eitaa logo
اِحیاء
1.2هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
146 فایل
[بسم‌رب‌الحسین..🫀] ꧇ السلآم‌علیڪ‌یاابا‌عَبداللّٰه🖐🏻..! باحُسیـن‹؏› می‌شَودتـا‌آسمـان بی‌بـٰال،پروآز‌کـرد(:🤍🕊 ꧇ بھ‌وقتِ1401/06/31⏳ ꧇ ﴿ڪانال‌وقف‌ِمادرمون‌زهراۜسٺ🫀🙂﴾ . خادمان الزهرا👇 @yafatemehzahra_313 آدمین تبادل @Azadehgholami
مشاهده در ایتا
دانلود
12.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ ³¹³ السَّلاَمُ‌عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ‌اللَّهِ وَ خَلِيفَةَ آبَائِهِ الْمَهْدِيِّينَ سلام‌برتوای‌خلیفه‌خدا‌و‌خلیفه‌وجانشین‌پدران‌خود‌ڪه‌همه‌رهبران‌خلق‌به‌سوے‌خدا‌بودند ألـلَّـھُـمَ؏َجِّـلْ‌لِوَلـیِـڪْ‌ألْـفَـرَج [💜@EHYYA313🌸]
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✘ مشکل اصلی کجاست که خداوند اذن ظهور امام مهدی علیه‌السلام را نمی‌دهند؟ [💜@EHYYA313🌸]
امروزشنبه بیست وهشتم مهرماه 1403 امروزهرکدوم ازاعضامحترم که تولدشه تولدش مبارک باشه💐 ان شاءالله تنتون سالم،عاقبتتون بخیر دنیابه کام 🎁هدیه بنده ده صلوات ودعا جهت حاجت روایی،عاقبت بخیری وسلامتی 🌸🌿🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◂◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۸۵ پویان به حاج محمود که با لبخند نگاهش میکرد،نگاه کرد.حاج محمود هم به پویان دست داد و تبریک گفت. پویان از اینکه افشین با همچین خانواده خوب و مهربانی میخواست وصلت کنه،خوشحال شد. حاج محمود و امیررضا کنارهم نشسته بودن و باهم صحبت میکردن.افشین بهشون نزدیک میشد که حاج محمود متوجه ش شد.سؤالی و با تعجب و اخم به افشین نگاه میکرد. امیررضا رد نگاه پدرش رو گرفت، وقتی افشین رو دید،تعجب کرد.افشین با احترام سلام کرد.حاج محمود هنوزم همونجوری نگاهش میکرد و سرد جواب سلام شو داد. امیررضا گفت: _سلام،شما از طرف عروس دعوت شدید یا داماد؟ از حاج محمود چشم گرفت و به امیررضا نگاه کرد. -سلام،از طرف داماد دعوت شدم. -با داماد چه نسبتی دارید؟ از اینکه امیررضا با خشم و نفرت نگاهش نمیکرد و با احترام باهاش حرف میزد،هم شرمنده شد و هم امیدوار. پویان نزدیک رفت و گفت: _افشین بهترین دوست منه،برادرمه. تعجب و ناراحتی حاج محمود بیشتر شد و خیره نگاهش میکرد.افشین سرشو انداخت پایین.پویان و امیررضا هم به حاج محمود و افشین و همدیگه نگاه میکردن.افشین همونجوری که سرش پایین بود،گفت: _با اجازه. نگاهی به حاج محمود انداخت و بعد به امیررضا و رفت. پویان خواست چیزی بگه، ولی حاج محمود اونقدر ناراحت بود که هرچی میگفت بدتر میشد.افشین جایی که تو دید حاج محمود نباشه،نشست. پویان هم کنارش نشست. -پویان جان،من خوبم.برو به مهمونات برس. پویان با مکث بلند شد و رفت. ولی میدونست تو دلش چه خبره.افشین بغض داشت.یک سال از خاستگاری گذشته بود.شش ماه بود که هرروز میرفت جلوی مغازه حاج محمود.ولی حاج محمود همیشه باهاش سرد رفتار میکرد. خیلی از مهمان ها رفته بودن. افشین پیش پویان رفت و خداحافظی کرد.بعد پیش حاج محمود و امیررضا رفت،خداحافظی کرد و رفت. فاطمه و خانواده ش هم به خونه برگشتن. حاج محمود روی مبل نشست و به فاطمه گفت: _بشین. امیررضا گفت: _بابا،الان فاطمه خسته ست. فاطمه به حاج محمود و بعد به امیررضا نگاهی کرد.حدس زد قضیه چیه.حاج محمود جدی گفت: _بشین. فاطمه نشست و به پدرش نگاه میکرد. -تو چرا برای بهترین دوست افشین خواهری میکنی؟ فاطمه با آرامش شروع به تعریف کرد... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» [💜@EHYYA313🌸]
شبکه العربی قطر: پهپادی که حزب‌الله به‌سمت منطقه قیساریه پرتاب کرد، به محل اقامت نتانیاهو اصابت کرده است. ارتش رژیم صهیونیستی اصابت این پهپاد به یک ساختمان در منطقهٔ قیساریه را تأیید کرده است. رسانه‌های اسرائیلی تا این لحظه هیچ تصویری از محل اصابت این پهپاد منتشر نکرده‌اند. [💜@EHYYA313🌸]
توییت حساب ایران به عبری خطاب به نتانیابو هیچ هدفی دور از دسترس ما نیست... هشدار دادیم هدف بعدی تو خواهی بود... @EHYYA313••】
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه دخترتون کل دغدغش دانشگاه و کلاس‌زبان و اینستاگرام و باشگاه و زندگی مستقل و این اراجیف فمینیستی باشه، یه دیوث مثل بالایی تحویل جامعه میده اگه دخترتون یه دختر ساده بدون دری وری‌های دانشگاه و اینستاگرام و فمینیست‌بازی‌های دنیای مدرن باشه، میشه یه مادر شیرزن مثل پایینی که تحویل جامعه میده [💜@EHYYA313🌸]
«اصهب» حاکم سوریه، قبل از سفیانی به قتل می‌رسد. [💜@EHYYA313🌸]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشدار جنگ جهانی سوم: تمرینات آماده‌سازی گسترده‌ای در سراسر کره جنوبی در حال انجام است، در حالی که تهدیدات از سوی کره شمالی که احتمالاً قصد نفوذ به مرز پس از ورود به منطقه غیرنظامی (DMZ) را دارد، در حال افزایش است. [💜@EHYYA313🌸]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا