🔹معرفی حمزه اذرک سیستانی
🌹 @ESHGHE30STO
#قسمت_دوم
🔺حمزه و اشراف سیستان🔻
🔹پیروزی حمزه و اقدامات او اشراف و بزرگان سیستان را که منافعشان با خلافت عباسی همسو بود، به وحشت انداخت و از حاکم خراسان خواستند حاکم جدیدی برگزیند.
علی بن عیسی، سیف بن عثمان طارابی را برای نماز و جنگ و حضین بن محمد قوسی را برای خراج سیستان برگزید و آنان در محرّم ۱۸۶ به سیستان رفتند.
حمزه در خلال سالهای ۱۸۶ تا ۱۹۰، یورشهای مکرری به خراسان و سیستان نمود.
در سال ۱۸۸، پس از نبردهایش در نیشابور با سپاهیان علی بن عیسی، به سیستان بازگشت و بعضی از عُمّال آنجا را کشت.
🔺درگیری حمزه و عیسی بن علی🔻
🔹پس از قتل ازدی، علی بن عیسی فرزند خود حسین را به فرماندهی ده هزار جنگجو برای نبرد با حمزه برگزید، اما چون حسین از درگیری با حمزه اجتناب مینمود، علی بن عیسی او را عزل و پسر دیگرش عیسی را فرستاد.
در نبردی که در اطراف بادغیس رخ داد، عیسی شکست خورد.
🔺نبرد دوباره عیسی و حمزه🔻
🔹علی بن عیسی دوباره او را برای نبرد با حمزه به نیشابور فرستاد.
اینبار، عیسی ضرباتی به سپاه حمزه وارد کرد.
به نوشته بغدادی،گذشته از پیروان حمزه، شصت تن از سران لشکرش نیز کشته شدند و او ناچار عقبنشینی کرد و به سیستان بازگشت، اما مردم زَرَنج وی را به شهر راه ندادند.
🔺شکست حمزه🔻
🔹حمزه برای ورود سپاهیانش به شهر، دستور داد که رنگ لباسشان را به سیاه که شعار عباسیان بود تغییر دهند، ولی چون حیله حمزه برملا شد، در خارج شهر به راهزنی پرداختند.
بعد از شکست حمزه از نیروهای عیسی بن علی و ناکامی در ورود به زرنج، حمزه با باقیمانده سپاه خود، که گردیزی به اغراق شمار آنان را چهلهزارتن و ابن اثیر تنها چهل تن ذکر کرده است، به قُهستان رفت.
🔺کشتار یاری دهندگان به حمزه🔻
🔹به نوشته گردیزی و ابن اثیر، علی بن عیسی چندتن از سران لشکر خود را به اوق و جُوَین، از دهات سیستان، فرستاد.
آنان خوارج قَعَده (بازنشسته از جنگ) و روستاییانی را که به حمزه کمک کرده بودند (حدود سی هزار تن)، قتل عام کردند.
سپس، عبداللّه بن عباس نسَفی، حاکم جدید سیستان، حدود سه میلیون درهم مال و خراج از مردم گرفت و به خراسان فرستاد.
🔺بازگشت حمزه به سیستان🔻
🔹حمزه پس از درگیریهای متعدد با سپاهیان عیسی بن علی، به ویژه طاهر بن حسین حاکم پوشنگ، در سال ۱۹۰ به سیستان بازگشت و قدرت او بیشتر شد.
🔺لشکرکشی هارونالرشید برای نبرد با حمزه🔻
🔹وحشت از گسترش نفوذ حمزه، علی بن عیسی را واداشت تا نامهای برای هارونالرشید بفرستد.
در پی وصول این نامه، هارونالرشید تصمیم گرفت خود به جنگ حمزه برود، اما خبر حمله سپاه روم به سرزمینهای اسلامی، او را مجبور کرد از ری به بغداد بازگردد.
البته آنچه در تاریخ سیستان آمده با منابع دیگر متفاوت است، به طوری که برای مثال ابن اثیر تاریخ این رویداد را ۱۹۲ نوشته و از بازگشت هارونالرشید از ری به سرحدات روم هم سخنی نگفته است.
🔺عزل علی بن عیسی🔻
🔹در سال ۱۹۱، هارون به علت ناکامی علی بن عیسی در نبرد با حمزه، او را پس از یازده سال از حکومت خراسان برکنار و هَرْثَمة بن اَعْیَن را به جای او منصوب کرد.
برای مقابله با قیام رافع بن لیث در این سال (۱۹۱)، هرثمه بیشترین نیروهای خود را اعزام کرد.
این امر سبب شد تا خوارج با فراغ بال بیشتری به فعالیتهای خود بپردازند.
بعضی منابع تصریح کردهاند که در این زمان عاملان خلیفه از هرات و سیستان به سوی حمزه آمدند.
🔺حرکت شخص هارون برای نبرد با حمزه🔻
🔹نابسامانی اوضاع در سرزمینهای شرقی خلافت موجب شد که هارون شخصآ فرماندهی سپاهیانش را برای سرکوبی حمزه و رافع بن لیث برعهده گیرد.
🔺نامه هارون به حمزه🔻
🔹هارون پس از فرونشاندن قیام خراسان و ماوراءالنهر و سیستان، در گرگان توقف کرد و در صفر ۱۹۳، نامهای به حمزه نوشت.
در تاریخ سیستان، متن این نامه و نیز پاسخ حمزه به هارون ذکر شده، ولی در هیچ منبع دیگری به این مکاتبات اشاره نشده است.
#ادامه_دارد
✍ گزینش و بازنگاری رضا گلوی
استفاده از مطالب کانال عشق سیستو با ذکر منبع بلامانع است
#عشق_سیستو
عشق سیستو را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
عشق سیستو پیشرو در نشر فرهنگ غنی سیستان
🔹کانال عشق سیستو در شبکهها و پیام رسان های اجتماعی
✅ سروش:
sapp.ir/ESHGHE30STO
✅ ایتا:
Eitaa.ir/ESHGHE30STO
✅ اینستاگرام:
instagram.com/ESHGHE.30STO
✅ روبیکا
http://rubika.ir/ESHGHE30STO
✅ تلگرام
https://t.me/ESHGHE30STO
#آسوکه_موکه_مه_کنجکه_تونو
🌹 @ESHGHE30STO
#قسمت_اول
#آسوکه
#ترمه
🌹 @ESHGHE30STO
🔹دخترک پانزده سال بیشتر نداشت.سیاهی چشمانش طوری بود که انگار وقتی صبح می شد،تمامی سیاهی شب جمع شده ودر چشمانش خانه می کرد.و شامگاه که می خوابید دوباره شب از میان مژه هایش بیرون آمده وگسترده می شد.
🔺نامش " #تـرمـه " بود.مثل ترمه زیبا بود ولطیف.
🔸انگشتان بلند وکشیده اش در به کارگیری سوزن وپیچ وتاب دادن به طرح هایی که روی پارچه پیاده می کرد آنقدر با مهارت بود که خیلی ها در تشخیص کارهایش با سوزن دوزی ها و ترمه دوزی های مادرش"ماه بی بی "به اشتباه می افتادند.
🔹"ماه بی بی " در خیلی از کارهای دستی ودوختن پیراهن های زیبا بین همه زنها به چیره دستی معروف بود.بعد از اینکه شوهرش"شیر علی عیار" از دنیا رفته بود،گذران زندگی بر آنها سخت شده بود و برای تامین هزینه های زندگی ،بیشتر به کار بافتن "شال های خودرنگ"(گلیم های خودرنگ)می پرداخت.
🔸نخ های تابیده شده از پشم گوسفندان ،روی دار قالی باموهای بز درمی آمیخت واین هنر دستهای "ماه بی بی " بود که در ظرافت دادن به نقشها،شال ها را بهای بیشتری می بخشید.
گاهی وقت ها هم"حصیر بافی "کار کمکی آنها بود
🔹قراربود"ترمه"را به "جان محمد" بدهند.(شوهر بدهند)در ازای خون بهایی که طایفه ی "ترمه"بایستی به طایفه ی "جان محمد" می داد.به ازای خونی که حتی اتهامش ثابت نشده بود.
🔸قضیه از این قرار بود که چند ماه پیش ،"محمدامیر عیار"که از طایفه "جان محمد"بود در نیزار وبه طرز مشکوکی کشته شده بود.جسد خیس او،صبح ِ پگاه ونزدیک طلوع آفتاب روی "توتن"اش پیدا شده بود.هرچه پرس وجو کردند و به دنبال نشانه گشتند چیزی پیدا نشد.فقط به این دلیل که افرادی از طایفه ترمه در آن نزدیکی مشغول پهن کردن دام و برید "نی"بودند،متهم شدند.
🔺کار،بالا گرفته بود و خان طایفه ترمه برای اینکه درگیریها شدت پیدا نکند و باعث خونریزی های بیشتر نشود،در جلسه "ریش سفیدی "به درخواست خان ِ طایفه "جان محمد"،تن داد و قرار شد که "ترمه" به عقد یکی از افراد طایفه "جان محمد"در آید.
🔸"جان محمد" را همه می شناختند،آدم روبه راهی نبود.بی قید ولا ابالی .
چند روز قبل از عروسی سر ِتندور(تنور) موقع پختن نان ترمه کلی با مادرش صحبت کرده وگفته بود که دلش به این وصلت رضا نیست.ودوست ندارد که زن ِ"جان محمد"شود.ولی مادر هیچ نداشت که برای قانع کردنش بگوید.
🔹ترمه دلش رضا نبود راضی به این جفا نبود
سنگ صبور این دل کسی به جز خدا نبود...
#ادامه_دارد
🔺نشر و انتشار مطالب کانال عشق سیستو بدون ذکر منبع حلال نیست،نشر با لینک کانال و یا ذکر نام کانال عشق سیستو بلامانع است.
✍ گردآوری و نویسنده🔻ادمین کانال
#آسوکه
#آسوکه_سیستونی
#عشق_سیستو
درکانال عشق سیستو عضو شوید
✅«عشق سیستو»
🌹 @ESHGHE30STO
عـشـق سـیـسـتـو
#آسوکه_موکه_مه_کنجکه_تونو 🌹 @ESHGHE30STO #قسمت_اول #آسوکه #ترمه 🌹 @ESHGHE30STO 🔹دخترک پانزده سال بی
#آسوکه_موکه_مه_کنجکه_تونو
🌹 @ESHGHE30STO
#قسمت_دوم
#آسوکه
#ترمه
🌹 @ESHGHE30STO
از آن طرف "جان محمد" سرمست وخوشحال بود.دیگر "محمد امیر ِعیار"هم نبود که با این وصلت مخالفت کند.می دانست که اگر"محمد امیر"زنده بود به خاطر دوستی که با"شیرعلی"(پدر ترمه) داشت اجازه نمی داد کسی مثل او شوهر "ترمه"شود.
🔹تعداد عیاران کمتر وکمتر می شد و تعدادکسانی که با ظلم ونابرابری مبارزه می کردند نیز کمتر
🔺گذشت ... تا روز عروسی فرارسید.
🔸حوالی عصر بود و خانواده و طایفه داماد برای بردن عروس به ده،نزدیک می شدند.صدای دهل وسرنا،نزدیکتر ونزدیکتر میشد.به درسرای(حیاط خانه) عروس که رسیدند،صدای هلهله و شادی از میانشان بلند شد.مراسم سرتراشک(اصلاح سروصورت داماد)برگزارشد وبعدازآن هم داماد را به حمام بردند.درهمین حین رقص"چوبازی"برقرار بود.صدای چکاچک چوبها که در هوا می رقصیدندوبرهمدیگر فرود می آمدند،فضا را به تسخیر درآورده بود.
پیش میآمد که چوبی در حین ِ بازی می شکست ولی سریع آنرا عوض می کردند. اما دربازیِ زندگی،که،دلِ شکسته،قابل تعویض نیست.
🔸داماد از حمام بیرون آمده ومشغول روبوسی با کسانی شد که برای تبریک گفتن جلو می آمدند.اسب عروس، تزئین شده و آماده بود.این آخرین لحظاتی بود که ترمه در خانه پدری اش به سر می برد.بابا نبود تا بیاید وطبق رسم،ناز دخترش را بخرد وبرای اینکه عروس آماده رفتن به خانه شوهرش شود چیزی (هدیه ای ) به او پیشکش کند.اصلا اگر بابا بود که ماجرا اینطوری رقم نمی خورد.
🔹داماد در کنار عروس قرار گرفت . ترمه سرش را بالا گرفت.سفیدی چشمش دیگر به سرخی میزد. رو به مادرش کرد و با صدایی که بغض در آن نشسته بود گفت :
موکه!
مادر!
"موکه مه کنجکه تونو" !
مادر!این منم دخترک تو!
منه نلی که بره
مگذار که مرا ببرند
سوزونِ دستکه تونو
منه نلی که بره...
من که مثل سوزنی در دست تو ام(گوش به حرف تو بوده ام)...
مگذار که مرا ببرند...
خه دول و سازک می بره
منه نلی که بره...
با دهل و سرنا مرا می برند(با اسباب شور و شادی می برند ولی من راضی نیستم) مگذار که مرا ببرند.....
🔹و مادر که خیلی سعی داشت تا استوار و محکم بماند جواب داد:
🔵 ننه و جون ننه کنجه کلونه ننه
ای جان مادر! دختر عاقل من !
🔴 ننه و جون ننه کار کُن ِ دَر ِ خونه
ای جان مادر! تو باعث آبادی خونه بودی
#ادامه_دارد
🔺نشر و انتشار مطالب کانال عشق سیستو بدون ذکر منبع حلال نیست،نشر با لینک کانال و یا ذکر نام کانال عشق سیستو بلامانع است.
✍ گردآوری و نویسنده🔻ادمین کانال
✍پ.ن..این داستان در سال نود و پنج در کانال تلگرام عشق سیستو نشر شده است
#آسوکه
#آسوکه_سیستونی
#عشق_سیستو
درکانال عشق سیستو عضو شوید
✅«عشق سیستو»
🌹 @ESHGHE30STO
عـشـق سـیـسـتـو
#آسوکه_موکه_مه_کنجکه_تونو 🌹 @ESHGHE30STO #قسمت_دوم #آسوکه #ترمه 🌹 @ESHGHE30STO از آن طرف "جان محمد"
#آسوکه
"موکه مه کنجکه تو نو "
#قسمت_سوم
🌹 @ESHGHE30STO
ای جان مادر تو باعث آبادی این خانه بودی
🔵 آلا که می بره تره آتش وجونو ننه
الان که تورا می برند آتش به جانم افتاده!!
🔴 آلا که می بره تره اشتو گریونو ننه
الان که تورا می برند ببین که چگونه گریانم!
🔹ترمه رو به خواهرش کرد وگفت :
🔵 خه جفت جوری می بره منه نلی که بره ....
با یک جفت جارو مرا می برند(برای بیگاری وکارکشیدن می برند)
مگذار که مرا ببرند...
👈و خواهر جواب داد :
🔵 دَدَه و جون دده آلا که می بره ترَه
ای جان خواهر! الان که تورا می برند
🔴 از خونه نـِئکِ بابا خونه تو می بره تره
ازخانه نیک پدری به سر خانه وزندگی ات می برند
🔹وباز رو به برادرش کرده و گفت :
🔵 از رائه خَمَک می بره منه نلی که بره.....
از راهی که به خمک می رود مرا می برند ، مگذار که مرا ببرند...
👈و برادر:
🔵 دده و جون دده آلا که می بره تره
ای جان برادر! الان که تورا می برند
🔴 دَن سرا مه مستو دده از زیر قرآن گرا بکنی
من بر در سرای خانه با قرآن می ایستم تا تو از زیر آن رد شوی
👈و مادر باز برای دلداری رو به دختر کرد و گفت:
🔵 گریه مکو دخترک نازوک و بلگ چَغَک
گریه نکن دخترکم!ای که مثل برگهای تازه بهاری نازک ولطیفی!
🔴 اِمشو که می بره تره نمک مزه بر دلـَک مه
این شبی که تورا می برند بر دل زخمدیده ام نمک مزن
🔵 سبا موکه تو بیایه رازای دل بُـکنی تو
صبح فردا مادرت به دیدارتو می آید تا سنگ صبور ت باشد
🔴 خاکای زیر حجله را از گریه گل بُـکنی تو
می دانم که از گریه زیاد خاکهای زیر حجله را گـِل خواهی کرد
#ادامه_دارد
🔺نشر و انتشار مطالب کانال عشق سیستو بدون ذکر منبع حلال نیست،نشر با لینک کانال و یا ذکر نام کانال عشق سیستو بلامانع است.
✍ گردآوری و نویسنده🔻ادمین کانال
✍پ.ن.این داستان در سال نود و پنج در کانال تلگرام عشق سیستو نشر شده است.
#آسوکه
#آسوکه_سیستونی
#عشق_سیستو
درکانال عشق سیستو عضو شوید
✅«عشق سیستو»
🌹 @ESHGHE30STO
عـشـق سـیـسـتـو
#آسوکه "موکه مه کنجکه تو نو " #قسمت_سوم 🌹 @ESHGHE30STO ای جان مادر تو باعث آبادی این خانه بودی
#آسوکه
"موکه مه کنجکه تو نو "
#قسمت_چهارم
🌹 @ESHGHE30STO
🔸عروس از زیر قرآنی که دست برادرش بود گذشت وبا گامهای نه مطمئن پای در رکاب اسب گذاشت. وخیلی آرام بر زین اسب نشست.در میان این همه آدم، خودش را تنها می دید. تنها در برابر خدای خود.
" خدایا خودم را به تو می سپارم"
🔸ضرب دهل و آوای سرنا از سر گرفته شد و جمعیت به راه افتاد . چند نفر از اقوام داماد با طعنه ها ونیشخند هایی به نزدیکان عروس از اینکه دخترشان را می برند، نیش می زدند.
رفتند ... و رفتند تا از ده دور شدند.
🔹مادر وبقیه با دلهای نگران (دلهای گرفته)به درون خانه برگشتند اسب ترمه آرام و رهوار، ره می سپرد. ترمه ساکت و آرام در افکار خود فرو رفته بود. ناگهان صدای ناله ای بلند شد.اسب ترمه ایستاد.با صدای ناله ، جمعیت نیز ایستاد.
همه دور اسب جمع شدند.ونگاهها همه بطرف "جان محمد"خیره شدکه روی زمین افتاده و در خود می پیچید. برادر و پدرش به شتاب، بالای سرش حاضر شدند.پدر سرش را بالا گرفت.
- چی شده پسرم ؟ چی شده؟
و سرآسیمه دست و پاها و بدن پسرش را وارسی می کرد .فریادهای جان محمد که دو دستش را به شکم چسبانده بود بلندتر وبلندتر می شد.
🔸پدر با سر به آبادی اشاره کرد و گفت :
-اینجا چیزی خوردی؟
و جان محمد با همان حالت نزار جواب داد :نه ! هیچی !...
و چشمانش در چشمان پدر خیره شد...پدر مات و مبهوت شده و ناباورانه به صحنه ای که جلوی چشمانش شکل گرفته بود،نگاه می کرد.
جان محمد آرام گرفت ودیگر هیچ نگفت.پدر ، برادر ، مادر و خواهرهایش ، ناله کنان به بقیه می گفتند:
-برگردید!!
-سریع!
-زود باشید، حکیم را خبر کنید!
ولی دیگر دیر شده بود و از دست هیچ کس کاری بر نمی آمد... جان محمد....... #ادامه_دارد
🔺نشر و انتشار مطالب کانال عشق سیستو بدون ذکر منبع حلال نیست،نشر با لینک کانال و یا ذکر نام کانال عشق سیستو بلامانع است.
✍ گردآوری و نویسنده🔻ادمین کانال
✍پ.ن.این داستان در سال نود و پنج در کانال تلگرام عشق سیستو نشر شده است.
#آسوکه
#آسوکه_سیستونی
#عشق_سیستو
درکانال عشق سیستو عضو شوید
✅«عشق سیستو»
🌹 @ESHGHE30STO
عـشـق سـیـسـتـو
فرهنگ عامیانه مردم سیستان 🌹 @ESHGHE30STO 🔹 #قسمت_سوم از باورها و اعتقادات رایج، کهن و قدیمی مردم
فرهنگ عامیانه مردم سیستان
🌹 @ESHGHE30STO
🔹 #قسمت_چهارم از باورها و اعتقادات رایج مردم سیستان که هنوز هم رایج است و به دست فراموشی سپرده نشده است
🔸در ارتباط با حاملگی و دوران شیردهی
🔻٢٨_اگر زنی حامله باشد و صورت خرگوشی را مشاهده کند، وسط لب نوزادش باز می ماند و آن را لب خرگوشی می گویند .
🔺٢٩_هنگام گرفتن خورشید یا ماه، زن آبستن هر جای بدنش را بخاراند، همان جای بدن نوزاد را خورشید یا ماه می گیرد و سیاه می شود .
🔻٣٠_اگر از خوراک مطبوع و خوشبوی خود به زن حامله همسایه ندهند، چشم نوزاد زاغ می شود.
🔻٣١_اگر صورت زن حامله ای لک بردارد، نوزادش دختر خواهد بود .
🔺٣٢_اگر زن حامله زیاد راه برود و کار کند، نوزادش پسر خواهد بود.
🔻٣٣_اگر زن حامله در خواب مرده ببیند، چشم نوزاد شور می شود .
🔺٣۴_اگر زن حامله تا ده روز تنها باشد، جن زده می شود.
🔻٣۵_اگر شیر ِ زن در جای کثیفی بریزد، شیرش خشک می شود بنابراین باید شیرش را در آب روان بریزند.
#ادامه_دارد
✍تحقیق و نگارش رضا گلوی
باورهایی که یاد دارید و یا به یادتان مانده است را با ما به اشتراک بگذارید
#فرهنگ_عامیانه_مردم_سیستان
#سیستان
#عشق_سیستو
عشق سیستو را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
عشق سیستو پیشرو در نشر فرهنگ غنی سیستان
🔹کانال عشق سیستو در شبکهها و پیام رسان های اجتماعی
✅ سروش:
sapp.ir/ESHGHE30STO
✅ ایتا:
Eitaa.ir/ESHGHE30STO
✅ اینستاگرام:
instagram.com/ESHGHE.30STO
✅ روبیکا
http://rubika.ir/ESHGHE30STO
✅ تلگرام
https://t.me/ESHGHE30STO
#شاهنامه ۱
داستان رستم و شغاد
بخش ۱
🌹 @ESHGHE30STO
یکی پیــــر بد نامش آزاد سرو
که با احمد سهل بودی به مرو
دلی پر ز دانش سری پر سخن
زبان پــــــــر ز گفتارهای کهن
کجا نامهٔ خسروان داشتی
تن و پیکر پهلوان داشتی
به سام نریــــمان کشیدی نژاد
بسی داشتی رزم رستم به یاد
بگویم کنون آنــچ ازو یافتم
سخن را یک اندر دگر بافتم
اگر مانم اندر سپنجی سرای
روان و خرد باشدم رهنمای
سرآرم من این نامهٔ باستان
به گیتی بمانم یکی داستان
به نام جهاندار محمود شاه
ابوالقاسم آن فر دیهیم و گاه
خداوند ایران و نیــــــران و هند
ز فرش جهان شد چو رومی پرند
به بخشش همی گنج بپراگند
به دانــــایی ازنام گنج آگند
✍بازگردانی و ترجمه
🔻داستان رستم و شغاد را فردوسی چنانکه خود می گوید از پیری به نام آزاد سرو شنیده است وآن را به رشته ی نظم درآورده است.آزاد سرو با احمد سهل در شهر مرو می زیسته و مردی دانشمند بوده و از داستانهای کهن بسیار به یاد داشته است.این مرد داستان های پادشاهان را می دانسته و خودش نیز از تن و پیکر پهلوانی برخوردار بوده است.نژاد او به سام نریمان می رسیده و ا زجنگهای رستم بسیار در خاطرش بوده است.
🔺فرودسی می گوید اکنون می خواهم آنچه از آزاد سرو شنیده ام به نظم درآورم.اگر عمرم به جهان باقی باشد وروان و خرد راهنمائیم کند،من این داستان را به نظم درمی آورم وبه نام سلطان محمود جهاندار به پایان می رسانم.
سلطان محمودکه دارای فر ودیهیم وگاه است وپادشاه ایران وغیر ایران میباشد.از فر وشکوه او جهان مانند ابریشم رومی شده است،ازبخشش زیادی که دارد گنج را درمیان مردم می پراکند.
وچون دانااست،نامش چون گنج پربها درجهان باقی می ماند.
#ادامه_دارد.
#شاهنامه_فردوسی
#سیستان
#عشق_سیستو
عشق سیستو را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
عشق سیستو پیشرو در نشر فرهنگ غنی سیستان
🔹کانال عشق سیستو در شبکهها و پیام رسان های اجتماعی
✅ سروش:
sapp.ir/ESHGHE30STO
✅ ایتا:
Eitaa.ir/ESHGHE30STO
✅ اینستاگرام:
instagram.com/ESHGHE.30STO
✅ روبیکا
http://rubika.ir/ESHGHE30STO
✅ تلگرام
https://t.me/ESHGHE30STO
✅ بله
https://ble.ir/eshghe30sto
🔹🔺چرا رستم نه!؟
#بخش_اول
🌹 @ESHGHE30STO
🔹🔺اگر شاهنامه متعلق به آمریکا یا کشورهای شرق آسیا بود الان رستم و سهراب بینالمللی ترین شخصیتهای سینمای دنیا بودند.
🔹 برای "ابر انسان"ها از چه عکسی استفاده کنیم؟
🔹این سوال یکی از همکاران بود.
🔺نامهای متعددی مطرح شد. سوپر من، بت من، ایرونمن، در میان این نامها گفتم چرا #رستم نه؟
🔹دقت کردهاید در ذهن ما ایرانیها آدمهای افسانهای یا ابرقهرمانها متعلق به آن سوی آبها هستند. امروز وقتی از یک نوجوان بپرسی دوست داری شبیه کدام آدم افسانهای شوی از مرد عنکبوتی تا جومونگ را برایت ردیف میکند. اصلا انگار نه انگار این سرزمین مهد افسانههای جاودان است.
🌹 @ESHGHE30STO
🔹بسیاری از کشورهای جهان تلاش میکنند برای مردم کشور خود قهرمان سازی کنند. به ویژه کشورهایی که از عمر زیادی برخوردار نیستند. هالییود نمونه بارز این معناست. سینمای آمریکا توانسته است موفق تر از هر تاریخی برای کشور خود قهرمان بسازد و آنها را به کشورهای دیگر صادر کند.
🔹امروز قهرمان نیمی از مردم جهان ابر انسانهای هالییود است. بسیاری از آنها منتظر این هستند که در زندگیشان روزی یک بت من یا سوپر من ظهور کند و آنها را نجات دهد. امروز برخی نوجوانان ایرانی منتظر هستند با تورهای عنکبوتی مرد عنکبوتی شهر را بچرخند.
🔺چند سالی است که قهرمانهای کرهای هم وارد این معرکه شدهاند.
🔺بیایید یک تست را انجام دهیم. از نوجوانانی که در اطرافمان حضور دارند سوال کنید جومونگ را میشناسند یا گرشاسب را؟
🔹شخصیتهای شاهنامه را میشناسند یا امپراطور دریاها را ؟
🔹بسیاری از کشورها شخصیتهای خیالی میسازند و با داشتن ابرقهرمانهای متعدد نشستهایم و ابر انسانهای آنها را نگاه میکنیم. به یاد دارید فیلمی و یا انیمیشنی در مورد شخصیتهای شاهنامه دیده باشید. کتابی با چنین جذابیتهایی میتواند دستمایه سریالها و فیلمهای مختلف شود.برای ما اما همیشه مرغ همسایه غاز است.
🔹چرا رستم نه!؟
#ادامه_دارد
✍مصطفی داننده
#سیستان
#عشق_سیستو
درکانال عشق سیستو عضو شوید
✅ «عشق سیستو»
🌹 @ESHGHE30STO
عـشـق سـیـسـتـو
🔹🔺چرا رستم نه!؟ #بخش_اول 🌹 @ESHGHE30STO 🔹🔺اگر شاهنامه متعلق به آمریکا یا کشورهای شرق آسیا بود الان ر
🔹🔻چرا رستم نه!؟
#بخش_دوم
🌹 @ESHGHE30STO
🔹واقعا چه ایرادی دارد مردم ایران به جای دیدن جومونگ سریال کاوه آهنگر را ببیند.چه ایرادی دارد آرش کمانگیر قهرمان یک سریال باشد؟
👈اگر شاهنامه متعلق به آمریکا یا کشورهای شرق آسیا بود الان رستم و سهراب بینالمللی ترین شخصیتهای سینمای دنیا بودند.
🔹سریال «گیم آف ترونز» یا همان بازی تاج و تخت جهان را در تسخیر خود قرار داده است. اتفاقی که میتواند یا میتوانست برای داستانهای شاهنامه با کمی اضافات هنری و سینمایی بیفتد.
🌹 @ESHGHE30STO
🔹به دست خودمان به صندوقچه ابرقهرمانهای ایران قفل زدهایم و به سراغ دیگران رفتهایم و برای آنها به به چه چه میکنیم. بیایید چند ابر انسان و ابرقهرمان شاهنامه را با هم مرور کنیم و ببینم این افراد چه داستانهای جذابی دارند.
🔹 #رستم
🔹رستم، معروفترین اسطوره ادبیات ایران است.مطابق اسطورههای ما اولین عمل زایمان غیر طبیعی مشهور به سزارین در دنیا را برای خارج کردن این کودک عظیم الجثه از شکم رودابه انجام داده اند که برای همین، ما ایرانی ها به عمل سزارین، «رستم زایی» می گوییم.خورد و خوراک و تمرین و ... او چند برابر آدم های عادی بوده است. سه تا پادشاه را هم آورده و بر تخت سلطنت نشانده است. البته آخر عمری، حریف فرزند خودش نشد و دوباری از سهراب شکست خورد اما بالاخره او را در یک تراژدی غمبار شکست داد و خودش هم سرانجام توسط نابرادری اش شغاد، گرفتار چاه شده و کشته شد.
🔹 #کاوه_آهنگر
🔹این قهرمان شاهنامه، یک آهنگر کاملا معمولی بود. قرار بود که زندگی اش را بکند اما زندگی او مقارن شد با ظلم و ستم ضحاک یا اژی دهاک. سرانجام با همراهی فریدون، توانست یک شورش همگانی را علیه ضحاک راه بیندازد.نشانش هم،درفش کاویانی است که پیشبندی چرمینه است که بر سر نیزه ای آویزان شده. کاوه آهنگر کسی بود که مغز تمام فرزندانش، قربانی مارهایی شد که بر دوش ضحاک روییده بودند؛ به جز یک فرزند، قرار بوده این فرزند هم قربانی مارها شود اما دیگر خون کاوه به جوش می آید. ضحاک این تنها فرزند را آزاد می کند اما قیام کاوه با همراهی فریدون و مردم، به سرانجام می رسد.
#ادامه_دارد
✍مصطفی داننده
درکانال عشق سیستو عضو شوید
✅«عشق سیستو»
🌹 @ESHGHE30STO
📚 معرفی کتاب
📘نام کتاب🔹 بختیار نامه
📖 موضوع کتاب🔹شامل پند و اندرزھایی در آدابِ جوانمردی و مملکت داری.
#قسمت_اول
🌹 @ESHGHE30STO
#آسوکه_بختیار از این کتاب #داستانی شیرین ، اما واقعی که در سیستان اتفاق افتاده است.
📖 بختیار نامه،ِ نام کتابی است که ِ داستان(آسوکه بختیار) که در سیستان شکل گرفته است و ِ شامل پند و اندرزھایی در آدابِ جوانمردی و مملکت داری است ،این کتاب مربوط به ادبیات عھد ساسانی می باشد،
📕✍مولف شمس الدین محمد دقایقی مروزی که در حدود ۶۰۰ ھجری می زیسته است.
📝 از پھلوی به ِ پارسی دری ترجمه شده است و سپس از روی نسخه ای از ھمین ترجمه در سال ١٣۴۵
ھجری قمری مطابق با ١٩٢۶ میلادی به اھتمام «اوغان یوس برطلس» روسی که مدرّسِ مدرسه ی السنه ی شرقیه ی لنینگراد بود، در اتحاد جماھیر شوروی چاپ شد و پس از آن این کتاب در اسفندماه ١٣١٠ خورشیدی در مطبعه ارمغان تھران و سپس در سال ١٣۴۵ با نام راحه الارواح فی سرور المفراح به تصحیح استاد ذبیح اله صفا در چاپخانه ی دانشگاه تھران به چاپ رسید.
🔹این کتاب باری دیگر در سال ١٣۴٨ خورشیدی به اھتمام استاد محمد روشن توسط انتشاراتِ بنیاد فرھنگ ایران با نام« لمعه السراج لحضره التاج» تجدید چاپ گردیده است.
🔹تاریخ سیستان این کتاب را چنین معرفی میکند: به روزگارِ خسرو پرویز ِ بن ھرمز ِ بن انوشیروان الملک که بختیار جھان پھلوان بود از فرزندان رستم و به بختیارنامه قصّه ی او باز خوانند.
🔹 بختیار نامه سرگذشت "بختیار ابن شاه فیروز ابن ُ برزفری ابن شیراوژن ابن خدایگان ابن فرّخ به ابن ماه خدای ابن گُرد آفرید ابن اسپھبد ابن رستم ابن مھرآزاد ابن رستم ابن پولادگان ابن آزادمرد ابن رستم ابن چھرآزاد ابن نیرو سنج ابن فرّخ به ابن
دادآفرین ابن سام ابن به آفرید ابن ھوشنگ ابن فرامرز ابن رستم الاکبر ابن دستان سام ابن نریمان ابن کورنگ ابن گرشاسب است، به روزگار خسرو پرویز ابن ھرمز ابن اوشه ِ روان ملک، که بختیار، جھان پھلوان بود" می باشد ( به نقل ازتاریخ سیستان)
🔹اين کتاب حاوی اتفاقاتی است که برای بختیار ،از پادشاھان سیستان پیش می آيد.
👈خلاصه ای از این داستان بدین گونه است که:
🔻شاه سیستان (فیروز شاه) سردارِ لشکرش را برای مدتی طولانی به یکی از مناطق دور دست سیستان به
مأموریت می فرستد. وی سرداری دلیر و پاک نھاد بود که مورد توجه و علاقه ی لشکریانش واقع بود. روزی از روزھا
پادشاه به ھمراه گروھی از درباریانش به قصد ِ شکار از شھر بیرون می شوند. در راه چشم شاه به کاروانی می افتد که به ھمراھی کالسکه ای در حال بیرون رفتن از شھر ھستند. شاه بر اثر کنجکاوی به کاروان نزدیک می شود تا ببیند کاروانی که با این
شکوه و جلال در حال حرکت است از آن چه کسی است، که در ھمین حال سرنشین کالسکه که دختری جوان و بسیار زیبا است، به قصد ِ تماشا پرده ی کالسکه اش را کنار می زند که ناگاه چشم شاه به این دخترِ ِ زیبا رو بر می خورد و در ھمان نگاه اوّل شیفته ی جمالش می گردد.
#ادامه_دارد...
✍️گزینش و بازنگاری رضا گلوی بر گرفته شده از جلد اول از بخش واژه ھا و ترکیب ھای کتاب فرھنگ گویشی سیستان «خنج»،تألیف جواد شھنازی، ناشر پژوھشگاه علوم انسانی و مطالعات فرھنگی، چاپ ١٣٩٢
هرگونه کپی برداری از مطالب کانال عشق سیستو با ذکر منبع بلامانع است.
🔆 #سیستان 🔆
#عشق_سیستو
درکانال عشق سیستو عضو شوید
✅ «عشق سیستو»
🌹 @ESHGHE30STO
عـشـق سـیـسـتـو
📚 معرفی کتاب 📘نام کتاب🔹 بختیار نامه 📖 موضوع کتاب🔹شامل پند و اندرزھایی در آدابِ جوانمردی و مملکت داری
📚 معرفی کتاب
📘نام کتاب🔹 بختیار نامه
📖 موضوع کتاب🔹شامل پند و اندرزھایی در آدابِ جوانمردی و مملکت داری.
📕✍مولف شمس الدین محمد دقایقی مروزی که در حدود ۶۰۰ ھجری می زیسته است.
#قسمت_دوم
🌹 @ESHGHE30STO
#آسوکه_بختیار #داستانی شیرین ، اما واقعی که در سیستان اتفاق افتاده است.
#قسمت_دوم
🌹 @ESHGHE30STO
🔹شاه به همراهانش دستور میدهد تا جویای خانوادهی دختر شوند که دخترِ کیست و با این کاروان به کجا می رود. دیری نمی گذرد که مأموران خبر می آورند که او دخترِ سردارِ لشکرِ پادشاه است که چون دیریست دخترش را ندیده است از ملازمانش خواسته است تا دخترش را به نزدش آورند، و اینک او در حالِ رفتن به جانبِ پدر است. شاه که احساس می کرد دلباخته ی وی شده است فوراً دستور می دهد که دختر را بر گردانند و به قصر برند تا وی را به زنی برگیرد. پس از چندی این ماجرا به گوشِ سردارِ سپاه میرسد و او از اینکه پادشاه بدون توجه به آداب و سننِ جامعه دخترش را به زنی گرفته است به سختی برآشفته و دلگیر می شود و به شاه پیغام میدهد که این رفتارِ شاه به دور از شرافت و جوانمردی بوده است و اگر پادشاه خواهانِ ازدواج با دخترش می بود باید مطابقِ رسوم ، وی را از پدر خواستگاری میکرده است.
🔺این موضوع باعث می شود که دیگر سران و سردارانِ سپاه نیز از رفتارِ بی خردانه ی شاه دلگیر شده و از آنجایی که دل در گرو سردار خود داشتند مصمم میشوند که بر شاه بشورند و وی را به علت عدمِ صلاحیتِ اخلاقی از پادشاهی عَزل کنند. چنین می شود که با لشکریانِ خویش قصدِ شاه میکنند.
🔺شاه که از ماجرا آگاه می شود تنها راهِ نجات را در فرار میبیند. او همسرِ باردارش را بر پشتِ اسبش مینشانَد و به تاخت راه فرار پیش می گیرد.
🔻همسرِ شاه در اثرِ این تاخت و تازها دچارِ دردِ زایمان می شود. آنان بر سرِ چاهی میرسند و در همان جا فرزندِ پسری به دنیا می آید. اما شاه که بیمِ جانِ خود را دارد تأمل را جایز نمیداند و از طرفی میاندیشد که با راهِ دور و درازی که در پیش است امکان زنده ماندنِ کودکی نوزاد وجود ندارد؛پس تصمیم میگیرد که فرزندش را بر سرِ چاه بگذارد تا هرچه سرنوشت اوست روزگار برایش رقم زند. آنان در حالی که مهره ای شاهانه را بر بازوی کودک میبندند، او را بر سرِ چاه رها کرده و راهِ کرمان را در پیش می گیرند، به این امید که شاهِ کرمان به وی کمک کند تا شاید دوباره تاج و تختش را باز پس گیرد.
🔻آنان پس از چند شبانه روز اسب تاختن به کرمان میرسند و مورد مهربانی و محبتِ پادشاه کرمان قرار می گیرد.
#ادامه_دارد...
... و کودک و این طفل شیر خوار فریاد گریه ها و ناله هایش...ادامه این آسوکه را در قسمتهای بعدی مطالعه کنید
✍گزینش و بازنگاری رضا گلوی برگرفته شده از جلد اول از بخش واژه ها و ترکیب های کتاب فرهنگ گویشی سیستان «خَنج»،تألیف جواد شهنازی، ناشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ ۱۳۹۲
نشر مطالب کانال عشق سیستو با ذکر منبع بلامانع
🔆 #سیستان 🔆
#عشق_سیستو
درکانال عشق سیستو عضو شوید
✅ «عشق سیستو»
🌹 @ESHGHE30STO
عـشـق سـیـسـتـو
📚 معرفی کتاب 📘نام کتاب🔹 بختیار نامه 📖 موضوع کتاب🔹شامل پند و اندرزھایی در آدابِ جوانمردی و مملکت داری
#آسوکه_بختیار_نامه
#قسمت_سوم
🌹 @ESHGHE30STO
🔹شاهِ کرمان از آنان می خواهد که نزدش بمانند تا برای بازپس گیری تاج و تختش چاره ای اندیشد. از طرفی پس از رفتنِ شاه و همسرش از سرِ چاه، گروهی از عیّارانِ سیستانی گذرشان به این مکان می افتد. سردسته ی عیّاران که کودک را در چنان حال و وضعی می بیند در می یابد که او باید فرزندِ مردی بزرگ و با جایگاه باشد که دست سرنوشت چنین رهایش کرده است؛ بر خود نهیب می زندکه: حال که خداوند این کودک را بر سرِ راهِ من قرار داده است، بر من است که همچون فرزند عزیزش بدارم و در تربیتش بکوشم. عیّاران نامِ بختیار را بر این کودک می نهند و او را با خود می برند و در طیِ سالها از او جوانی عیّار مسلک و پهلوان می سازند که در جوانمردی و پهلوانی بی همتاست.
🔺روزی از روزها این گروه راه بر کاروانی می بندند و تمامِ مال و اموالشان را به یغما می برند و سپس قصد جانِ بزرگِ کاروان را میکنند.
🔺بختیار به وساطت بر میخیزد که: مالش را ستانده اید، بدور از جوانمردی باشد که بی دلیل جانش را نیز بستانید، نیکو آن باشد که رهایشان کنید تا به راهِ خود روند. با پادرمیانی بختیار از جانش در میگذرند. مردِ تاجر که رهائیش را مدیونِ جوانمردی بختیار می بیند، به او میگوید: ای پهلوان، حیف از جوانمردی چون تو باشد که عمر را در بیابانها بگذراند؛ من با شاه سیستان دوستی و مودّت دارم؛ با من آی که تو را نزدِ شاه برم تا به مقامی که شایسته ی مردی چون توست برسی. بختیار میپذیرد و ماجرا را به اعضای گروه و پدرخوانده اش باز می گوید و از آنان رخصت میخواهد تا در پی بخت و سرنوشت، به همراه آن تاجر، راهیِ پایتختِ سیستان شود. از طرفی پادشاهِ سیستان که به امیدِ کمکِ شاهِ کرمان در آنجا مانده بود پس از چندی با همراهی سپاهیان کرمان موفق شد تاج و تختش را بازپس گیرد و باری دیگر بر دیارِ سیستان حکومت کند؛ تاآن روز که دستِ تقدیر چنین رقم زد که مردِ تاجر به همراهیِ بختیار به قصرِ شاه وارد شدند. وقتی چشمِ شاه به بختیار افتاد از مردِ تاجر پرسید: این مردِ جوان کیست؟ مردِ تاجر ماجرای آشنایی خودش را با بختیار به شاه گزارش میدهد و از پاکی و جوانمردی بختیار تعریف بسیار میکند و از شاه میخواهد که او را در دربار خود بکار گمارد. شاه میپذیرد و او را به سرپرستی اصطبل شاهی می گمارد. پس از چندی چنان شاه از کار و جوانمردی این جوان دلخوش میشود که او را به سمَتِ مسئولِ خزانه ی شاهی انتخاب میکند.
🔹بختیار با پاکی و درستیِ تمام به کار ادامه میدهد، اما از آنجایی که وجودِ او باعث شده بود دیگر وزیران و دولتمردان دستشان از غارت خزانه کوتاه ماند، هر روز سعی در سعایت او در نزدِ شاه داشتند. اما بختیار چنان با پاکی و درستی کار میکرد که توطئه ی آنان در دلِ شاه کارگر نبود. تا اینکه روزی اتفاقی افتاد.
#ادامه_دارد
✍ بازنگاری و گزینش رضا گلوی برگرفته شده از جلد اول از بخش واژه ها و ترکیب های کتاب فرهنگ گویشی سیستان «خَنج»،تألیف جواد شهنازی، ناشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ ۱۳۹۲
عشق سیستو پیشرو در نشر فرهنگ غنی سیستان
🔆 #سیستان 🔆
#عشق_سیستو
درکانال عشق سیستو عضو شوید
✅ «عشق سیستو»
🌹 @ESHGHE30STO