╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
﷽ن و القلم و ما یسطرون
📩شناسه۱۴۰۴۰۱۲۳۱۹۲۰
𖣫〚#مهــــــــــــطن༆]🌿꙰
♥️𖥓 #اشــــــــــــکنامــــــــــــه ⸙჻ᭂ࿐♡
🪶#شعــــــــــــردوســــــــــــت
🪶#مهــــــــــــرب_قلــــــــــــم
♥️𖥓#ادملا⸙჻ᭂ࿐♡
⸙یَا اَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئنَّهُ ، اِرجِعِی اَلَی رَبَّکِ رَاضِیَه مَّرضَیَّهً ، فَادخُلیِ فِی عِبادِی ، وَادخُلیِ جَنَّتِی⸙
// از غمِ دوستان در این میکده فریاد کشیم/
/ دادرَس نیست که در هجر رُخش داد کشیم/
// داد و بیداد که در محفل ما رِندی نیست/
/ که بَرِش شِکوه برم ، داد زِ بیداد کشیم//
📝در فراق درگذشتگان سال ۱۴۰۳ ادملا
✍چه سخت و طاقت فرساست باورِِ لحظه ای نبودن ها و پذیرشِ ندیدن های عزیزانمان، و چه غم انگیز و هولناک است چَشم بر شب هایی داشتن که در آن فانوس تنهایی ها، ما را با آتش خود سوزانده و به تَلِّی از خاکستر بدل نماید، اماّ بر آنچه که حکمت متعالی اِش تعلق میگیرد، کسی را یارای تغییر و تعدیلی نیست، لهذا بر آن چه کرامت می فرماید سر بر آستان رُبُوبی اِش می سائیمُ شاکریم و بر حکمت نداده هایش متواضعُ تسلیم و صبری را هم پیشه می سازیم. دنیای با او بودن به ما نیاموخت که بی او چه کنیم، امّا وفا و صفایش به ما آموخت که محبت های بی منَّت و بی صدای او را که جاودانه در عمق جانمان ریشه دَوانیده، به نسيان نسپارده تا خود، حلقه وصلی شود که ما در گُستره ی محفل با شکوه معنوی و صمیمی اِش گِردِ هم آییم.
<< مَن لَم یَشکُرِ المَخلوقَ لَم یَشکَرِ الخَالق >>
در نهایت ادب و احترام مزید و در کمال تواضع و ارادت قلبی به محضر شریف و با برکت مردمان ارجمند دیار ادب آوازه ی ادملا؛ باکرمحله بندپی... که عاشقانه و بی پیرایه در سال ۱۴۰۳ در کنار خانواده ی محترم درگذشتگان حضور داشتند و اظهار همدردی نموده و با نثار قطرات ناب اشک، بابِ قلوب پاک و بی آلایش شان را بر روی اندوه ثقیل خانواده های مُعزا گشودند تا آرامش خاطری را در پهن دشت وجود متلاطم آنان به ارمغان آورند، محبت های بی دریغ و صفای کم نظیرِ وجود اهالی فهیم ادملا را (تا بی نهایت) ارج نهاده و نیکوترین و خالص ترین دعاهایمان را نثار و بدرقه تان می نماییم.
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند،
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آئینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
تا هستیم قدر هم دانیم...
♥️𖥓#محسن_داداش_پور_باکر⸙჻ᭂ࿐
𖣫〚۱۴۰۴/۰۱/۲۳༆]🌿꙰
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4313
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
هدایت شده از پژوهش اِدمُلّاوَند
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
﷽ن و القلم و ما یسطرون
📩شناسه ۱۴٠۴٠۲٠۲۲۲۲۲
𖣫〚#مهــــــــــــطن༆]🌿꙰
♥️𖥓 #اشــــــــــــکنامــــــــــــه ⸙჻ᭂ࿐♡
🪶#شعــــــــــــردوســــــــــــت
🪶#مهــــــــــــرب_قلــــــــــــم
♥️𖥓#میم⸙჻ᭂ࿐♡
امروز قلم را به یادت که برداشتم
نوشتم اول خط با میم چه داشتم؟
از نخست تا کنون دفترم ماهتاب بود
قلم بی قرار نامت، جوهر خواب بود
نوشتم اردبیهشت، دلم بیتاب است
روز دوم، نامت به میم در قاب است
اشاداد من در ثبت تو بی حساب شد
قلم گرم رقص به هر واژه بی تاب شد
واژه ها به صف قطره قطره همی باران
خورشید واسطه، زهره اما بسی نگران
باز این شعر را در گوش بسپار، عزیزم
تنِ فرتوتم لنگرِ میم شد بسیار غریبم
عقابِ شعر من، لحظه ای فقط بمانی؟
رفتنت اما شعله به جانم زد، کجایی؟
مخواه آنکه گریه نکنم به لحظه ای
دلم بگو بگو چه چاره کنم به ذره ای؟
نیاز نیست تکرار شوی! مریضِ پیرم
بهارم رفت به تضادها، ای عزیز دیرم
محسن به میم تو، خرّم به صفا بود
داوری بس صالح، نامدار وَی آقا بود
شگفتا که این باغ چگونه آتش گرفت
رستم افتاد، کافری جای آرش گرفت!!
تعاون را بیدار کن، سنگ نزن رفیق!
همنفسان در انتظار، آهنگ بزن دقیق
این شعرم تیغی بر کوته نظران است
چشم و دل گوزنگو هوله نگران است
مشقِ مُلجم، هیبت کبِض، سیما سیاه
رئیس نه، دستمال بدست، مقلّد شاه
آن شعاع از تبار گوساله و خَران است
یارِ سَپِل و کنگِلی، توبرهٔ مدعیان است
مهلتی نیست خَر سوار را ای بی خبران
نبرد وَگ با کنّو در پیش است، بی امان
خوشبین چند طومار و سیاهه، کفتار!
او رنج بیهوده دارد کدخدا دَلِه، بسیار!
یک صدا بانگ رسوایی آید به گوش
جمعه وقت شیدایی، فریاد به هوش
دوستان! چو من دل به نوایی دارید
گاه و بی گاه صفایی به صدایی دارید
میم مرگ آغاز می رسد، آقا عزیز است
با یوسف تلخ مشو، که آوا دلاویز است
یکی یغما گشود، سرگذشتِ همتم را
ربود و کند، افکند، شکست قامتم را
آسمان کبود است، تقدیر اشک شد
نسیم به میمِ دگر باشد! مشک شد
سکوتم برقرار! هر چه خواهم آه کنم
نوشتم بدهر، شب گفتگو با ماه کنم
گذشتم از میمها، باز به قبله دعا کنم
ایستاده در غبار، دست گلّه کوتاه کنم
♥️𖥓#محسن_داداش_پور_باکر⸙჻ᭂ࿐
𖣫〚۱۴۰۴/۰۲/۰۲༆]🌿꙰
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4382
📝پانویس:
۱/اَشاداد: نیاکان _ نام آثار خطی محسن داداش پور باکر
۲/زهره: سیاره _ کنایه
۳/شعاع: از القاب اداری قاجاری
۴/سَپِل: واژه ی مازنی | نوعی مگس
۵/کنگِلی: زنبور گوشت خوار
۶/وَگ: قورباغه
۷/کنّو: [به فتح کاف] زالو
۸/دَلِه: گونه ای از راسو
۹/میم: کنایه | مقصود نگارنده
🖨انتشار برای نخستین بار
✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر نگارنده و منبع الزامی است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔♡
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔♡
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
﷽ن و القلم و ما یسطرون
💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۱۴۲۰۴۸
𖣫〚#مهــــــــــــطن༆]🌿꙰
♥️𖥓 #اشــــــــــــکنامــــــــــــه ⸙჻ᭂ࿐♡
🪶#شعــــــــــــردوســــــــــــت
🪶#مهــــــــــــرب_قلــــــــــــم
♥️𖥓#آغاز قلم⸙჻ᭂ࿐♡
اینسمت،
قلم بر روی کاغذی به بلندای تاریخ.
شهری، نام را از دل هیاهو می پرسند.
اما خدایی بی همتا لبخند میزند.
جماعتی سخت و غریب اما به فتنه چشم دوخته اند!
و تقدیر، رنجور و زخمی از تکرار حماقت،
با واژه گان قلم می رقصد
کاغذ اما غبطه میخورد...
وجدان آرام بر دل معشوق،
با نامه ای بر بام دانایی،
و نوشته است تدبیر کن،
به دهر ...
آنسمت،
انسان نماها، آرام آرمیدهاند
در حجمی از نیشخند و کنایه؛
شرارت میان حرفها زوزه میکشد
و حسادت،
روی چشم ها اشک تمساح دارند...
آری من ایستاده در غبارم
میان چند سخن در پژوهشم.
به یادگار،
کتابتی که فرداها را
در سکوت فرو می برد
و ایناراده،
برقرار جاودانه باقیست
در پنجرهای که کودکان
می گشایند به تحصیل.
من، آنجا پیداتر از میزانم
و مینگرم خفتگان قبرستان دیروز را،
#گوزنگو، از قبور پَلِم زده
با رازهایی که تنها خدا میداند
گذشت از کوچههای عناوین!
شبها،مهر سکوت و ستاره
گواهی شهر است...
به قدرِ صفای دل و روشنایی ضمیر.
خورشید را بر افق خواستم
در نهانِ امید، پیدا
که چشم جهان روشن است
که آغاز قلم حضور فرداهاست...
♥️𖥓#محسن_داداش_پور_باکر⸙჻ᭂ࿐
𖣫〚۱۴۰۴/۰۵/۱۴༆]🌿꙰
https://mohsendadashpor.blogfa.com/post/126
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔♡
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔♡