#مَصرَع_عاشقی | یک‌عمر گفته‌ام به همه نان‌خور "تو" ام 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

شوّال اگر نشد به #محرّم حساب کن این روسیاه را بخر ، آدم حساب کن ♡ یک عمر گفته ام به همه نان خور توام لطفی کن و زکات مرا هم حساب کن ! اشکم چکیده در غم تو صبح و ظهر و شام این چشمه کوچک است تو زمزم حساب کن یا ایهاالعزیز گناهم اگر زیاد بخشنده‌ای! گناه مرا کم حساب کن صف بسته اند خیل طلبکارهای من تو ضامنم شدی! خودت از دم حساب کن این اربعین مسافر تو می شوم حسین با اینکه روسیاه می‌آیم، حساب کن خوبان عالم‌اند همه زیر سایه ات من را دخیلِ سایه ی پرچم حساب کن شعر از : محسن ناصحی 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

🌙 #عیدانه به سند معتبر از امام صادق(ع) روایت شده: { هرکه در یک شب از سه شب ذیل امام حسین را زیارت کند، گناهان #گذشته و #آینده‌ وی آمرزیده شود: #شب_عید_فطر ، شب عید قربان و شب نیمه شعبان. } • منبع: مفاتیح‌الجنان، زیارت امام‌حسین در #عید_فطر @ehsanSaadi | بساط فقیر

📽 امروز : اشتیاق عاشقان لحظه بازگشایی حرم رضوی 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

اندک اندک جمع مستان می‌رسد ... پی‌نوشت: خیلی تصویر دیدیم از حرم این مدت. باکیفیت‌تر و فنی‌تر اما این تصاویر موبایلی چیز دیگری بود! بله؛ زیبایی #بساط کریمان به حضور #فقیر است 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

نشان بیت کریمان تجمع فقراست اگر #فقیر نباشد کجا کرم پیداست؟ 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

آسمون رو نگاه می‌کردم... به نظرم پرنده‌هایی که توی پرواز بال‌هاشون رو باز نگه می‌دارن عاشق‌تر و عارف‌ترن! آخه مفهوم و لذت پرواز رو بهتر فهمیدن و می‌چشن... خدا هم بیشتر دوستشون داره و گوشتشون رو حروم کرده! وقتی بال نمی‌زنن: یا دارن از این نعمت پرواز لذت می‌برن... یا می‌دونن همه‌اش به زور زدن خودشون نیست، توکل می‌کنن و خدا هم کمکشون می‌کنه. به قول قرآن: ما يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ ! #خط‌خطی 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

🖥 #طراحی | قاسم رزق! دمی نزد فقیرانی دمی بالای عرش‌الله تو قسمت می‌کنی رزقِ تمامی فقیران را #رفیق_خوشبخت #مخاطب_خاص #حاج_قاسم #شب_جمعه 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

#استوری‌موشن | بهشت بقیع 🎤 با مداحی #حاج‌محمدرضا_بذری سال ۹۴ ،هیئت کریم اهل‌بیت فاطمیه #تخریب_بقیع #التماس_دعا 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

🎼 مجموعه نواهنگ‌های #سوغات_مهمانی به سفارش دوستان دغدغه‌مند مجموعه‌ی شناخته‌شده‌ی #روضه‌نیوز ، باهدف یادآوری و ادامه‌ی برکات و ثمرات ماه مبارک رمضان، ضبط و تدریجا منتشر خواهد شد که توفیق صداپیشگی و گویندگی این متن‌های پرمحتوا و زیبا نصیب این #فقیر شده‌است.

🎙 #سوغات_مهمانی | سفر هایی که طی می کنیم...! ©تولید شده در رسانه #روضه_نیوز 📍با اجرای برادر #احسان_سعدی 🚩روضه نیوز؛ دورهمی محبین اهل بیت در فضای مجازی eitaa.com/rozenews

خییییلی بدهکارتر از این حرف‌هاییم بهش اونقدر که نمی‌دونیم. مثل ماهی توی آب... قیامت می‌فهمیم ! #امام (ره) رو میگم... 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

🖥 #طراحی | کشکول فقر کشکول #فقر شد سبب افتخار ما ای یار دلفریب! بیفزای افتخار 🔺 شعر از دیوان اشعار امام #امام_فقرا #امام_خمینی #نیمه_خرداد 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

☝️ باکیفیت 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

حرفش را گوش نکردیم و خودش را متهم کردیم ...

🖥 #طراحی | برای شفای بیماران! یادم نمی‌رود که به اعجاز تربتت وقت اذان صبح مریضی شفا گرفت شعر از: محسن پالیزدار #مخاطب_خاص #شب_جمعه 「 @ehsanSaadi | بساط فقیر 」

📖 باغ طوطی ✏️به قلم مسلم ناصری ✅ مناسب برای: #نوجوانان و بزرگسالان ■ شرح: اونقدر خوندن این کتاب ارزش و جذابیت داره که غیر از نوجوون‌ها، بزرگسال‌ها هم ساعت‌ها غرقش بشن! غرق شیدایی و دلسپردگی #میثم_تمار به مولایش علی(ع) و کوشش‌ها و رنج‌هاش برای اهل‌بیت علیهم‌السلام. خوبه بدونید که مسلم ناصری، نویسنده‌ی این کتاب علاوه‌بر تحصیلات حوزوی، دکترای تاریخ تشیع هم داره و در نوشتن و بازنویسی رمان از مشورت اساتید تاریخ هم بهره برده... ● خلاصه‌ای از بخشی از کتاب: نامش را وقت خریدنش گذاشته بودند سالم! سالها بعد امیرالمومنین(ع) به مغازه‌‌اش آمده بود و اسمش را پرسیده بود. او که اسم حقیقی‌اش را هم از یاد برده بود، با کمی مکث و حیا گفت: سالم! امیرالمومنین(ع) فرمود: اما اسم تو میثم است! یادش آمد و تا توانست در آغوش مولا گریست. رفتند و امیرالمومنین او را از صاحبش خرید و آزاد کرد. کسی باور نمی‌کرد که خلیفه‌ی مسلمین، هر روز قبل از نماز ظهر بیاید و بازار را سرکشی کند و بعد، به‌روی چارپایه مغازه‌ی این خرمافروش بنشیند.‌‌‌.. همان میثمی که کسی جوابش را تا آن روز درست و حسابی نمی‌داد، حالا شده بود رفیق صمیمی خلیفه!!! مولا هرروز می‌نشست کنار میثم و با او از آینده می‌گفت... شد میثم تمار، صندوقچه‌ی اسرار علی(ع) #کاما | توقف برای حرکت @ehsanSaadi | بساط فقیر

نوجوون‌های عزیز! نام نویسنده‌ی این کتاب آقای مسلم ناصری و همچنین نام آقای داوود امیریان را به‌خاطر بسپارید. بین قفسه‌های پر از کتاب یک‌روز به‌دردتان می‌خورد!!!