eitaa logo
اِحیاء
1.2هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
6هزار ویدیو
144 فایل
[بسم‌رب‌الحسین..🫀] ꧇ السلآم‌علیڪ‌یاابا‌عَبداللّٰه🖐🏻..! باحُسیـن‹؏› می‌شَودتـا‌آسمـان بی‌بـٰال،پروآز‌کـرد(:🤍🕊 ꧇ بھ‌وقتِ1401/06/31⏳ ꧇ ﴿ڪانال‌وقف‌ِمادرمون‌زهراۜسٺ🫀🙂﴾ . خادم الزهرا👇. @yafatemehzahra_313 آدمین تبادل @Azadehgholami
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهرم تو چه دارد که دشمن این همه از آن می ترسد؟ کمی فکر کن !! ببینید حمله توپخانه دشمن به کدام سمت است و کجا را بیشتر می کوبد؟ اعتقادات مارا هدف قرار داده و خط مقدم آن تویی! خواهرم بدان! حجابت دیوار مقدسی بر گرد وجود با ارزشت کشیده که مانع از حراج گذاشتنش می شود و گرمای وجودت شعله مقدسی است که کانون را حفظ می کند. خانواده محیط مقدسی است که فرزندان را برای آینده این جامعه پرورش می دهد و حفظ آن با حجاب تو ای خواهرم کامل می شود. خواهرم تو خط مقدم حمله دشمنی ! کافیست چادرت را محکم بچسبی همین! 🦋💎🦋💎🦋💎🦋💎🦋💎🦋💎🦋 ✨چادرت ای ماه من، آغاز صبحی دیگر است ✨ابروانت زیر ابر روسری زیباتر است ✨سخت گیری نیست چادر؛ ابتدای راحتی ست ✨دخترم؛ این بهترین ارثیه ی یک مادر است. ✨رخت زیبای آسمانی راخواهرم ✨ با غرور بر سر کن ✨نه خجالت بکش نه غمگین باش ✨چادرت ارزش است باور کن 💎✨•° (س) 🌸🌱°• ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @azghadirtazohor_313
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۷۸ -تو چقدر میشناسیش؟ -اونقدری میشناسمش که ازتون میخوام شما هم بشناسینش. -پس میدونی کس و کاری نداره! -حاج عمو،بی کس و کار که نیست. -دخترم،آدم ها رفتار با همسر رو تو یاد میگیرن.رفتار پدر و مادر پویان چطوری بود؟ -پدر و مادر پویان عاشق همدیگه و عاشق پسرشون بودن.پویان مهربانی و محبت کردن رو خیلی خوب از پدر و مادرش یاد گرفته.. همیشه،حتی تو گذشته ای که خدا نبوده هم آدم مهربان و فداکاری بود. -ولی من نمیتونم دخترمو،پاره تنمو به کسی بسپارم که بهش ندارم. -من اومدم ازتون خواهش کنم درمورد پویان سلطانی بیشتر فکر کنید..بیشتر بشناسینش.شاید بتونید بهش اعتماد کنید. بلند شد و گفت: _عمو جان،شما میدونید که مریم بهترین دوست منه.زندگیش برام مهمه.امیدوارم حرف های منو دخالت محسوب نکنید..با اجازه تون من دیگه میرم. -میدونم دخترم.من شما رو به اندازه مریم دوست دارم و قبولت دارم..به بابا سلام برسون. -ممنون عموجان.خدانگهدار. روز بعد افشین دوباره جلو مغازه حاج محمود ایستاده بود.شاگرد حاج محمود درو باز کرد. بعد چهل دقیقه حاج محمود اومد. جلو مغازه بود که افشین سلام کرد.حاج محمود نفس ناراحتی کشید و بدون اینکه نگاهش کنه،جواب سلام شو داد و رفت تو مغازه.افشین یه کم ایستاد و بعد رفت. بعد یک هفته حاج محمود وقتی جواب سلام شو داد،گفت: _میخوای اعصاب منو خرد کنی؟ افشین با احترام گفت: _نه..میخوام باهاتون صحبت کنم،اگه شما اجازه بدید. -اجازه نمیدم.برو. رفت تو مغازه ش.افشین یه کم ایستاد... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 【@EHYYA313••】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 خانه و خانواده راه وصال به خداوند است...! ━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ لطفا عضو بشید  :     🍃@EHYYA313🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜 همکاری در خانواده آقایون باید بیشتر وسط باشن... ━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ 🍁@EHYYA313🍁