یه شب از ساعت12 تا 8 صبح مأمور خیابون إرم بودم. غسل واجب به گردنم بود، نیاز به حمام داشتم ولی پول نداشتم. ساعت 2 نصف شب اتوبوسی از اصفهان رسید. جلوی حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) وایستاد تا مسافر پیاده کنه. گفتم: «چرا اینجا توقف کردی؟ گواهینامهتو بده!» راننده 5تومن رشوه گذاشت کف دستم. منم گفتم: «پس زودتر برو!» با خودم گفتم پول حمام رسید. منتظر بودم نزدیک اذان بشه برم غسل کنم و نماز بخونم. هنوز در حرم باز نشده بود که دیدم آیت الله مرعشی مثل هر روز به طرف حرم میره. ولی اون شب راه رو کج کرد و اومد طرف من! سلام کرد و گفت: «بیا جلو!» 5 تومن به من داد و گفت: «با این پول غسل کن! با اون پول نمیشه غسل کرد!» گفتم: «چشم.» رفتارش خیلی روم اثر گذاشت. اینقدر که کلاً از شهربانی استعفا دادم و کار آزاد شروع کردم...
📔کرامات الصالحین، ص 308
#ستاد_احیاگران_واجب_فراموش_شده
#خاطرات
#شیوه #کمک_مالی
#نهی_از_منکر
----------------------------------
🗣 @Arashinter110
📱http://sapp.ir/Ehyagaran
📱https://eitaa.com/Ehyagaran
📱http://ble.im/Ehyagaran
👁🗨https://iGap.net/Ehyagaran
💬http://bpn.im/Ehyagaran
📺www.instagram.com/_u/Ehyagarran
📌Twitter.com/Ehyagaran
🌐www.Ehyagar.org
📬3000101195