💌 #شھـــــیدانه
#شهید_سیدحسین_موسوی
🌷سال ۶۵، يك شب برای نماز شب از خواب بلند شد، آهسته مرا میپاييد كه بيدار نشوم، من كه از صدای خش خش كيسه خوابش بيدار شده بودم او را میدیدم كه آمادهی نماز شب شده. در بين نماز از پشت سر چشمانش را با دو دست گرفتم و سر به سرش گذاشتم. گفتم: حاجی اينبار مرا فراموش نكنی مرا در خشاب چهلتایی نمازت قرار بدهی! خنديد و شروع به صحبت كرديم.
🌷نزديك اذان صبح بود و ازش سئوال كردم: حاجی توی اين دنيا چه آرزويی داريد و خيلی اصرار میكردم. گفت: اگر قول میدهی تا زمانیكه زنده هستم به كسی و حتی به خانوادهام هم حق نداری بگی، بهت میگم. گفت: من نمیدانم چهطوری شده كه خودم را وقف تخريب كرده ام و عهد كردهام كه تا عمر دارم در تخريب باشم و از خداوند میخواهم كه در آخرين عملياتهای جنگ شهيد بشوم چرا که حاضر نيستم كه بعد از جنگ را ببينم. دقيقاً در آخرين عمليات به نام مرصاد به شهادت رسيد.
...............................
کانال های ما ⬇
💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi
💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir
💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir