eitaa logo
ایما | شخصیت شناسی MBTI
32.8هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
18 فایل
اولین و‌تخصصی ترین مجموعه شخصیت شناسی در ایتا🤩 اینجاییم تامسیرخودشناسی رو براتون هموارتر کنیم✌🏻 B2n.ir/s42083 :تست رایگان @MBTItest :کانال راهنما @Eema_tab :تبلیغ‌ وتبادل @Chatrooom :ارتباط باما صفرتاصد تولیدمحتوای‌ ایما؛ کپی بهرشکلی🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
چطور #ENTJ و #ESTJ رو از هم تشخیص بدیم؟ 🧐 1.تمرکز بر زمان حال و آینده _افراد تایپ ENTJ بیشتر تمای
چطور و رو از هم تشخیص بدیم؟ 🧐 2.سبک رهبری _ رهبری ENTJها بیشتر بر اساس دیدگاه‌های استراتژیک و بلندمدته. اونا معمولاً تو زمینه ایجاد تغییرات اساسی و تحول‌های بزرگ تو سازمان‌ها قدرت دارن.😏 _ افراد ESTJ روی فعالیت‌های اجرایی و سازمانی تمرکز می‌کنن و به مدیریت روزمره و نظارت دقیق بر جزئیات فرآیندها علاقه دارن.👌🏻 ⠇ 🕸 ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
‌ اما پیام‌هایی که در کانال قرار نگرفتند به چه سرنوشتی دچار خواهند شد...؟ ۱. سناریوی خفن شما در کان
‌ سلام- ویدیویی که قرار بود باهاش سناریوی جنایی بنویسید رو یادتونه...؟ امروز قراره کار یکی از بهترین شرکت‌کننده‌ها رو براتون بذاریم- پس زود به زود آنلاین بشین و کانال رو چک کنین تا از دستش ندینD; ‌
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۱ پیش فرض: این داستان در دنیای ام‌بی‌تی‌آی اتفاق می‌افتد. یعنی هریک از شخصیت‌ها درواقع یک تایپ هستند. بنابراین در داستان نام‌هایشان همان تایپشان هست. یک‌جورایی مثل عنصرها، اصلی هستند... کمرش را راست کرد. پس از چندساعت متوالی نشستن بر روی صندلی کامپیوتر، احساس میکرد ستون فقراتش پودر شده! هدفون را از روی گوش‌هایش برداشت، همدم روزهایش، همین هدفون بود. او را از دنیای اطرافش جدا می‌کرد و به داخل بازی کامپیوتری مورد علاقه‌اش، پرتاب می‌کرد. نمیدانست چند روز است که پای کامپیوتر نشسته و مصرانه تا انتهای بازی‌اش را رفته و تمامش کرده. آن‌قدر غرق در میان دنیای ساختگی بازی شده بود که دلش نمی‌آمد حتی روی تختش بخوابد! همان‌جا برای رفع حاجت، سرش را روی میز می‌گذاشت و چرتی می‌رفت. به‌سختی از پشت میز برخاست. مانند پیرمردهای نودساله، پاهای خواب رفته‌اش را روی زمین میکشید. نور یخچال کوچک گوشه اتاق، تنهای روشنایی آن‌جا در نیمه‌ای از شب بود. حتم داشت که خواهرش، در خواب ناز به سر می‌برد. خواهر مقرراتی که سر ساعت نه شب، خاموشی می‌زد. کمی از بطری آب نوشید و باز ذهنش غرق در بازی شد. داستانش او را به تعمل وا‌میداشت، داستان یک قتل! ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۱ پیش فرض: این داستان در دنیای ام‌بی‌تی‌آی اتفاق می‌افتد. یعن
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۲ بازی از آن‌جا شروع می‌شد که شخصیت اصلی بازی، یک گیمر حرفه‌ای بود. از آن گیمرها که با چسب، به صندلی‌اش چسبانده بودنش! حالا چه شد که او تصمیم گرفت ارتباطی با دنیای بیرون بگیرد و از آپارتمان کوچکش خارج شود؛ اما با دیدن درب باز آپارتمان روبه‌رویش، آن حس احمقانه کنجکاوی به قلبش ریخت. وارد آپارتمان شد، همه‌چیز عادی بود. شخصیت بازی فکر کرد همسایه‌اش حتما رفته زباله‌اش را پرت کند و بیاید، اما با شنیدن بوی ناخوشایندی، به اتاق انتهای راهرو کشیده شد. هیجان بازی از همین‌جا آغاز شد که جسدی پیدا شد، جسد همسایه‌اش! همه‌چیز مرتب و تمیز بود، و تنها تناقض آن‌جا، همان جسد غرق درمیان خرده شیشه‌ها بود... همین حس کنجکاوی و پیدا کردن حقیقت، باعث شد او به این بازی علاقه‌مند شود... گرسنگی، به مغزش فشار آورد. در اتاقش را باز کرد تا تکه پیتزای مانده دیشبش را بخورد. اما... بوی ناخوشایندی به مشامش رسید... حس بدی در میان قلبش پیچید، همان حسی که بعد از پیدا کردن جنازه در بازی، به او دست داده بود. قدم‌هایش را آرام و آهسته، به سمت اتاق خواهرش، کشاند. در نیمه‌باز اتاق، باعث شد ناباور آب دهانش را قورت دهد؛ شاید این حس وهم، از جای دست خونی رو در سفید و چوبی اتاق هم بود. خودش را لعنت کرد‌، خودش و آن هدفون مسخره مزخرف که او را از جهان هستی بی‌خبر می‌کرد... ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۲ بازی از آن‌جا شروع می‌شد که شخصیت اصلی بازی، یک گیمر حرفه‌ا
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۳ با انگشتان لرزان، در را هول داد. قامت رشید و کشیده‌اش، ناگاه درهم شکست و زمین، تکیه‌گاه او شد تا از حال نرود. نه! این خواهرش نبود. این دختر زیباروی غرق در خرده شیشه‌های خونی، خواهرِ او نبود! دختر جسور و نترسی که دم به تله نمی‌داد، نه او نبود. چشمان مشکی دختر، باز مانده و خیره به مشتش بود. مشت خونی که کاغذی داخلش فشرده شده بود. دستش را جلو برد، قطره‌ای اشک از گوشه چشمان ریزش بیرون فُتاد. کاغذ، آرام از از میان دستان سفید، سرد و بی‌روح دختر بیرون آمد. با جوهری که خون بود‌، روی کاغذ تنها دو کلمه نوشته شده بود: - پیشبند آبی... قطره‌های ریز و درشت، از میان چشمانش خود را به بیرون پرت می‌کردند. چه کسی فکر می‌کرد، یک‌ روز اشک‌های بی‌امان را ببیند؟ ‌‌‌‌ * در میان قبرستان، جمعیتی نه‌چندان زیاد ایستاده بودند. صدای فین و فین از گوشه‌کنار می‌آمد و البته، صدای گریه جگرسوز ، دخترخاله‌ی کسی که میان خاک‌ها آرام گرفته بود. چشمان ، ناباورانه به خاک‌های گل شده خیره شده بود. به خاک‌هایی که متجاوزگرانه، کسی که حق آغوش او بود را، در آغوش گرفته بودند. کسی که به او اعتماد کرده بود، کسی که به او دل داده بود، حالا زیر خروارها خاک خوابیده بود. و کسی نمی‌دانست چه‌کسی مسبب این بدبختی‌ست... * ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۳ با انگشتان لرزان، در را هول داد. قامت رشید و کشیده‌اش، ناگا
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۴ مرکز پلیس، جای دلگیری بود. تاریک، نمور، ترسناک. کلانتر ، کسی نبود که دل رنجیده و غم‌زده برادر مقتول، Intp و نامزد مقتول، Infj را آرام کند. آن دو حس می‌کردند کلانتر آدم سر به هوایی‌ست و فقط برای هیجان شغل پلیسی، کلانتر شده است و نمیتواند از پس این پرونده بربیاید. درواقع این احساس Entj بود، قبل از مرگش. او پلیس فوق‌العاده‌ای بود و به‌تازگی مسئولیت پرونده‌ای را قبول کرده بود. پرونده‌ی خراب کاری و نقض قانون! همین باعث شد بود او مصرانه سعی بر گشایش این پرونده کند. مضنون پرونده خراب کاری، بود! و در پی همین، مضنون به قتل پرونده جدید روی میز! پرونده‌ خراب‌کاری در گوشه کنار شهر که entj را به خشم می‌آورد، حالا روی میز او، خاک میخورد. سکوت طاقت‌فرسا اتاق، با ورود ناگهانی شکسته شد! - هی esfp! اون پرونده‌هه که مرحوم نتونست حل کنه رو باید بدی من! از اولشم برای من بود! وای نمیدونی چقدر خوشحالم که این پرونده به من رسید! و با خوشحالی کف‌ دست‌هایش را بر هم کوبید. دو مرد در اتاق، باورشان نشد. یعنی estj از مرگ عزیز آن‌ها شاد بود؟ هوفی کردند. estj، ناباور به آن‌ها نگاه کرد؛ اما خودش را نباخت و با اُهُمی، به آن‌ها تسلیت گفت. کلانتر esfp، زن آبی‌پوش را به نشستن دعوت کرد. انگار از او برای حل این دو پرونده که بدجور در هم تنیده شده بودند، کمک می‌خواست. ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۴ مرکز پلیس، جای دلگیری بود. تاریک، نمور، ترسناک. کلانتر #Esf
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۵ کلانتر، شروع به حرف زدن کرد: - در ابتدا، ما پرونده خراب‌کاری در سطح شهر رو داشتیم. نوشتن شعرهای مسخره، نقاشی‌های عجیب و غریب آبی، آتیش زدن و خراب کردن محل‌های تردد! این پرونده برمیگرده به مرحوم... اسمش را نبرد. - خب... مضنون این پرونده enfp هست. چون که چندباری در نیمه شب در سطح شهر دیده شده. و از طرفی قتل مرحوم... هوووف، این دوتا پرونده خیلی بد به هم پیچ خوردن... وای! چیزی مهمی را به یاد آورد: - یه سرنخ داریم؛ پیشبند آبی! ءEstj، عمیق در حال فکر بود. زیرلب زمزمه کرد: - پیشبند آبی... آبی... عنصر آبی! آرام این را گفت و چشم در اتاق چرخاند. او خودش هم یک عنصر آبی بود؛ یعنی به خودش هم اتهام زده بود؟ برادر مقتول، آرام گفت: - چرا... چرا باید کشته بشه؟ آخه... چرا... و اما باز هم زن آبی‌پوش، تندتند و پشت سرهم گفت: - حتما داشته زیادی تو کارشون دخالت می‌کرده! دنبال پرونده خراب کاری بوده و یه چیز مهم‌تر کشف کرده! من فکر میکنم مضنون پرونده خراب‌کاری دستی نداشته! آخه اون enfp احمق یه بچه‌ست! نمیدونم باز چه شرطی بسته که داره این خرابکاری‌ها رو می‌کنه! حرف‌های estj، منطقی به نظر می‌رسید. ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۵ کلانتر، شروع به حرف زدن کرد: - در ابتدا، ما پرونده خراب‌کار
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۶ حال، موقع اظهار نظر Intp بود: - پس... باید بریم محل‌های خرابکاری رو دوباره ببینیم؛ با نگاهی که خواهرم داشته! قطعا در حال وارسی بوده که چیز مهم‌تری کشف کرده! همه افراد حاضر در اتاق، موافقت کردند. اولین محل، دیوار پر از نقاشی‌های مزخرف بود. نقاشی‌های بی‌معنی و تو در تو... کلانتر، با چشمان ریز شده به نقاشی‌ها نگاه می‌کرد. او بخاطر خواهر هنرمندش Isfp، چیزهایی از نقاشی سرش میشد. چیزی که تا آن موقع فهمیده بود را، می‌ترسید که بر زبان براند. نگاهی زیرچشمی به سه نفر کنارش انداخت. نه، نمی‌خواست بگوید. - هی کلانتر، میدونم یه چیزی فهمیدی؛ ما منتظریم! از دست estj که ناگهانی بر شانه‌اش نشست، هینی کشید. انگار که از قیافه‌اش همه چی را فهمیده بودند... - اینا... اینا... نقاشی‌های... نقاشی‌های خواهرمه! ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۶ حال، موقع اظهار نظر Intp بود: - پس... باید بریم محل‌های خرا
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۷ لامپ کم‌سو، تکان تکان می‌خورد. اتاق بازجویی،مهمان بازجو estj و خواهر کلانتر بود. - خب... درباره اون نقاشیا چی داری بگی؟ خواهر کلانتر، انگشت‌هایش را در هم پیچید؛ دروغی نداشت که بگوید. - سفارشی بود. - خب؟ - خب؟ نمی‌دانست زن آبی‌پوش بی‌اعصاب‌تر از این حرفاست؟ کف دستش را روی میز آهنین کوبید: - خب که خب! دِ سفارش کی بوده؟ ءIsfp به خود لرزید، همه حقیقت را گفت: - س... سفارش... نگفته، سرش را روی دستانش گذاشت و های‌های اشک ریخت: - بخاطر ولخرجیای کلانتر شما، من مجبور شدم این سفارشو قبول کنم! پول خوبی میداد... من مجبور بودم اما فکر نمیکردم کار بدی باشه! آخه... آه! زن آبی‌پوش بی‌اعصاب‌تر فریاد کشید: - واسه‌ی من آب‌غوره نگیر! بگو سفارش کی بوده؟ - پیشبند آبی... چشمان estj گشاد شد. - قبلا هم برای entj گفته بودم... اون گفت کاری باهام نداره. اون خیلی باهوش بود و فهمید نقاشی‌ها کارِ منه. ازم دلیلش رو خواست، منم گفتم سفارش بوده. سفارش یه آقایی به اسم پیشبند آبی... ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۷ لامپ کم‌سو، تکان تکان می‌خورد. اتاق بازجویی،مهمان بازجو es
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۸ - واسه چی؟ واسه چی این سفارش‌هارو بهت می‌کرد؟ - این یه رمزه... رمز بین مشتریاش. اون متعلق به این شهر نیست. شهر به شهر میره و حالا نوبت شهر ما شده! هرسری رو یه دیوار یه نقاشی میکشه که مشتریاش بفهمن کجاست و بیان ازش خرید کنن... - خب... چرا مثل آدم... مکث کرد. خیره به چشمان عسلی روشن Isfp گفت: - اون... چی میفروشه؟ - کیک... * ساعت از نیمه شب گذشته بود. بوی روغن و رنگ، به زیر دماغ افراد حاضر در آن‌جا می‌خورد. نقاشی جدیدی روی دیوار بزرگ شهر کشیده شده بود. نقاشی که سفارشی بود؛ سفارش از طرف پیشبند آبی! حرف‌های چند ساعت پیش isfp در ذهنشان چرخ می‌زد: - من نمیدونم اون شعرها و آتیش زدنا کار کی بوده، من فقط نقاشی می‌کشیدم همین! و بعد، نظریه‌ی estj: - حتما کار پیشبند آبیه... برای رد ‌گم‌کنی! بیچاره enfp که بی‌گناه، متهم شد... یک سیاه‌پوش، از راه رسید. کمی کنار دیوار قدم زد. دوبار پایش را به زمین کوفت و... سایه‌ی دیگری از راه رسید. سایه‌ای که مشهودترین چیزش، پیشبند آبی‌رنگ بود! افراد کلانتر، با اشاره‌ی او، از پشت به سایه حمله کردند. او فرصت دیگری نداشت، تمام شده بود. پیشبند آبی، بالاخره به دام افتاد! * ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۸ - واسه چی؟ واسه چی این سفارش‌هارو بهت می‌کرد؟ - این یه رمزه
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۹ * حالا که او در اختیارشان بود، انگار که بیشتر عذاب می‌کشیدند. Infj بی‌قرار منتظر این بود تا بداند چرا نامزد خود را از دست داده؟ و داخل اتاق بازجویی که از آن‌سو میشد افراد حاضرش را دید... مردی با پیشبند آبی، چهره‌ای آرام و دل‌نشین داشت. قتل؛ نه! به او نمی‌آمد. - تو... یه عنصر آبی هستی؟ یا... نیستی؟ صدای سردش در اتاق پیچید و تن بازجو estj را از سرما به خود لرزاند: - من هیچم. بی‌عنصر. بی‌حس. بی‌تایپ! سکوت عذاب‌آوری در جریان بود. - خب؟ سر راست بگو! تو کی هستی؟ تو... تو مضنون به قتل entj هستی! اعتراف کن. کارت رو راحت‌تر کن. پیشبند آبی، دست‌هایش را خونسردانه در هم گره کرد: -من بودم. چشمان estj لرزيد. چگونه او را نشناخته بود؟ وای بر او... وای بر او و کاری که سال‌ها پیش با پیشبند آبی کرد... - بالاخره شناختی؟ عرق روی پیشانی estj چکید: - چطور ممکنه؟ - همه‌چیز ممکنه... تو دوست من بودی، اما به من بدی کردی... - من... من... هیچی ندارم بگم. - با من دوست بودی، اما پشت سرم میگفتی! انقدر گفتی که همه منو طرد کردن... بدترین کاری که میشد با من کرد این بود... - آه‌... ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۹ * حالا که او در اختیا
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۱۰ - من نمیتونستم چیزی بهت بگم، این ذات من بود. من نمیتونستم جواب بدی رو بدم، انتقام با من جور درنمیومد... میخوام هرچی هست رو بگم، چون کار بدی نکردم. فقط به کسایی که مثل خودم بودن، لطف کردم. - تو... چیکار کردی؟ - سال‌ها آزمایش، نتیجه داد. من ماده‌ای ساختم که ذات رو نابود می‌کرد. این ماده رو در قالب کیک، به مشتریان می‌دادم. ماده‌ای که تایپ‌ها رو خنثی می‌کرد. من الان Xxxx هستم! و اینا همه‌ش تقصیر توئه... هرکی مثل من بد دیده بود، از این ماده‌ استفاده میکرد... و خنثی می‌شد. - اما اینکار تو نقض طبیعته، نابودی تایپ‌هاست! نگاه خیره esfj که حال Xxxx شده بود، آهن را ذوب می‌کرد. Estj شرمنده پرسید: - همه‌ی اینا تقصیر منه... ولی چرا entj رو کشتی؟ - من... همچین قصدی نداشتم. اون خودش منو پیدا کرد و تهدیدم کرد. منم تعقیبش کردم و رفتم داخل خونه‌اش... اون میخواست به‌زور ماده ارزشمند منو از بگیره که افتاد و... - تو هم ترسیدی و کمکش نکردی! - یادت نره من Xxxx هستم! هیچ حسی ندارم! نه احساس دارم نه منطق! پوچم... پوچ. احساس عذاب وجدان در تمام روح estj پیچید. همه‌اش تقصیر او بود. باید جبران می‌کرد... باید... * ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۱۰ - من نمیتونستم چیزی بهت بگم، این ذات من بود. من نمیتونستم
سناریو جنایی~🩸🔪 به قلم: بانو کیو پارت ۱۱- آخر *چند ماه بعد* با کمک intp ماده ضد خنثی کنندگی ساخته شد و تمام کسانی که از esfj ماده گرفته بودند و خنثی شده بودند، به حالت عادی بازگشتند. حالا که همه‌چی آرام شده، جای تایپ entj خالی‌ست. کسی که در هر شرایطی خودش را برای عزیزانش، فدا می‌کند. تایپ دلسوزی که همه او را خشن می‌بینند. او قطعا از حل شدن این پرونده، خوشحال است... پایان 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
‌ سلام- ویدیویی که قرار بود باهاش سناریوی جنایی بنویسید رو یادتونه...؟ امروز قراره کار یکی از بهتری
‌ داستان برگزیده امروز تموم شد؛ اما منتظر داستان‌های بعدی -که‌به‌قلم‌خودتون‌هست- هم باشید! ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی‌سبب نیست اگر عادتش احسان شده‌است نوه ی ارشد سلطان خراسان شده است |شهادت هادی الامم تسلیت باد| @Eema_MBTI | تیم‌شخصیت‌شناسی‌ایما
ایما | شخصیت شناسی MBTI
• نکات تربیتی در مورد کودکان #ESTP 👼🏻 7- درباره‌ی نظم و نظافت و مراقبت از شکستنی‌ها، تا وقتی فرزند
• نکات تربیتی در مورد کودکان 👼🏻 9- یه الگو از مهارت‌های صبر، مشارکت و مذاکره به اونا معرفی کنین. 10- هروقت ممکنه کارها رو به بازی و تفریح مبدل کنین؛ موسیقی بذارین و در حال آواز خوندن خونه رو تمیز کنین. 11- از چیزها یا کارهای مفرّح به‌عنوان محرک بهره بگیرین، مثلا به ابتکارعمل و قابل اعتماد بودن فرزندتون با رفتن به بستنی فروشی، شهربازی یا سایر مکان‌های محبوب پاداش بدین. @Eema_MBTI |
خیلی هم کم توقع ان😌 ⠇ ⭐ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
رابطه دوستی #enfj و #intp چطوریه؟👭 2. هر کدوم توی رابطشون چطور بنظر میان؟ تایپ enfj معمولا نقش رهب
رابطه دوستی و چطوریه؟👭 3. سرگرمی های مشترکشون چیه؟ این دو تایپ در رابطه دوستیشون دوست دارن ساعات زیادی رو کنار هم بگذرونن تا موضوعات مختلف رو بررسی کنن، از طوفان فکری لذت ببرن و ایده های جدیدشونو رو کنن و خلاصه همیشه بهونه ای برای حرف زدن باهمدیگه جور میکنن😁 ⠇✨ ══════════════ ⠇@Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
• ویژگی‌های مشرب سنت‌گراها (SJ)💚 ویژگی‌دوم: برای این افراد امنیت خیلی مهمه! این امنیت میتونه توی ح
• ویژگی‌های مشرب سنت‌گراها (SJ)💚 ویژگی‌سوم: سنتی‌ها به درستی کارها اهمیت زیادی میدن! اونا مقررات رو خیلی مهم میدونن و عمل نکردن به اون رو توهین به حساب میارن. علاوه بر این، به راحتی میتونن برای بخش‌های مختلف زندگی، اصول، چارچوب و قوانین مشخص وضع کنن و ثبات رو توی اجرای مو به موی این قوانین می‌دونن. این افراد به سازگاری اعتقاد زیادی دارن. SJـها علاوه بر اینکه خودشون به قوانین احترام میزارن، از بقیه هم همین رو می‌خوان. برای اون‌ها سنت حکم قانون رو داره و روی اون خیلی پافشاری دارن. این دسته از افراد اگه متعلق به جای خاصی از کشور باشن، حتما اصالت خودشون رو در گویش و پوشش حفظ میکنن، همچنین بهش افتخار میکنن چون نشون دهندهٔ اصل اوناست. @Eema_MBTI |
❄️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
یه چه جوریاس و از چه نوع بازی هایی خوشش میاد؟ 🎮. پارت سه/ بازی‌های رومیزی زیادی وجود داره که برای entpها جذابه. اگه بخوایم یه مثال بزنیم می‌شه به بازی رومیزی فیف فرانسه ۱۴۲۹ (Fief: France 1429) اشاره کرد. این بازی یه بازی استراتژیک محسوب می‌شه. بازی سیاسیه و حال و هوای قرون وسطا رو داره. توی این بردگیم، بازیکنا مشغول ساخت قلمرو می‌شن. از اونجایی که ENTPها شهودی هستن می‌تونن از قابلیت‌هاشون مثل منطق و توانایی حل مسائل برای پیروزی توی این بردگیم استفاده کنن. تو بازی فیف بازیکنا باید به طور مداوم تلاش کنن تا بتونن با بقیه بازیکنا معامله کنن و بخاطر همین، احتمال اینکه ENTPها به این بازی علاقه‌مند بشن، بالاست چون توی بحث و ارتباط با دیگران و توی متقاعد کردن افراد توانایی بالایی دارن. 🪴 ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI‌
ایما | شخصیت شناسی MBTI
نشونه هایی که ثابت می‌کنه شما #ENTJ هستید:🧑🏻‍💼 19《واسه عزیزانتون اهمیت قائل می‌شید، حتی اگه اون رو
نشونه هایی که ثابت می‌کنه شما هستید:🧑🏻‍💼 20《صداقت براتون خیلی مهمه.》 تو هر رابطه‌ای که باشه، چه کاری و چه عاطفی، شما به صداقت و شفافیت اهمیت زیادی می‌دید. بعضی از آدما یکم تظاهر کردن رو طبیعی یا حتی لازم می‌دونن، ولی واسه شما این‌که بخواید حقیقت رو مخفی‌کنید و یا به چیزی که نیست تظاهر کنید عذاب الهیه.😵 البته این موضوع به این معنی نیست که هر فکر بی‌معنی و مسخره‌ای که به ذهنتون می‌رسه رو به زبون می‌آرید؛ شما در‌ هر حال یه آدم منطقی هستید که حتی افکارش رو هم بر اساس منطقی بودن یا نبودن قضاوت می‌کنه! درسته که آدم نمی‌تونه همیشه به احساساتش اعتماد کنه (خصوصاً به عنوان یه فکت و دلیل محکم) و اونا رو به زبون بیاره، ولی شما افکار صادقانه _و البته از قبل بررسی شده‌تون رو‌_ با بقیه به اشتراک می‌ذارید، نظر خودتون رو می‌دید و حتی انتقاد می‌کنید. ⠇🌞 ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
واوو😍 ⠇ ⭐ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
اینطوری هرکی با دیدن بک گراندت می‌فهمه تایپت چیه🤞🏿🫀 𝙀𝙚𝙢𝙖 𝘼𝙧𝙩 𝙀𝙚𝙢𝙖 𝘼𝙧𝙩 می‌خوای غیر مستقیم بگی چه تایپی داری؟💆🏻‍♀ بکوب رو لینک تا پاک نشده!!☝️🏼
ایما | شخصیت شناسی MBTI
☘ #سنتگرا ها (SJ) چه طورین؟ 🔎 :::::٠٠♡ بخش چهارم ♡٠٠::::: سنتگراها به وقت توجه زیادی دارن، به زما
ها (SJ) چه طورین؟ 🔎 :::::٠٠♡ بخش پنجم ♡٠٠::::: اگه از این افراد به اندازه کافی قدردانی نشه احساس بدی پیدا می‌کنن اما به سختی می‌تونن اون رو بروز بدن. ها ممکنه بدبین و خیلی نگرانی باشن و معتقد باشن کسایی که نگران نمی‌شن مسئولیت سرشون نمی‌شه. وقتی که سنتگراها متشنج می‌شن و تو موقعیت‌های سخت قرار می‌گیرن، ممکنه تبدیل به آدمای خیلی بدبین بشن. اون‌ها دوست دارن اتفاقات بد رو پیش‌بینی کنن و همیشه برای روبه‌رو شدن با اتفاق‌های بدی که می‌افته آمادگی دارن. تو محل کار اغلب مسئولیت رسیدگی به اتفاقات بدی که افتاده به اون‌ها سپرده می‌شه. 🤓 ⠇ 🕊 ═════════════ ⠇@Eema_MBTI
ایما | شخصیت شناسی MBTI
•:• زندگی کردن با یه #ESFJ چه طوریه؟ ٠.٠.٠ بخش سوم ٠.٠.٠ ٠ دوست دارن که با بقیه حرف بزنن و با اد
•:• ارزش‌های یه تو محیط خانواده ٠ همدلی 🫂 ٠ وفاداری ٠ قابل پیش بینی بودن ٠ مسئولیت پذیری ٠ اتباط گرم ٠ قدرشناسی از خودشون 🪴 ⠇ 🕊 ═════════════ ⠇@Eema_MBTI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_ تا حالا دانشگاه گردی رفتی؟؟😂🥴🎓 ‌ https://eitaa.com/joinchat/1499333596Ca3964e95a4 ‌ از درس و کلاساش و دور دور‌ با رفقاش ... تا یادگیریِ زبانِ با دانشجویِ عزیزمون ، isfj ها کجان؟؟؟🥺✨ ‌ 🏃🏃‍♂ ⁉️