eitaa logo
در محضر قرآن کریم
72 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
21.4هزار ویدیو
78 فایل
قرآن کریم ، کتاب زندگی است . زندگی دنیا و آخرت. زبان قرآن را بیاموزیم تا زندگی بهتری داشته باشیم . قرآن جهت دهنده بشریت است . قرآن ثقل اکبر است .و عترت رسول الله ص. ثقل اصغر است .
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌟💐🍃🌟💐🍃🌟💐🍃🌟 ✨ با حمایت از و ، این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام وصل می‌شود، ان شاء الله . ✨ 5⃣1⃣ ❇️ ⁉️ 💠 قسمت دوم 📌 در ادامه حدیثی که امام صادق عليه السلام فرموند : لَيسَ العِلمُ بِکثرة التَّعَلُّمِ و انَّما هُوَ نورٌ يَقَذفه الله في قَلبِ مَن يَشاء ُ ✨ علم با تعلیم و تعلم فراوان حاصل نمی‌شود، بلکه نوری است که خداوند بر قلب آنکه اراده کند می تاباند. لازم است به چند نکته اشاره کنیم. 👇 1⃣ نکته اول : شاید گفته شود که آیا درس خواندن، حوزه، دانشمندان و کسانی که در عرصه‌های علم زحمت می کشند، بی فایده است⁉️ ✅ خیر، همان درس و علم می تواند پله ای برای فهمیدن و باشد. اما جامعه باید به این نکته توجه کند که 👈 حرف اول را تقوا می زند. یعنی علم معرفت الله، به فرموده ی امام صادق عليه السلام نوری است که از ناحیه ی پروردگار عطا می شود و آن نور بدست نمی آید، مگر با تقوای الهی. 📌 البته معنای تقوای تام یک کلیّتی دارد و انسانِ با تقوا ١_ در انجام واجبات و ترک محرمات ٢_ یاری ولی زمان ٣_ کسب اسماء یه لحظه کم نگذاشته و ذره ای کوتاهی نمیکند. ✳️ فهمِ جامعه و مردم، با تقوا باز میشود و تا مردم تهذیب و تقوا پیشه نکنند ، موضوع چگونگی زمینه سازی ظهور امام زمان عجل الله باز نمی‌شود. 2⃣ نکته دوم : ارتباط جامعه با تقوا و زمینه‌ سازی ظهور چیست ⁉️ سوره مبارکه الأنفال آیه ۲۹ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجعَل لَكُم فُرقانًا خداوند متعال رمز درک حق از باطل و فهم عمیق را میداند.👆 اگر در جامعه افرادی مانند مؤمنین، هیئتی ها و مسجدی ها تقوای واقعی پیشه نکنند، زمینه سازان ظهور و یاران خوبی برای حضرت باشند. 🟠 اگر به تاریخ مراجعه کنیم، می بینیم کسانی که بندگی خدا را به خوبی انجام ندادند، دست از دنیا و دنیا پرستی برنداشتند و طاعت خدا را نکردند، 👈طاعت ولی خدا را هم نکردند. ✅ تا خداوند آمادگی جامعه و ایجاد یاران حضرت را نبیند هیچ وقت آخرین منجی خود را نمی‌فرستد چون ایشان امام منصور است و نباید اتفاقات معصومین قبل تکرار شود . یعنی بین تقوا و زمینه سازی ظهور وجود دارد. در واقع یه عده ای باید به عنوان یاران آماده قیام و همراهی با حضرت باشند. 👈 مانند امام خمینی رحمة الله که هم دارای تقوای تام بودند و هم توجه کامل به ولی زمان داشتند. 🛑 علاوه بر تقوا باید در جامعه صورت بگیرد. جامعه ای که تقوای واقعی ندارد نمی‌تواند زمینه ساز ظهور باشد. 💢 توجه بفرمایید که ما نمی‌توانیم بگوییم 👈 همه جامعه باید خواهان امام زمان عجل الله باشند، چون جبهه ی کفر از قدیم تا کنون جایگاه و راهش جدا بوده است. اما کسانی که خدا و راهش را پذیرفته اند باید یاران و مقبولیت عمومی نیز ایجاد کنند. 🎙مدیر مجموعه فرهنگی مذهبی یاوران امام زمان عجل الله{ سید علیرضا حسینی} ✅ نشر این مطلب هست. .... 🍃🌟💐🍃🌟💐🍃🌟💐🍃🌟
💢 ✍ خاطراتی از آخرین روز و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا 💠 قسمت هفتم _ روستای حریبه 🖌... با تاکتیک آتش و حرکت پیش رفته و در پناه رگبارهای متوالی همدیگر گام به گام به نخلستان نزدیک و نزدیکتر شدیم. اواسط کوچه بودیم و هنوز چند صدمتری با ورودی نخلستان فاصله داشتیم که ناگهان نیروهای عراقی مثال مور و ملخ از پشت بام ها و دیوارها پایین ریخته و با تصرف چهار راه و کوچه های اطراف آن ، هلهله کنان شروع به تیراندازی بسمت مان کردند و بقدری گلوله و موشک آرپی جی و نارنجک تفنگی به مسیرمان ریختند که دیگر قادر به حرکت نشده و به ناچار هر کدام در شکاف دری پناه گرفته و مشغول تبادل آتش با آنان شدیم. اوضاعی بسیار هولناک و وحشتناکی بود. با نیروهای حاضر در کوچه و سر چهارراه درگیر می شدیم از بالای دیوارها و پشت بام ها آماج گلوله و موشک قرار می گرفتیم. به سمت بالایی ها شلیک می کردیم. پایینی ها به رگبار مان می بستند. خلاصه درگیری به درازا کشیده و  تیراندازی بی امان و بی وقفه عراقیها آنقدر زمین گیر و معطل مان کرد که خشاب اسلحه ها خالی شد و فقط چندتایی نارنجک برایمان باقی ماند. با قطع تیراندازی ، عراقیهای بزدل متوجه اتمام گلوله هایمان شده و قدم قدم به محل استقرارمان نزدیک و نزدیکتر شدند. انگاری آخر کار بود و باید دیگر آماده اسارت یا شهادت می شدیم. آخرین نارنجک را هم به سمت عراقیها پرتاب کرده و در کمال ناامیدی از برادر الماسی پرسیتم: چکار باید کنیم !؟ هنوز حرفم تموم نشده بود که ناگهان موشکی به درب خانه بغلی اصابت و با صدای سهمناکی منفجر و درب خانه را کاملاً باز کرد. با خوابیدن گرد و خاک با صحنه‌ باورنکردنی و عجیب مواجه شدیم که در آن لحظات مرگ و زندگی واقعاً ارمغان گرانقدر و امداد گرانبهای خداوند قادر و توانا در حق بندگان حقیر و ناچیزش بود. حیاط خانه مملو از انواع مهمات و سلاح های مختلف بود. انگاری انبار تسلیحات و زاغه مهمات عراقیها بود. خنده کنان و حیرت زده داخل حیاط پریده و از همانجا تعدادی نارنجک به داخل کوچه و سمت عراقیها پرتاب کرده و بعد هم چندتایی خشاب کلاش برداشته و سراسیمه به کوچه برگشته و سمت بالای کوچه را به گلوله بستیم. نیروهای بزدل دشمن که تا آن لحظه تصور می کردند مهمات مان تموم شده و با دل و جرات جلو می آمدند. با شنیدن صدای رگبارهای متوالی و دیدن سیل گلوله و نارنجک ها چنان وحشت کرده و هراسان شدند که با برجای گذاشتن چندین کشته و زخمی سراسیمه عقب کشیده و در حوالی چهار راه موضع گرفته و از همانجا شروع به تیراندازی کردند. با فرار نیروهای دشمن از داخل کوچه خیالمان حسابی آسوده شده و نفس راحتی کشیدیم. اما با این وجود سنگر دوشکا و آر پی جی ۱۱ در ساختمان دوطبقه مقابل مان که درست مسلط به کوچه بودند، بدجوری اذیت مان می کردند و با شلیک مدام مانع از حرکت و جابجایی مان می شدند. دوتا قبضه آرپی جی هفت برداشته و سریع مسلح کرده و از همانجا داخل حیاط سنگرها را هدف گرفته و با ذکر مبارک سبحان الله شلیک کردیم. با عنایت خداوند متعال هر دوتا موشک درست به زیر سنگرهای بالای ساختمان خورده و قبضه دوشکا و آر پی جی ۱۱ و خدمه بخت برگشته شأن به همراه گونی های پاره پاره شده سنگرها در آسمان به پرواز در آمدند. با روحیه ایی عالی و لبانی شاکر و خندان جیب خشاب ها را پر از خشاب و نارنجک کرده و چندتایی خشاب اضافه هم به کمر گذاشته و رگبار زنان به داخل کوچه پریده و با سرعت به طرف نخلستان حرکت کردیم. دوباره رگبار گلوله و موشک و نارنجک تفنگی های عراقی شروع شده و مجبور به پناه گرفتن و پاسخ متقابل شدیم. خلاصه آنقدر ما زدیم و آنها زدند تا اینکه در نهایت ‌به انتهای کوچه رسیده و نفس زنان و وحشت زده وارد نخلستان شدیم. نخلستان بسیار وسیع و پهناوری بود که اول و آخرش اصلأ معلوم نبود. هیچ شناختی ازش نداشتیم و اصلأ هم نمی دانستیم که آخرش به کجا ختم خواهد شد. قصدمان فقط فرار و دور شدن از تیررس نیروهای دشمن بود. عراقیها هم پشت سرمان به انتهای کوچه رسیده و در امتداد طول نخلستان موضع گرفته و مشغول تیراندازی و شلیک موشک به سمت مان شدند. در نهرهای کم عمق و پشت نخل ها پناه گرفته و دقایقی با نیروهای دشمن تبادل آتش می کردیم و سپس برخاسته و نیم خیز و شتابان به سمت بالای نخلستان می دویدیم. اواسط نخلستان بودیم که صدای ناله های بسیار بلند و جانسوزی را شنیده و شتابان سمت صدا رفته و دیدیم که سردار عباس تاران (خدادوست) معاون دلاور گردان مان زخمی میان ده ها جنازه کماندوی عراقی افتاده و آنقدر هم ناجور و وخیم زخمی شده که از شدت درد فقط به خود می پیچد و فریاد میزند... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab