•┈••✾◆🍃🌹🍃◆✾••┈•
#خاطره
سرماي شديدي خورده بود، احساس ميكردم به زور روي پاهايش ايستاده است.
من مسئول تداركات لشكر بودم با خودم گفتم: خوبه يک سوپ براي حاجي درست كنم تا بخوره حالش بهتر بشه.
همين كار را هم كردم؛ با چيزهايي كه توي آشپزخانه داشتيم، يک سوپ ساده و مختصر درست كردم.
از حالت نگاهش معلوم بود خيلي ناراحت شده است؛ گفت: چرا براي من سوپ درست كردي؟
گفتم: حاجي آخه شما مريضي، ناسلامتي فرماندهي لشكرم هستي؛ شما كه سرحال باشي، يعني لشكر سرحاله!
گفت: اين حرفا چيه ميزني فاضل؟
من سؤالم اينه كه چرا بين من و بقيهي نيروهام فرق گذاشتي؟ توي اين لشكر، هر كسي كه مريض بشه، تو براش سوپ درست ميكني؟
گفتم: خوب نه حاجي!
گفت: پس اين سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذايي رو ميخورم كه بقيهي نيروها خوردن.
#شهادت_اتفاقی_نیست
#حاج_احمد_کاظمی🌷
💠═════️◇◈◇
🕊 @Ebrahimedelha_ir 🕊
◇◈◇═════💠