┄✦☘✦༻☘༺✦☘✦┄
📅پنجشنبه صبح رسید خانه. توی جیب
لباسش برگه ای دیدم که درخواست
مرخصی کرده بود اما؛ برای چهارشنبه
صبح. دلگیر شدم که چرا از دیروز توی
مرخصی بوده ولی امروز آمده خانه.
♻طفره رفت. بعد هم گفت:" من که
نوشتم شخصیه خانومم. ربطی هم به
خانواده یا آدم خاصی نداره. "
گفتم : "زن و شوهر مسئله ی شخصی
ندارن ،باید بگی ."
💔دلش سوخت انگار. آرام گفت:"جمکران
بودم. دو شب بود نماز صبح وقتی بیدار
می شدم که نزدیک قضا شدن بود.
باید زود حلش می کردم این مشکل رو .
اگه خدایی نکرده اهمیت نمی دادم،
از اون به بعد ممکن بود نمازام قضا بشه.
🕌از دیروز دارم توی جمکران و پیش
آقا استغفار می کنم که خدایا چه کردم
که با من این طوری می کنی؟
به صاحب الزمان گفتم از این جا نمی رم
تا برام دعا کنی شب رو یه گوشه از مسجد
خوابیدم. خود به خود چند دقیقه به
اذان صبح بیدار شدم، نمازم رو خوندم
و خدارو شکر کردم. "
🗯راوی: همسر شهید مدافع حرم #سعید_سامانلو🌷
❁═══┅┄
🏴@Ebrahimedelha_ir🏴
❁═══┅┄
✿❯────「🇮🇷」────❮✿
📅پنجشنبه صبح رسید خانه. توی جیب
لباسش برگه ای دیدم که درخواست
مرخصی کرده بود اما؛ برای چهارشنبه
صبح. دلگیر شدم که چرا از دیروز توی
مرخصی بوده ولی امروز آمده خانه.
♻طفره رفت. بعد هم گفت:" من که
نوشتم شخصیه خانومم. ربطی هم به
خانواده یا آدم خاصی نداره. "
گفتم : "زن و شوهر مسئله ی شخصی
ندارن ،باید بگی ."
💔دلش سوخت انگار. آرام گفت:"جمکران
بودم. دو شب بود نماز صبح وقتی بیدار
می شدم که نزدیک قضا شدن بود.
باید زود حلش می کردم این مشکل رو .
اگه خدایی نکرده اهمیت نمی دادم،
از اون به بعد ممکن بود نمازام قضا بشه.
🕌از دیروز دارم توی جمکران و پیش
آقا استغفار می کنم که خدایا چه کردم
که با من این طوری می کنی؟
به صاحب الزمان گفتم از این جا نمی رم
تا برام دعا کنی شب رو یه گوشه از مسجد
خوابیدم. خود به خود چند دقیقه به
اذان صبح بیدار شدم، نمازم رو خوندم
و خدارو شکر کردم. "
🗯راوی: همسر شهید مدافع حرم #سعید_سامانلو🌷
❁═══┅┄
🕊@Ebrahimedelha_ir🕊
❁═══┅┄