•═┄•※☘🌺☘※•┄═•
#شهیدانه
#شهید_حسین_علی_عالی🌷
☘با حسین برای شناسایی رفته بودیم، وقت نماز شد. حسین نمازش را با صوتی حزین و قلبی مطمئن خواند. بعد به نگهبانی ایستاد و من نماز خواندم.
🤲در قنوت نمازم از خدا خواستم تا یقینم را زیاد كند. نمازم كه تمام شد، دیدم حسین با خنده از من پرسید: «میخواهی یقینت زیاد شود؟» گفتم: »بله.»
با همان لبخند گفت: «چقدر؟»
گفتم: «زیاد»
گفت: «گوشت را روی زمین بگذار و گوش كن!»
🔹بلافاصله همین كار را كردم. به گوش شنیدم كه زمین نصیحتم كرد و گفت: «نترس! عالم عبث نیست و كار شما هم بیهوده نیست. ما هر دو عبد خداییم در دو شكل و دو لباس. سعی كن خدا را ناراضی نكنی ...» سرم را برداشتم. گفت: «یقینت زیاد شد؟»
🔘فرماندهان کل آمده بودند قرارگاه اهواز، با حاج قاسم سلیمانی رفتیم قرارگاه، جلسه گذاشتند و گفتند: «ظرف شش روز آینده باید عملیات «کربلای ۵» را انجام دهید.»
💢خط حد لشکر ۴۱ ثارالله را تأمین کردیم. «حسینعلی عالی» باید کار شناسایی محور را انجام میداد. هر شب باید مسیر چهار کیلومتری آب و باتلاق را برای شناسایی میرفت، وقتی برمیگشت، حتماً جایی از بدنش با سیمهای خاردار دشمن زخمی میشد. شب بعد دوباره باید با این زخمها از داخل آب شور رد میشد. به همین دلیل درمان و پانسمان روی زخمش تأثیر نمیکرد، بلکه هر شب زخم دیشب، بازتر میشد. مثل اینکه نمک رویشان میپاشیدی. حاجی گفته بود که «حسین واقعاً عالی است».
................................
کانال ما ⬇
🕊sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🕊