معلوم می‌شود که اباعبدالله خیلی از شهادت علی اصغر متأثر شد. همه شهید شده بودند، علی اصغر آخری بود. اباعبدالله جلوی خیمه آمد: يا أختاه ناوِلینی وَلَدیَ الصَّغیرَ حَتّی اُوَدِّعه؛ خواهرم زینب، پسرم رابیاور ببینم. بعضی‌ها می‌گویند: چرا مادرش را صدا نزد که فرزند را بیاورد؟ رباب که کربلا بود، چرا از مادرش نخواست بچه را بیاورد؟ من فکر می‌کنم اباعبدالله نمی خواست نگاهش در نگاه رباب بیفتد. نمی خواست شرمنده بشود. بعضی از اهل ذوق می‌گویند: مادر دیگر نمی توانست بچه را نگه دارد، گاهی دست زینب بودگاهی دست سکینه. بچه از بس بی تابی می‌کرد، دست به دست می‌گشت آن لحظه، دست زینب کبری بود. لذا اباعبدالله بچه را از زینب خواهرش خواست. @drrafiei_ir آن‌هایی که بچه ی کوچک دارند، می‌دانند وقتی بچه شان مریض می‌شود پدر و مادر چه قدر بی تابند. آدم احساس می‌کند که خانه خاموش می‌شود. حال شما ببینید بچه بغل ابی عبدالله آمده با لب‌های خشکیده، صورتی که از شدت تشنگی رو به زردی نهاده، لب‌هایی که مثل چوب به هم می‌خورد و دیگر توان سخن ندارد. یک نقل این است که امام حسین بچه را مقابل دشمن نیاورد. اباعبدالله بچه را دست خودش گرفت، لب‌های مبارکش را آورد تالب‌های علی اصغر را ببوسد، قبل از آن که لب‌های حسین به لب‌های علی اصغر برسد تیر به گلوی علی اصغر برخورد کرد و گلوی علی اصغر را شکافت. بعضی‌ها این طور نوشته اند: اباعبدالله، نازدانه را مقابل دشمن آورد، از دشمن آب درخواست کرد، [۱] اما همین قدر می‌دانم که امام حسین نتوانست بچه را داخل خیمه بیاورد. می‌دانست اگر این بچه را داخل خیمه بیاورد با این که علی اکبر را آورده بود، قاسم را آورده بود، اما ممکن بود دخترها، بچه‌ها دورش حلقه بزنند مادرش جان بدهد. لذا اباعبدالله علی اصغر را داخل خيمه نياورد، همین طور قنداقه ی خونین را دور صورتش می‌چرخاند. @drrafiei_ir ساعَدَاللهُ قَلبكَ يا اباعبدالله. قربان دل داغدارت حسین. تو که داغ دیده بودی این هم اضافه شد. تو داغ جوان دیده بودی، داغ عباس دیده بودی، داغ پسر برادر دیده بودی. دیگر نگذاشت این جنازه داخل خيمه بماند. آمد پشت خیمه، زینب هم همراهش. چون زینب همه جا همراه اباعبدالله بود؛ حَفَرَ بِجَفن سیفه؛ شمشیر را در آورد با نوک شمشیر یک قبر کوچک حفر کرد، نازدانه را داخل قبر گذاشت. [۱] صلی الله عليك يا مظلوم یا ابا عبد الله، صلى الله على روحك و بدنك و جسدک و على قلبِكَ المهموم ---------- [۱]: بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۶: اللهوف، ص ۱۱۵؛ منتهی الامال، ص ۵۳۲: مقتل آیت الله شوشتری، ص ۱۸۱. [۱]: منتهی الامال، ص ۵۳۲، در کربلا چه گذشت، ص ۳۱۴. ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
منیر -دهه اول - حجت الاسلام و المسلمین رفیعی - 14020501.mp3
7.12M
🎧 حجت الاسلام والمسلمین رفیعی 🏴 دهه اول محرم 📆 امروز یکشنبه (۱۴۰۲/۵/۱)| قم دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمی نوری همدانی «مدظله العالی» (علیه السلام) ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
🏴حضرت علی اکبرعلیه السلام وارد شده زمانی که می‌خواهید به زیارت امام حسین بروید سر را روی قبر علی اکبر بگذارید و او را واسطه قرار بدهید. از بعضی مراجع و بزرگان گذشته در حالات مرحوم آية الله مرعشی نقل شده که می‌گوید: هر وقت گرفتاری داشتم اول کنار قبر علی اکبر می‌رفتم و او را نزد اباعبدالله واسطه قرار می‌دادم. چرا؟ چون امام حسین روز عاشورا تنها جایی که بلند گریه کرد و فریاد زد؛ رَفَعَ صَوتَهُ بالبَكاء، کنار بدن علی اکبر بود. خدا قسمت کند، زمانی که وارد حرم امام حسین می‌شوید اول بروید آن دو گوشه، کنار قبر و صورت را روی قبر بگذارید، بگویید: آقا جان، شما واسطه شوید که پدرتان ما را بپذیرد. شما پیش پدرتان جایگاه دارید، مقام دارید، پدرتان در مصیبت شما زیاد اشک ریخته است. دل‌ها را روانه کنیم کنار قبرش، چند جمله به یاد جوان رشيد اباعبدالله علی اکبر روضه بخوانم و اشک بریزیم. السَّلام عليك يا اباعبدالله. چون به میدان ز حرم اکبر رفت * روح از جان حرم یک سر رفت همه گفتند که پیغمبر رفت * ماه ليلا علی اکبر رفت خیلی شبیه رسول خدا بود. خدمت پدر آمد همین که اجازه خواست به او اجازه داد. امّا وقتی راه افتاد، اباعبدالله به قد و بالای علی نگاه کرد؛ «نَظَرَ اليه نَظَرَ آیسِ منه» [۱] . [پدران شهید یادشان می‌آید زمانی که پسرشان سوار ماشین می شد وقتی ماشین راه می‌افتاد، تا چشم شان سو داشت به دنبال ماشین نگاه می‌کردند؛ بچه هایشان را نگاه می‌کردند. ] تا چشمان اباعبدالله سو داشت نگاه به قد و بالای علی می‌کرد. من نگویم که تو ای ماه، نرو * لیک قدری بَرِ من راه برو بگذار راه رفتنت را ببینم. بگذارند و بالایت را ببینم. آن زمانی که صدا زد: بابا مرا دریاب. اباعبدالله، خودش را رساند، اما دید بدن قطعه قطعه. خودش را روی بدن انداخت. اما چه بدنی؟! «فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ اِرْباً اِرْباً» [۱]، بدنی که قطعه قطعه است. صورت را روی صورتش گذاشت، رفتی و پدر را تنها گذاشتی! سپه کوفه همه ایستاده * به تماشای شه و شهزاده همه نگاه می‌کنند که حسین با علی چه می‌کند؟! شاید دیگر بلند نشود، شاید جان بدهد. همه گفتند حسین جان داده؛ به یقین جان حسین بر لب بود *** آن که جان داد به او زینب بود دستش را روی شانه ی برادر گذاشت. حسین، شب عاشورا تو دست گذاشتی و مرا آرام کردی، اکنون من باید تلافی کنم. داداش، بلند شو خدا صبرت دهد. ولَقد اِستَرحتَ مِن هَمَّ الدنیا و غَمَّها و بَقِیَ ابوکَ فَریداً وحیداً؟ [۲] ---------- [۱]: اللهوف، ص ۱۱۲. [۱]: بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۴. [۲]: اللهوف، ص ۱۱۲؛ منتهی الامال، ص ۵۱۴ الی ۵۱۶: سوگنامه آل محمد، ص ۲۷۴ و ۲۷۸ مقتل آية الله شوشتری، ص ۱۸۷؛ فرهنگ سخنان امام حسین، دشتی، ص ۵۸۲ و ۵۸۴. ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
امام.mp3
15.62M
🎙 امام حسین علیه السلام کیست؟ 🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب چهارم محرم 🕘 زمان: ۳۲ دقیقه 🗂حجم: ۱۴ مگابایت ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥عامل مهم سقوط بنی امیه ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
0x7b596a7_480p.mp3
15.89M
🎙 اصلاحات حسینی 🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب پنجم محرم 🕘 زمان: ۳۳ دقیقه 🗂حجم: ۱۴ مگابایت ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir
🏴 روضه حضرت عباس علیه السلام بعضی‌ها نه تنها از محرمات و مکروهات، بلکه از امور مباح هم حیا داشتند و اجتناب می‌کردند. اجازه بدهید امروز دل‌های شما را روانه کنم کنار مظهر حيا. کنار قبر یک مظهر ادب. مظهر حیا که از آب هم حیاکرد، همین که نگاهش به آب افتاد به یاد لبان تشنه ی بچه‌ها آب ننوشید. نوشیدن آب که برایش حرام نبود، اما حیای عباس، وفای عباس، مانع شد. این قدر حیا داشت که نگاه در چشم‌های امام حسین نمی کرد سرش را پایین می‌انداخت. عباسی که مظهر شجاعت است همین که اباعبدالله فرمود: برو آب بیاور، گفت: چشم. فرمود: عباس بمان گفت: می‌مانم. منقول این است که عباس حتی یک بار امام حسین را برادر خطاب نکرد، جز در لحظه‌های آخر. مطيع محض بود. در زیارت نامه اش می‌خوانیم: السَّلامُ عَلَيْ الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لِاَخیه الحسین. مطيع محض برادرانش حسن و حسین بود. من بارها در سخنرانی هایم گفته‌ام که اباالفضل حدود بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین با برادرش زندگی کرد. امیرالمؤمنین سال چهل و یک هجری به شهادت رسید. اباالفضل سال شصت و یک هجری کربلا بود. هر چه در تاریخ بگردید یک جا پیدا نمی کنید که عباس عرض اندام کرده باشد، همه جا مطیع بوده است. حتی در یک جا مثلاً در خطبه با سخنرانی ای اظهار کرده باشد که من فرزند امیرالمؤمنین هستم. خود امیرالمؤمنین هم همین طور بود، تمام خطبه‌ها و سخنرانی هایش مربوط به بعد از زمان وفات پیغمبر است، تا پیغمبر زنده بود یک جا خطبه با سخنرانی ای پیدا نمی کنید. مطيع محض بود. این‌ها مطیع و پیرو بودند، این شخصیت آن‌ها را می‌رساند. مادرش هم همین طور بود. حیای او عجیب بود. مادر چهار شهید، داغ چهار جوان دیده، در دروازه ی مدینه زمانی که به ایشان گفتند: بچه هایت به شهادت رسیده اند، فرمود: أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین؛ اسم بچه هایم را پیش من نیاورید، همه شان به فدای حسین، همه شان فدای اباعبدالله، بچه هایم را پیشکش حسین کرده بودم، نه تنها بچه‌های من، بلکه هر آن کس که زیر آسمان است به فدای حسین. هر وقت با خودش تنها می‌شد، می‌خواند: عباسم، يَا لَيْتَ شِعْرِي أَكَمَا أَخْبَرُوا. بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ، [۱] عباسم، نمی دانم این خبر درست است یا نه؟ می‌گویند دست هایت را قطع کردند؟! آری، درست است؟! نقل شده که اباعبدالله کنار برادر آمد. گفته اند: فاطمه ی زهرا هم کنارش آمد. من از بعضی از عزیزان شنیدم وقتی امام حسین کنار بدن عباس آمد، این چهار هزار نفری که از دور شریعه رفته بودند، یکی از آن‌ها فریاد زد: برگردید، برگردید، حسین بی برادر شد. دور تا دور حسین و عباس را حلقه زدند. اباعبدالله میان سیل دشمن اشک می‌ریزد و ناله می‌زند. این جا بود که برخاست، فرمود: عباسم، پشت و پناهم، عزیزم، برادرم، ماه بنی هاشم، حسین را تنها گذاشتی؛ اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی. [۱] ---------- [۱]: سوگنامه آل محمد، ص ۵۲۹ - ۵۲۷. [۱]: بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۲: منتهی الامال، ص ۵۲۸: سوگنامه آل محمد، ص ۳۰۸. ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی ☑️ @drrafiei_ir