eitaa logo
سـلام بر ابراهیــم
1.5هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
8 فایل
یـه روزی می فهـمی دعوتـت بـه این کـانـال اتفاقـی نبوده و شهــ🌹ـدا دعوتـت کـردن. کانال ما در سـروش: https://splus.ir/Ebrahim__hadi کانال ما در روبیکا: https://rubika.ir/Ebrahimedelha__ir مسئول تبـادل: @sadatm57 انتقاد و پیشنهاد: @Bahareomid
مشاهده در ایتا
دانلود
┄═🌿🌹🌿═┄ 💌 🌷 شهید مدافع حرمی که کربلا رفت اما حرم امام حسین(ع) را ندید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥀شهید محمد شالیکار 47 ساله بود که علی‌رغم 50 درصد جانبازی وقتی در کربلا شنید عده‌ای به سوریه اعزام می‌شوند تا برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) با تروریست‌های تکفیری بجنگند، سفر را نیمه کاره گذاشت و برگشت تا از قافله جا نماند. 🍃آبان سال 94 محمد آقا برای اولین بار به سوریه رفت و 21 آذر همان سال به شهادت رسید. وقتی می‌خواستند ثبت نام کنند برای بردن نیروها، شهید شالیکار کربلا بود و آنجا شنیده بود. پسر عمویش هم در سپاه مازندران بود. حاج محمد سریع خود را می‌رساند لب مرز تا برگردد. با من تماس گرفت و گفت: من دارم می‌آیم که بروم سوریه. گفتم: محمد آقا راه را یکسره نیا خطرناک است. گفت نه باید زود برگردم. 🕌در کربلا خواب حاج حسین بصیر را می‌بیند که همه در جایی هستند و تعدادی هم با لباس رزم کنار او ایستاده‌اند. حاج حسین بصیر یک به یک می‌آید و کمربندهای بقیه را محکم می‌کند و می‌گوید داریم می‌رویم به سمت سوریه. 🎙:همسر شهید ............................... کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir
┄═🌿🌹🌿═┄ 💌 🌷 شهید مدافع حرمی که کربلا رفت اما حرم امام حسین(ع) را ندید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥀شهید محمد شالیکار 47 ساله بود که علی‌رغم 50 درصد جانبازی وقتی در کربلا شنید عده‌ای به سوریه اعزام می‌شوند تا برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) با تروریست‌های تکفیری بجنگند، سفر را نیمه کاره گذاشت و برگشت تا از قافله جا نماند. 🍃آبان سال 94 محمد آقا برای اولین بار به سوریه رفت و 21 آذر همان سال به شهادت رسید. وقتی می‌خواستند ثبت نام کنند برای بردن نیروها، شهید شالیکار کربلا بود و آنجا شنیده بود. پسر عمویش هم در سپاه مازندران بود. حاج محمد سریع خود را می‌رساند لب مرز تا برگردد. با من تماس گرفت و گفت: من دارم می‌آیم که بروم سوریه. گفتم: محمد آقا راه را یکسره نیا خطرناک است. گفت نه باید زود برگردم. 🕌در کربلا خواب حاج حسین بصیر را می‌بیند که همه در جایی هستند و تعدادی هم با لباس رزم کنار او ایستاده‌اند. حاج حسین بصیر یک به یک می‌آید و کمربندهای بقیه را محکم می‌کند و می‌گوید داریم می‌رویم به سمت سوریه. 🎙:همسر شهید ............................... کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir