🏵 سفرهی رنگارنگِ رئیسجمهور
دمغ بود. میدانستم با بنیصدر میانهی خوبی ندارد. با خودم گفتم حتما توی جلسه بحثشان شده. بچهها پرسیدند «خونهی رئیس جمهور خوش گذشت؟» گره اخمهایش محکمتر شد. «تُو این موقعیت بد کشور چه میزی چیده بود؛ از این سر تا اون سر غذاهای رنگی و جورواجور. اصلا فکر نکرده مردم دارن اینطوری غذا بخورن یا نه؟»
آدمی نبود ساده از کنار سفرههای غیرساده بگذرد.
🌹 شهید کلاهدوز
📓 همدم یاد شما (کنگره بزرگداشت شهدای استان تهران)
🏷 #داستانک #هفته_دفاع_مقدس
#ستاد_احیاگران_واجب_فراموش_شده
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر_مسئولین
🔹----------------------------------
🗣 @Arashinter110
📱http://sapp.ir/Ehyagaran
📱https://eitaa.com/Ehyagaran
📱http://ble.im/Ehyagaran
👁🗨https://iGap.net/Ehyagaran
💬http://bpn.im/Ehyagaran
📺www.instagram.com/_u/Ehyagarran
📌Twitter.com/Ehyagaran
🌐www.Ehyagar.org
📬3000101195
#داستانک
تو متروی تهران 🚋 بودم.
و اکثر خانمها حجاب بدی داشتن...
احساس کردم نــ👀ـگاههای سنگینشون به طرف منه...اما...
به جای ترس و خجالت، سریع بسمالله گفتم و شروع کردم بحث محصولات #تراریخته و مضراتش رو براشون تعریف کردم🍟🧀🍕🌭
دیدم کمکم همه علاقهمند شدن دارن گوش میدن. منم نظر پزشکهای کارشناس رو درباره تراریختهها گفتم و با معرفی سایتهاشون، بحث رو به سمت دشمن شناسی و راههای نفوذ دشمن و صحبتهای سران اسراییل کشوندم 😎 و آخرشو وصل کردم به جنگ نرم و نفوذ فرهنگی و رخنه حتی تو نوع پوشش و آرایش زنهای ایرانی💅👄
متوجه شدم دوستانی که توی بحث بودن حالا دارن به خودشون میان😏
تازه فهمیده بودن چه رودستی از دشمنای این مملکت خوردن!!
یواش یواش مانتوهاشون رو می کشیدن پایین تا شاید بلندتر به نظر بیاد و یا شالهاشون رو میکشیدن جلو👗👖👠
وجالب تر اینکه خیلی از اون خانمها گفتند که کمتر خانم چادری این طور ما رو قانع کرده بود 🙃
≈≈≈≈■□■□■≈≈≈≈
پ.ن: شروع غیرمستقیم، بهترین راه برای امر به معروف تو جمعهای غیرمتعهد به حجابه... 👌
به خصوص اگر از ماجراهای واقعی کمک بگیرید.✌️
#خاطرات
#ستاد_احیاگران_واجب_فراموش_شده
✅ @Ehyagaran
📌 تکهسنگ...
🔸 در پیادهرو قدم میزد. فکرش مشغول بود. درآمدش زیاد نبود و همین ناراحتش میکرد؛ نه به خاطر خودش، بیشتر به این خاطر که نمیتوانست آنطور که دوست دارد به خیریهای که مزین به نام صاحبالزمان بود، کمک کند.
🔹 پایش به تکهسنگی بزرگ خورد. سنگ را برداشت و در باغچهٔ کنار پیادهرو گذاشت. نفسی عمیق کشید و با آرامش به راهش ادامه داد.
انگار تکهسنگ یک نشانه بود. نشانهای تا او بفهد، کمک به امام زمان به همین سادگی است. به سادگی برداشتن یک سنگ از جلوی پای دیگران.
📝 #داستانک
•┈•┈••✾•🌿🇮🇷🌿•✾••┈•┈•
https://eitaa.com/joinchat/1680015360C81cfd53414
•┈•┈••✾•🌿🇮🇷🌿•✾••┈•┈•