┄┅═◈🔹◈🔷◈🔹◈═┅┄
🔸رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف میزدن. پیرمرد میگفت: "جوون دستت چی شده تو #جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه؟"
🔹حاج حسین خندید اون یکی دستش رو آورد بالاگفت: "این جای اون یکی رو هم پر میکنه! یه بار تو #اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم.
🔸پیرمرد ساکت بود. پرسیدم: "پدر جان! تازه اومدی #لشکر؟" حواسش نبود! گفت: "این چه جوون #بی_تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟! اسمش چیه این؟"
گفتم: #حاج_حسین_خرازی !
راست نشست. گفت: حسین خرازی فرمانده لشکر
#شهید_حسین_خرازی🌷
❁═══┅┄
🔺@Ebrahimedelha_ir🔻
❁═══┅┄
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
✋خودم یه دست دارم
با دو تا پـا
#شهید_حسین_خرازی🌷
📅 ۸ اسفند سالروز شهادت
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•═┄•※☘🌺☘※•┄═•
#شهیدانه
🌷خاطره ای از #شهید_حسین_خرازی به روایت پدر
................................
کانال ما ⬇
🕊sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🕊