eitaa logo
ایما | شخصیت شناسی MBTI
32.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
18 فایل
اولین و‌تخصصی ترین مجموعه شخصیت شناسی در ایتا🤩 اینجاییم تامسیرخودشناسی رو براتون هموارتر کنیم✌🏻 B2n.ir/s42083 :تست رایگان @MBTItest :کانال راهنما @Eema_tab :تبلیغ‌ وتبادل @Chatrooom :ارتباط باما صفرتاصد تولیدمحتوای‌ ایما؛ کپی بهرشکلی🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
ایما | شخصیت شناسی MBTI
|~کینه~| بخش بیست و چهارم در ماشین برعکس زمانی که میخواستند به خانه پسر اول شهناز سهرابی بروند، سک
|~کینه~| بخش بیست و پنجم سامیار ملکی با قیافه جدی و در نهایت ادب با آنها برخورد کرد. بر رفتار و صحبت هایش تسلط و تمرکز کامل داشت. این رفتار به نظر الهام عجیب آمد. موقع تعریف واقعه بغض کرد، سرش را پایین انداخت و دستانش را بهم قلاب کرد و گفت: من به ایشون خیلی مدیون بودم، برام حکم مادر واقعیمو داشت. تموم زندگیمو از محبت ایشون دارم. _ فقط یه سوال گفتید ایشون به بهانه آوردن آلبوم خانوادگی رفتن طبقه بالا، درسته؟ _ بله بله! خدمتکارشون که اونجا حضور داشتن این درخواست رو کردن! _ پس خدمتکار توی جشن حضور داشت؟ _ بله البته! تارا و الهام تشکر کردند و از مطب بیرون آمدند. زمانی که میخواستند به سمت ماشین بروند حسام پیری را دیدند که داشت اطراف ساختمان مطب پرسه میزد. الهام که داشت از شدت خشم لب پایینش را میجوید، گفت: مطمئنم داره تعقیبمون میکنه! بیا تارا. و به سمت حسام‌ پیری رفت، کمی که نزدیکش شد با صدای بلند گفت: بهتون اخطار دادم آقای پیری! ادامه دارد... @Eema_MBTI |
ایما | شخصیت شناسی MBTI
|~کینه~| بخش بیست و پنجم سامیار ملکی با قیافه جدی و در نهایت ادب با آنها برخورد کرد. بر رفتار و صح
|~کینه~| بخش بیست و ششم حسام که جا خورده بود برگشت و با چشمانی که از شدت ترس و یا هیجان گرد شده بود، گفت: آروم خانوم امیری! ممکنه صدامون رو بشنوه. _ کی بشنوه!! این بازی های مسخره تون رو تموم کنید و اینقدر سرخود عمل نکنید! _ بیاید، بیاید! باید بریم یه جای دیگه باهم صحبت کنیم. اصلا مگه قرار نبود یک ساعت دیگه به ملاقاتم بیاید و ازم سوالاتی رو بپرسید خب میتونید الان اینکارو کنید! ودر حالی که از شدت استرس گونه هایش سرخ شده بود، راه افتاد. الهام نه تنها آرام نشده بود بلکه عصبانی تر هم شده بود. سعی کرد صدایش را کمی پایین تر بیاورد. خطاب به حسام گفت: اینجا اصلا مکان مناسبی نیست! تازه زمان مناسبی هم نیست. ما به خاطر شما نظم و برنامه مون رو بهم نمیزنیم! تارا دست الهام را گرفت و در گوش الهام گفت: یه کم صبر داشته باش دختر! بزار ببینیم چی میگه اصلا! ادامه دارد... @Eema_MBTI |
ایما | شخصیت شناسی MBTI
|~کینه~| بخش بیست و ششم حسام که جا خورده بود برگشت و با چشمانی که از شدت ترس و یا هیجان گرد شده
| داستان ~کینه~| بخش بیست و هفتم زیر آلاچیقی در پارکی نزدیک همان محل، نشستند. هوا سرد بود و به همین خاطر پارک خلوت بود.حسام نفس عمیقی کشید تا به خودش مسلط شود، کمی بعد گفت: بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب. میدونم که فکر میکنید به احتمال زیاد من مادربزرگمو کشتم چون سر قضیه مادرم باهاش مشکل داشتم، درحالی که این اصلا درست نیست! کشتن اون چه فایده ای برای من داشت؟! نه ارثی بهم میرسید و نه چیزی! الهام با همان لحن عصبانی چند دقیقه قبلش گفت: آها پس به سامیار ملکی مشکوکید! خودتون فکر کنید مادربزرگتون زیر پر و بالش رو گرفت و کلی بهش محبت و کمک کرد چرا باید به کسی که ولی نعمتشه پشت کنه و اونو بکشه؟! به خاطر پول؟! قطعا نه در هر صورت اون الان زندگی مرفه ای داره _ میدونم و من هم الان دنبال دلیلیشم! فقط میددنم اون مادربزرگمو کشته شک ندارم! _ و من هم شک ندارم که شما اون رو کشتید! بعد الهام بلند شو و خواست برود که تارا با صدایی که از هیجان می‌‌لرزید پرسید: مادر بزرگتون چرا به طبقه بالا رفت؟ _ قبل از اینکه بره رفت پیش سامیار و باهاش حرف زد، حدس میزنم سامیار بهش گفت بره طبقه بالا! ادامه دارد... @Eema_MBTI |
ایما | شخصیت شناسی MBTI
| داستان ~کینه~| بخش بیست و هفتم زیر آلاچیقی در پارکی نزدیک همان محل، نشستند. هوا سرد بود و به همی
| داستان ~کینه~| بخش بیست و هشتم _ یعنی روبه رو و جدی تهدیدش کرد؟ ولی عمه تون گفت که برای اوردن آلبوم رفته طبقه بالا _ شوخیتون گرفته!؟ سامیار رگ خواب عمه مو توی مشتش گرفته! در ضمن اون اینقرر احمق نیست که روبه‌رو با کسی در بیوفته الهام خواست به تارا بگوید که باید بروند اما ناگهان گوشی الهام زنگ خورد. مهنا صادقی بود. الهام وقتی از مطب سامیار بیرون آمده بود به مهنا پیام داد و از او خواست که شماره و محل زندگی خدمتکار شهناز سهرابی را برایش پیدا کند. _ سلام الهام خوبی؟ مستقیم میرم سر اصل مطلب. یک ساعت پیش تو یکی از جاده های اصلی به خدمتکار شهناز سهرابی تصادف میکنه و اون همونجا میمیره! ادامه دارد... @Eema_MBTI |
• چرا باید از یه دوری کنید؟🤭[] بخش اول دلتون نمی‌خواد یه نفر ۲۴/۷ درمورد این صحبت کنه که میتونه در طول یکماه پنجاه میلیون تومن دربیاره اگه فقط ده میلیون سرمایه اولیه در اختیارش قرار بگیره؟ خب، پس بهتره از entj ها دوری کنید! اونا احتمالا میشینن نقشه های هرمیشونو براتون تشریح میکنن و برای شما چاره ای جز تایید کاراشون باقی نمیذارن! entj ها تو همه زمینه ها یه دستی دارن، البته نه شخص خودشون، بلکه اونا فقط در راس نشستن و بقیه رو وادار به انجام کار میکنن. اونا احتمالا روی مبل چرمیشون دراز کشیدن، سریال میبینن و منتظر تماس زیردستاشون هستن تا مطمئن بشن همه چی خوب پیش میره. ( آره دقیقا شبیه فیلما😔) @Eema_MBTI |
ایما | شخصیت شناسی MBTI
• تایپ زنان تاثیر گذار در تاریخ 📚 چِیْن شیونگ وو #INTP "تنها یک چیز بدتر از برگشتن از آزمایشگاه به
• تایپ زنان تاثیر گذار در تاریخ 📚 چِیْن شیونگ وو بخش دوم: اون به تدریس تو پرینستون ادامه داد، هرچند به عنوان یه زن و یه آسیایی با تبعیض روبرو بود. مثل خیلی از INTPها، شیونگ وو تودار، ریزبین و دقیق بود و ترجیح می‌داد تو دنیای خودش بمونه یا با بقیه پژوهشگران مبتکر صحبت کنه. @Eema_MBTI |
ـ ـ ـ ـ ـ خداوکیلی خوش میگذره ها پکیج کاملیه.😁💞 @Eema_mbti |
•بعد اسرارآمیز تایپ 🧐 _افراد این تایپ معمولا چطور شناخته میشن؟ بخش اول: ـintjهای استراتژیک و متمرکز، خیلی اوقات مغز متفکر مهمترین اختراعات و برنامه‌های جهان بودن. اونا افرادی فوق‌العاده تحلیلگر و منطقی هستن که از باقی موندن در وضعیت موجود، خوششون نمیاد. @Eema_MBTI |
نقاط ضعف تایپ ⚡️ قسمت اول: این تیپ شخصیتی مثل هر تیپ دیگه‌ای، نقاط ضعف مربوط به خودشو داره؛ از جمله اینکه به دلیل داشتن ترجیح «N» روی جزئیات دقت زیادی نمیکنن. اون‌ها آدمایی نیستن که همیشه از قوانین و استانداردها پیروی کنن. Entpها از انجام امور تکراری و روتین تو زندگیشون خسته می‌شن. @Eema_MBTI |
ایما | شخصیت شناسی MBTI
• یه #ENTJ چطور باید شغل مناسبش رو پیدا کنه؟ 📚 بخش سوم: _ از توانایی‌تون برای دیدن موقعیت‌های حال ح
• یه چطور باید شغل مناسبش رو پیدا کنه؟ 📚 مثالی برای بخش سوم: دایان در طی مصاحبه تو یه شرکت پژوهشی تازه تاسیس متوجه شد که رئیس شرکت حواسش جمع نیست، طوری که سایر اشخاص حاضر در جلسه هم متوجه شده و چند باری بهش نگاه انداخته بودن. رئیس شرکت به دایان توضیح داد که برای برنامه‌ای که در پیش دارن دچار کمبود کارمند شدن؛ دایان گفت کسایی رو می‌شناسه که می‌شه باهاشون قراردادهای فرعی امضا کرد تا کار شرکت به خوبی انجام بشه، رئیس شرکت هم به خاطر این که دایان فورا یه راه حل ارائه داد، تحت تاثیر قرار گرفت. در ادامه جلسه دایان گفت که تو این زمینه خاص تجربیاتی داره و می‌تونه توانایی‌هاش رو نشون بده، رئیس شرکت هم به این نتیجه رسید که دایان می‌تونه خیلی از مشکلاتش رو حل کنه، پس فورا استخدامش کرد. @Eema_MBTI |
• 💬 پیام شما پاسخ به سوالِ " چه حرفی رو هرتایپ دوست داره بشنوه؟ _به عنوان یه چیز خاصی که دوست دارم بشنوم ندارم ولی دوست ندارم با تصمیمی که گرفتم مخالفت بشه و سعی کنن تغییرش بدن _و دوست ندارم کسی بهم دستور بده_ اینا بدجور میرن رو مخم 💜 _من به عنوان یک entp این جمله هارو دوست دارم بشنوم:دیوانه...تو واقعا یه قاتلی...پس کی آدم میشی...حرفت منطقیه ... درست میگی...روانی بدبخت...تو خیلی عجیب غریبی...تو حرف نداری دیوونه... و از این جور چیز ها بشنوم 😁😁😁 @Eema_MBTI |