eitaa logo
سـلام بر ابراهیــم
1.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
9 فایل
یـه روزی می فهـمی دعوتـت بـه این کـانـال اتفاقـی نبوده و شهــ🌹ـدا دعوتـت کـردن. کانال ما در سـروش: https://splus.ir/Ebrahim__hadi کانال ما در روبیکا: https://rubika.ir/Ebrahimedelha__ir مسئول تبـادل: @sadatm57 انتقاد و پیشنهاد: @Bahareomid
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بهار
༻💠༺ ☀ 📌دنیا می رفت که آنها را اسیر خود سازد. ولی آنان به بهای جان، خویش را از اسارتش آزاد ساختند. 📗نهج البلاغه خطبه ۱۹۳ ❁═══┅┄ 🏴@Ebrahimedelha_ir🏴 ❁═══┅┄
🍃💕🍃💕🍃💕 #‌دلتنــــگ ▫ای هادی دلم! ⁦ 🌊 دريايے كه در آن گام نهادے پر بود از صیادان اما تو فقط خورشید را مے دیدے و پيش مے رفتے. 🕸 اگر در دام اسير هم مے شدے خود را #رها مے كردے كه باز پيش بروے... ❣چه دستانے را كه نگرفتے و سوے روشنایی نبردی چه وجودهايے را كه از تور صيادان رها نكردے🦋 و به دل دريا نسپردے 🍀چه زيبا رفتے ابراهیم گاه كه دلم مے گيرد ، با خود مے گویم. گفتنے نیست... «گمنامی ‌ات را مے خواهمُ‌ بس» ❁═══┅┄ 🏴@Ebrahimedelha_ir🏴 ❁═══┅┄
12.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤 استاد #رائفی_پور « ترور سردار سلیمانی قتال با محور مقاومت بود » ❁═══┅┄ 🏴@Ebrahimedelha_ir🏴 ❁═══┅┄
سـلام بر ابراهیــم
•┈••✾◆🔔◆✾••┈• 🌷شهید ، مسئول نیروهای ضربتی حزب الله لبنان و فرزند عماد مغنیه از فرمانده‌هان ارشد حزب الله بود که در ۲۸ دی‌ ماه سال ۱۳۹۳ در بازدید میدانی از شهرک الامل در قنیطریه سوریه مورد حمله تروریستی اسرائیل قرار گرفت و شهید شد. ⚡در طول سال‌های جنگ داخلی سوریه، حزب‌الله توانست به کمک ایران و سوریه زیرساخت‌های «جولان» را به دست گیرد و پایگاه مهمی در آن جا دایر کند. مسئول اول این پایگاه شهید جهاد مغنیه بود. 🎤«سخنان جهاد مغنیه در سال گرد ترور پدرش در دمشق در سال ۲۰۰۸» 🌴ما فرزندان کسانی هستیم که در راه دفاع از مرزهای وطن جز زیبایی چیزی ندیدند. وطنی که ما شرم داریم آن را رها کنیم هر چقدر تهدید هم باشد؛ ما سربلند می‌ایستیم و افتخار می‌کنیم که میوه‌های سال‌ها جهاد با چشمانی باز هستیم، با اختیار و اخلاص، چشمانی که با عشق و اراده با شهادت بسته شدند. 🔹ما فرزندان مدرسه‌ای هستیم که در آنجا یاد گرفتیم آزاد زندگی کنیم، ما امنیت را از دشمن التماس و گدایی نمی‌کنیم؛ ما حق خود را با خون‌هایمان که برای سربلندی نذر شده و بر آزادگی ایستاده است، باز پس می‌گیریم. 🔹ما یاد گرفتیم که اگر سلاحت را در جنگ خونین بیرون نیاوری، برده‌ای خواهی شد در بازار برده فروشان که رحم و مروتی دیگر در آنجا نیست. 🔹ما امروز اینجا آمدیم تا به دشمن صهیونیستی بگوییم که اگر خونی را ریختی این خون‌ها جوی‌هایی می‌شود در مسیر قدس و فلسطین. ما آمده‌ایم که به مجاهدان و مبارزانی که در مسیر شهدا گام برمی‌دارند بگوییم که ثبات زمین از پافشاری‌های شماست و ثبات آسمان از ثبات شما می‌باشد و ما و شما قسم خورده‌ایم که سلاح‌هایمان را رها نسازیم و مرزها را ترک نکنیم. منبع: سایت شخصیت نگار و ایکنا ❁═══┅┄ 🏴@Ebrahimedelha_ir🏴 ❁═══┅┄
┄۞✦❧🍃🌹🍃❧✦۞┄ 📔کتـاب علـمـدار ⬅زنـدگانی شهید سیـد مجتبـی علمدار 🔹قسمت؛ نهـــــــــم 💭روایت؛ دوستان شهیــــــــد ❇ سید در ظاهر معمولی بود و مثل بقیه زندگی می کرد اما هر قدمی که بر می داشت برای رضای خدا بود. یک شب سید گفت: از شما خواهش میکنم هر وقت ایرادی در من دیدی، یا مشکلی داشتم، حتما به من بگوئید. پیامبر(ص) می فرماید: مومن آیینه مومن است. میگفت: بیا با هم تلاش کنیم. و تزکیه نفس کنیم من راهش را فهمیدم با ذکر شروع می شود. ⚽ یکبار حین بازی فوتبال از عمد و خیلی بد رفتم روی پای سید. میخواستم ببینم این آدم خود ساخته عصبانی می شود یا نه! وقتی بلند شد دیدم دارد ذکر می گوید! بعد بازی رفتم و از او معذرت خواهی کردم. خندید و گفت: مگه چی شده؟! خب بازیه دیگه، یک موقع من به تو میخورم یک موقع برعکس. بعد هم خندید و رفت. 🍽وقت غذا چیزهای خوب را به دیگران می داد و باقی مانده اش را برای خودش می گذاشت. همیشه وضو داشت، برای دوستی با افراد دنبال مظلوم ترین و تنهاترین افراد بود. 👕لباس نو نمی پوشید همیشه لباس نو را به دوستان می داد وقتی لباس چندبار شسته می شد آن وقت خودش می پوشید. 📝گردآورده :گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ❁═══┅┄ 🏴@Ebrahimedelha_ir🏴 ❁═══┅┄‌
هدایت شده از بهار
‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌┄✦🍀✦༻‌﷽‌༺‌‌‌✦🍀✦┄ یکی از علمای بزرگ اصفهانی می گوید: «شبی در عالم رؤیا امام زمان (ع) را دیدم. به ایشان عرض کردم چه کنم که به شما نزدیک شوم؟» 🔮 فرمودند: «عملت را عمل امام زمان (ع) قرار بده.» من به ذهنم رسید که یعنی در مورد هر کاری ببین اگر امام زمان (ع) این کار را می کند تو هم انجام بده. ❓ پرسیدم: «چه کنم که در این امر موفق باشم؟!» فرمود: «الاخلاص فی العمل؛ یعنی، در کارهای خود اخلاص داشته باش.» 📚 شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج ۱ ، ص ۲۶ 🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 📌زمینه سازے ظـهور = قدمی برداریم. ❁═══┅┄ 🏴@Ebrahimedelha_ir🏴 ❁═══┅┄
هدایت شده از بهار
༻💠༺ #نسیم_نهج_البلاغه☀ نامه امیر المؤمنین (علیه السلام) به مالک اشتر ❁═══┅┄ 🏴@Ebrahimedelha_ir🏴 ❁═══┅┄
سـلام بر ابراهیــم
•═┄•※✨※•┄═• 🎤یک شب ابراهیم در جمع بچه ها مداحی کرد صدای او به خاطر خستگی و طولانی  شدن مجلس گرفته بود! بعد از مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد. ⚡آن شب ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، این ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم! گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، تو کار خودت را بکن، فایده ای نداشت. آخر شب برگشتیم مقر، دوباره قسم خورد که دیگر مداحی نمی کنم! ❇برای اذان صبح ابراهیم بیدارمان کرد. بعد هم اذان گفت و نماز جماعت بعد هم مداحی . اشعار زیبای ابراهیم اشک همه را جاری کرد. من که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم خیلی تعجب کردم! ☕بعد از صبحانه دائم در فکر کارهای عجیب او بودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟ 🔸گفتم: آره، شما دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نگو؛ دیشب نیمه های شب خوابم برد. یکدفعه دیدم حضرت زهرا(س) تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی خوانم، . هرکه گفت بخوان تو هم بخوان دیگر گریه امان صحبت به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی ادامه داد. ❁═══┅┄ 🏴@Ebrahimedelha_ir🏴 ❁═══┅┄
┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ 💐به همسرش می گفت:وقتی برای خواستگاری آمدم،بار سنگینی بر سینه ام احساس می کردم ،اما وقتی شنیدم که نامت زهراست ، . ☀رمز زندگی ما نام حضرت زهراست. در فتح المبین با رمز یا زهرا مجروح شدم، همسرم زهراست. ارادت ویژه ای به حضرت زهرا ( سلام الله علیها) داشت. ▪در روضه حضرت به حالت عجیبی گریه می کرد و از خود بی خود می شد. طاقت شنیدن روضه های بانوی دو عالم را نداشت می گفت: گره همه کارها به دست حضرت زهرا (سلام الله علیها) باز می شود و در آخر هم در عملیات بدر با رمز «یا فاطمة الزهرا» به شهادت رسید. 📚برگرفته از کتاب«مهرمادر» ❁═══┅┄ 🏴@Ebrahimedelha_ir🏴 ❁═══┅┄
┄۞✦❧🍃🌹🍃❧✦۞┄ 📔کتـاب علـمـدار ⬅زنـدگانی شهید سیـد مجتبـی علمدار 🔹قسمت؛ دهــــــم 💭روایت؛ رضا علیپور و یکی از دوستان شهید 👤 آقا بیژن از کاسب های مومن شهر ساری بود که آمده بود منطقه. یک وانت پر از شیرینی و روغن و برنج و دیگر مواد غذایی با خودش آورده بود. بچه ها شب در چادر خیلی شوخی کردند و خندیدیم اما گناه و مسخره کردن و... نبود. ✴ صبح فردا آقا بیژن گفت: شما نگاه من را به جبهه و جنگ تغییر دادید!. دیشب که کلی با هم گفتیم و خندیدیم موقع خواب به خودم مغرور شدم. فکر می کردم من خیلی با خدا هستم و اینها یک مشت جوان بیکارند. 🌌گفت: دیشب خوابم نمی برد همه شما خوابیده بودید دو ساعت مانده به اذان صبح سید مجتبی از خواب بیدار شد از چادر بیرون رفت وضو گرفت و برگشت نماز شب خواند بعد حسن سعد بعد سید علی دوامی و... همه در چادر مشغول نماز شب شدند. 💦 زیر نور فانوس قطرات اشک بچه ها بر روی زمین می چکید از خودم بدم آمد. فکر می کردم از آنها خیلی بالاتر هستم اما حالا مطمئن هستم که آنها راه صد ساله را یک شبه طی کرده اند. ✅ راست می گفت آنها مصداق واقعی این حدیث بودند؛ انسان‌های وارسته، شیران در روز و زاهدان در شب هستند. 📝گردآورده :گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ❁═══┅┄ 🏴@Ebrahimedelha_ir🏴 ❁═══┅┄‌