eitaa logo
افشاگری پروژه 2020 اسلام سکولار
779 دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
11.6هزار ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ وقتی رئیسی به داد عباس معروفی رسید ، یکی از نویسندگان مشهور کشور و مدیر مجله ادبی «گردون» است که در نخستین سال‌های دهه ۷۰ توقیف آن بازتاب فراوانی در محافل داخلی و خارجی داشت. بخشی از گفت‌وگوی او با نشریه ادبی «الفبا» در شرح ماجرای دیدارش با : «سرانجام روز ۱۹ آذر ۱۳۷۰، بازجویم حکم توقیف موقت گردون را به دستم داد. از آنجا مستقیماً به اداره مطبوعات ارشاد رفتم و آقای مدیر کل گفت که کاری از دستش ساخته نیست. بعد به شرکت تعاونی مطبوعات رفتم و برای اولین بار با محسن سازگارا، مدیرعامل شرکت تعاونی مطبوعات آشنا شدم. او آن روز خیلی با من حرف زد و گفت که باید تلاش کنیم تا این حکم را بشکنیم. از یک سو او می‌دوید، از سویی حمید مصدق و از سوی دیگر خودم. یکی از غم‌انگیزترین دوره‌های زندگی من همین ۱۸ ماه تعطیلی گردونبود که همه رفت‌وآمدها، تلفن‌ها و ارتباط‌هایم قطع شد. یکباره احساس کردم چقدر تنها شده‌ام. نمی‌دانستم چه خاکی به سرم بریزم. تنها سیمین بهبهانی هر روز به من تلفن می‌زد و دلداری‌ام می‌داد. نامه‌نگاری، ملاقات، دیدار و گفت‌وگو هیچ‌کدام فایده‌ای نداشت تا اینکه قاضی پرونده‌ام در دادستانی انقلاب حکم مرا اعلام کرد: «اعدام». فروشکستم. حالا جز نگرانی از حکم اعدامی که قاضی‌ام داده بود، وزارت ارشاد هم کن‌فیکون شده بود. خاتمی رفته بود. در همان زمان داشتم رمان «سال بلوا» را می‌نوشتم و این جمله جایی خودنمایی می‌کرد: «ما ملت انتظاریم!» و در انتظار سرنوشت گردون می‌سوختم. حکم اعدام را برداشتم و به طرف سازگارا راه افتادم. چند روز بعد او به من خبر داد که روزهای سه‌شنبه حجت‌الاسلام ابراهیم رئیسی، دادستان انقلاب، بار عام دارد و قرار شد که من از ساعت شش صبح سه‌شنبه آنجا باشم. این سه‌شنبه رفتن‌ها، چهار بار طول کشید و نوبت به من نرسید، بار پنجم، ساعت ۱۲ من توانستم آقای رئیسی را ببینم. در هر دیدار پنج نفر می‌توانستند به ترتیب شماره، وارد اتاق دادستان انقلاب شوند. نفر اول که آخوند پیری بود، به دادستان جوان و خوش‌تیپ انقلاب گفت اگر اجازه داشته باشد، بماند و به عنوان آخرین نفر با او خصوصی حرف بزند اما رئیسی قبول نکرد. گفت: بفرمائید! خودم را معرفی کردم، رئیسی کمی نگاهم کرد، با لبخند گفت: «همون عباس معروفی معروف؟» «بله همون کرکس شاهنشاهی! همون غول بی شاخ و دم که هر روز کیهان می‌نویسه» «شما بمونید. نفر بعدی؟» سه نفر بعدی هم مطلبشان را گفتند و رفتند. دادستان انقلاب گفت: «خب آقای معروفی، چه می‌کنید؟» «رمان می‌نویسم، کتاب چاپ می‌کنم، ادیتوری می‌کنم، هر کار که بشه چون دفترم بازه اما شما انتشار گردون رو توقیف کردین.» «خب فکر می‌کنی چرا توقیف شده؟» «همکاران شما از من می‌پرسن چه جوری و با چه پولی این مجله رنگارنگ را منتشر می‌کنم؟» «این سوال من هم هست.» «مجله روی پای خودش ایستاده، ۲۲ هزار تیراژ داره.» «چند سالته؟» «سی‌وسه.» «این چیزهایی که درباره شما در روزنامه‌ها می‌نویسن، من فکر کردم بالای ۶۰ سال رو داری.» آن‌وقت در کامپیوتر پرونده‌ام را نگاه کرد و گفت: «عجیبه! خیلی عجیبه! لک توی پرونده‌ات نیست.» گفتم: «می‌دونم. من حتی سمپات کسی یا چیزی نبوده‌ام.» با حیرت خیره‌ام شد: «حتی خانم‌بازی هم نکرده‌ای؟» گفتم: «نه! من زن و سه تا دختر دارم.» به پشتی صندلی‌اش تکیه داد با لبخند نگاهم کرد. یک لحظه فکر کردم عجب آخوند خوش‌سیما و خوش‌تیپی است. گفت: «‌پریشب در قم منزل یکی از علما، آقای فاضل میبدی بودم. قسمتی از کتاب «سمفونی مردگان» شما را خوندم. می‌خواستم ازش بگیرم، دیدم براش امضا کردی. بهم نداد. دلم می‌خواد بخونمش.» اتفاقاً نسخه‌ای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم، شما هم باید بگیری.» ۳۰۰ تومان را روی میز گذاشت و گفت: «تعجب می‌کنم! چرا این قدر راجع به شما بد می‌نویسن؟ امکانش هست فوری کلیه گردون‌ها رو به من برسونید تا شخصاً مطالعه کنم و تصمیم بگیرم؟»  گفتم: «با کمال میل. فردا براتون میارم.» گفت: «نه! فردا دیره. همین حالا!» و تلفن روی میزش را طرف من گذاشت: «زنگ بزن بیارن فوری!» و بعد خواست که ناهار بمانم. تشکر کردم، یک دوره گردون از شماره ۱ تا ۲۰ را به دستش دادم و خداحافظی کردم. حدود یک هفته بعد، پرونده من از دادستانی انقلاب «عدم صلاحیت» خورد و به دادگستری ارجاع داده شد و‌ گردون در هیات منصفه تبرئه شد @Efshagari2020
... اول این فیلم☝️را ببینید، بعد این متن را بخوانید: ✅در دوره مذاکره جلیلی، جنگ شد؟ خیر ☑️در دوره مذاکره ظریف، جنگ شد؟ خیر ✅در دوره مذاکره جلیلی، تهدید نظامی بود؟ خیر ☑️در دوره مذاکره ظریف، تهدید نظامی هست؟ بله ✅در دوره مذاکره جلیلی، تحریم ها لغو شد؟ خیر ☑️در دوره مذاکره ظریف، تحریم ها لغو شد؟ خیر ✅در دوره مذاکره جلیلی، تحریم ها بیشتر شد؟ خیر ☑️در دوره مذاکره ظریف، تحریم ها بیشتر شد؟ بله ✅در دوره مذاکره جلیلی، دلار چقدر بود؟ 3500 تومان ☑️در دوره مذاکره ظریف، دلار چقدر شد؟ 13000 تومان ✅در دوره مذاکره جلیلی، قیمت پراید چقدر بود؟ 9 میلیون تومان ☑️در دوره مذاکره ظریف، قیمت پراید رسیده به چقدر؟ 50 میلیون تومان ✅در دوره مذاکره جلیلی، چقدر سانتریفیوژ داشتیم؟ 19000 عدد ☑️در دوره مذاکره ظریف، چقدر سانتریفیوژ داریم؟ 5000 عدد ✅در دوره مذاکره جلیلی، دانشمندان هسته ای کجا بودند؟ سازمان انرژی اتمی ☑️در دوره مذاکره ظریف، دانشمندان هسته ای کجا رفتند؟ شرکت آب و فاضلاب ✅در دوره مذاکره جلیلی، مردم در صف گوشت یخی بودند؟ خیر ☑️در دوره مذاکره ظریف، مردم در صف گوشت یخی هستند؟ بله ✅در دوره مذاکره جلیلی، قیمت سکه چقدر بود؟ 1 میلیون و 200 هزار تومان ☑️در دوره مذاکره ظریف، قیمت سکه چقدر شد؟ 4 میلیون 600 هزار تومان 💥حالا یکبار دیگر فیلم را ببینید و در متن زیر، جای خالی را پر کنید: 👌بدون هیچ دلیلی خاک تو سر ...؟ الان وقتشه احترام و بزاریم کنار و با صراحت بگیم اقایون دولتی واقعا خاکبرسرتون روحانی ظریف خاک هفت خرابه تو سرتون بیخود نیست که گفتن ماه پشت ابر نمیمونه همه تلاشتونو کردین ک بگید اگه فلانی و فلانی بیاد ایران ویران میشه اونا نیومدن اما شما که به اسم ابادی اومدیم و ویران کردین حقش هست سلاخی بشین یا کمه؟؟؟؟؟؟ @Efshagari2020
افشاگری پروژه 2020 اسلام سکولار
⭕️ #چوپان_دروغگو 🔻۱۵ مهر ۹٧ | ظریف:‌ نه من و نه روحانی، #تضمین_نمی‌دهیم که با تصویب CFT مشکلات حل ش
گرگ پیر تاریخ انقضای دروغهایت باطل شد، 😁بزودی هم تاریخ انقضای دولت حسن فریدون تموم میشه ماهیت واقعی شما چیزی است که حال،نشان داده میشود نه در وعده های پوچی که فقط گوشها را سنگین میکند 😁😁😁 کم کم باید جهت پخت حلوای ختم دولت دست بکار بشیم @Efshagari2020