♥️ #سلام_بر_مہـدے سلام برتو ای فرزند فاطمه زهرا سلام الله علیها. ألـلَّـھُـمَ؏َجِّـلْ‌لِوَلـیِـڪْ‌ألْـفَـرَج #امام_زمان ◍⃟⚘@EHYYA313🍃࿐ྀུ༅

ســـــلــامــ🌺🍃 ظــهربــخــیــر🌹🍃 آرزو مــی ڪــنــمــ🌺🍃 در آخرین روز زیــبــای بهاری🌹🍃 دلــتــون پــراز مــحــبــتــ🌺🍃 روزتــون پــُراز رحــمــتــ🌹🍃 زنــدگــیــتــون پــراز بــرڪــت 🌺🍃 لــحــظــه‌هاتــون پــراز مــوفــقــیــتــ🌹🍃 وعــاقــبــتــتــون خــتــم بــه خــیــر بــاشــد🌺🍃 روزتــون ســراســر عــشــق وخــوشــبــخــتــیــ🌹🍃 ظــهرتــون بــخــیــروخــوشــی وپــراز انــرژی 🌺🍃 ◍⃟⚘@EHYYA313🍃࿐ྀུ༅

🕊 از خدا پروا کنید، تا "پَر" وا کنید🕊 ۳۱خرداد ۱۳۶۰ سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران گرامی باد...🇮🇷💚 #شهید_چمران ◍⃟⚘@EHYYA313🍃࿐ྀུ༅

درجہ"ڪمال "انسان بہ اندازه"مقاومتي"است کہ دربرابر خواستہ هاے نفسانے خودابرازمیڪنه! #شهید_چمران🌱

.. .. [گُفت که: بسیجے هاےِ خمینے و خامنه‌اے را براےِ حلِّ سخت ترین مشڪلات عالم آفریده اند . . .♥️] .. .. 🌱• #آقامصطفے_چمران ✌️🏻• #بچہ‌هاے_آسیدعلے ◍⃟⚘@EHYYA313🍃࿐ྀུ༅

#شهید_چمران  : |خدایا پسٺے و ناپایدارے روزگار ـ را همیشہ در نظرم جلوه‌گرساز، ـ ٺا فریب زرق و برق عالم خاڪے ـ مرا از یاد ٺو دور نڪند🌱

"صوت الشهدا ۱۹۷ در محضر شهدا🕊 سخنرانی شهید صیاد شیرازی - درمورد ارتش ◍⃟⚘@EHYYA313🍃࿐ྀུ༅

دو مورد دیگر از تناقضات در حرفهای پزشکیان #انتخابات #پزشکیان ◍⃟⚘@EHYYA313🍃࿐ྀུ༅

◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱۷ بعد امیررضا رو صدا کرد.امیررضا از اتاقش بیرون اومد و گفت: -جانم بابا؟ -بیا بشین. امیررضا نشست.حاج محمود به فاطمه گفت: -اون پسره همکلاسیته؟ -نه. -دانشگاه میاد؟ -گاهی میبینمش. حاج محمود به امیررضا گفت: _میتونی از این به بعد فاطمه رو هرجایی خواست بره،ببری و بیاری؟ امیررضا گفت:_بله،حتما. -هروقت کاری برات پیش اومد یا نتونستی قبلش به من بگو،خودم میرم. -چشم. فاطمه گفت: _ولی بابا اینجوری که شما و رضا از کار تون میفتین! امیررضا گفت: _من کاری مهمتر از مراقبت از آبجی کوچیکم ندارم. به شوخی گفت: _هنوزم بچه ای و باید مواظبت باشیم. پس کی میخوای بزرگ بشی نی نی کوچولو؟ -هروقت ظرف شستن یاد گرفتم،خان داداش زهره خانوم و حاج محمود هم لبخند زدن. حاج محمود به امیررضا گفت: _تو دانشگاه هم حواست بهش باشه ولی از دور.کسی متوجه نشه. -چشم بابا،حواسم هست. از فردای اون شب، فاطمه دانشگاه میرفت.برای اینکه خیلی وقت امیررضا رو نگیره،کلاس هایی که استادش به حضور و غیاب حساس نبود،غیرحضوری میخوند. باشگاه و جاهای مختلفی هم که قبلا میرفت، دیگه نمیرفت.امیررضا تو دانشگاه هم از دور مراقب بود. چندبار افشین رو دید که روی نیمکتی سر راه فاطمه می نشست و خیره نگاهش میکرد.اما فاطمه حتی نگاهش هم نمیکرد.امیررضا هم هربار بیشتر عصبانی میشد.افشین هم برای اینکه امیررضا رو عصبانی کنه،اینکارو میکرد. چند روز گذشت. امیررضا،فاطمه رو رسوند خونه و دنبال کارهاش رفت.به مغازه ای رفت.وقتی از مغازه بیرون اومد،افشین جلوش ایستاد. با لحن تمسخرآمیزی گفت: _تا کی میخوای راننده شخصی باشی؟ امیررضا عصبانی نگاهش میکرد.افشین گفت: _نگاه و اخمت خیلی شبیه خواهرته.ولی چشم هات شبیه نیست،چشم های خواهرت خیلی قشنگ تره. امیررضا که دنبال فرصت بود، چنان مشتی به افشین زد که افشین یه کم دور خودش چرخید.چند مشت دیگه هم زد و افشین بدون اینکه از خودش دفاع کنه،روی زمین افتاد.روی سینه ش نشست و مدام به سر و صورتش ضربه میزد. مردم جمع شدن و به سختی امیررضا رو جدا کردن. پلیس اومد.... 👈 #ادامه_دارد.... #رمان #سرباز ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» ◍⃟⚘@EHYYA313🍃࿐ྀུ༅

داستان های عبرت آموز ۲۳۱(تلنگر آمیز) عنایت امام رضا علیه السلام به زوار حرمش .. صابر خراسانی ۱۳۹۸ ◍⃟⚘@EHYYA313🍃࿐ྀུ༅

✨آرزویم این ‌است ✨در این عصر زیبا ✨ڪه دلت خوش باشد ✨نرود لحظہ ای ✨از صورت تو لبخندت ✨نشود غصّہ ✨ڪمى نزدیڪت ✨لحظہ هایت، ✨همه زیبا و قشنگ عصرتون خوش ◍⃟⚘@EHYYA313🍃࿐ྀུ༅

💢 گستردگی علم و دانش 💠 امام علی علیه السلام فرمودند: 🍃 كلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ، إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ، فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ. 🔹 هر ظرفى به آنچه در آن مى ريزند تنگ مى‌شود، غير ظرف علم كه به علم وسعت گيرد. 📚 حکمت 205 نهج البلاغه #نهج‌البلاغه ◍⃟⚘@EHYYA313🍃࿐ྀུ༅

💠 شرح #نهج_البلاغه 🔸 حکمت 205 🎙 استاد محمدی شاهرودی ◍⃟⚘@EHYYA313🍃࿐ྀུ༅

عبد آلوده به هامون زده باز به سرِ عاشق مجنون زده باز مست، از میکده بیرون زده باز مست، آنست که کوثر بخورد وسط کوچه به حیدر بخورد #یاعلی‌الکرار🍇