eitaa logo
🌱📿 مذهبیونــ📿🌱
48 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
644 ویدیو
5 فایل
به نام خدا🌿 تولد کانالمون:«1400/10/21»🌱💫 کانال متعلق به مهدے فاطمھ است...❤️ کپی از کانالمون:حلالتون فقط یه صلوات براے فرج آقا بفرستین دمتون حیدࢪے🙃💛
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛 _تا تو بری تو اتاقم، منم اومدم.طبقه بالا سمت چپ _باشه برو فاطمه به حیاط رفت و من هم با آرامش پله ها را بالا رفتم. سمت چپ دوتا اتاق قرارداشت ،نمیدانستم کدام اتاق فاطمست. در اتاق اول را بازکرده و وارد شدم. چشمم افتاد به قاب عکس بزرگ از امیرعلی که روبه روی در قرار داشت در اتاق بوی عطر همیشگی او پیچیده بود و من با تمام وجود عطرش را نفس کشیدم تا روزهایی که دلتنگشم با یادآوری بوی عطرش یه آرامش برسم به دور تا دور اتاقش نگاهی انداختم ،دکوراسیون اتاقش سفید و سیاه بود. یک دیوار،کاملا مشکی بود. باگچ سفید رویش شعری را خوشنویسی کرده بود هرچه دقت کردم نتوانستم شعر را بخوانم. پایین نوشته هم امضا زده بود و نوشته بود امیرعلی! چشمم به دیوار مقابلش خورد سفید رنگ بود و روی آن پر بود از قاب عکس های کوچک و بزرگ خوشنویسی زیر همه انها امضا و اسم امیرعلی خودنمایی میکرد میخواستم به سمت پنجره اتاقش بروم تا به بیرون نگاهی بیاندازم که چشمم به یک برگه خوشنویسی افتاد که روی میز تحریرش قرارداشت. بی اراده به سمتش رفتم وشعر را خواندم ای در دل من میل و تمنا همه ت و وندر سر من مایه سودا همه تو هرچند به روزگار در مینگرم امروز همه تویی و فردا همه تو زیر شعر دوباره امضا زده بود و تاریخ و ساعت نوشته بود وقتی به تاریخ و زمانش دقت کردم ،متوجه شدم این شعر را بعد آخرین دیدارمان نوشته است از خوشی اینکه ممکن است مخاطب این شعر من باشم دلم بی قراری اش را آغازکرد. از قبل دلتنگش شدم به قاب عکسش زل زدم وگفتم _من دیگه تحمل این عشق یک طرفه رو ندارم امیرعلی کاش بودی تا همین الان میگفتم که چقد عاشقتم و دوریت داره منو به جنون میرسونه .کاش تو هم عاشقم بودی کاش واقعامخاطب این شعر من بودم _من عشق رو توچشم ای داداشم دیدم با ش نیدن صدای فاطمه با ترس و دلهره به سمتش برگشتم سریع اشک هایم را پاک کردم و. با خجالت و سر به زیر گفتم نویسنده: زهرا فاطمی 🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛
🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛 _ببخشید حواسم نبود اومدی. _بله میدونم حواستون پیش داداش بنده بود گونه هایم سیع رنگ عوض کرد. دلم میخواست ازخجالت زمین دهان بازکند و مرا درخود فرو برید آبرویم رفته بود و دست دلم برای فاطمه بازشده بود. فاطمه خندید وگفت: _خب حالا دختر چرا انقدر رنگ به رنگ میکنی _من..... راستش من..... _نمیخواد عشقتو انکارکنی من خیلی وقته برق عشق رو علاوه برچشم تو ،توی چشم امیرعلی تا قبل رفتنش امید داشتم که عشق تو باعث بشه که قید رفتن رو بزنه ولی نشد به سمت میز تحریر رفت و کاغذ خوشنویسی را برداشت ،درحالی که بغض کرده بودگفت: همیشه وقتی شعری رو مینوشت به من نشون میداد .اون روزیکه این شعر رو مینوشت من تو اتاقش بودم بهم گفت وسایلش رو بزارم توساکش و برای این سفرطولانی آماده اش کنم بهش گفتم داداشی میشه نری خندیدوگفت عزیزم چندبار در موردش حرف بزنیم من نمیتونم از اعتقادم بگذرم _از عشقت چی از اون میتونی بگذری؟ انگار خشکش زده بود و باور نمیکرد پیش من رسوا شده باشه دست از نوشتن برداشت و با چشمانی مبهوت بمن نگاه میکرد یهو دست و پایش را گم کرد و نگاهش از نگاهم فراری شد با دست پاچگی گفت _منظورت چیه؟ عشق من حضرت زینب هستش و برای دفاع از ایشون حاضرم جونمم بدم _میخوای انکار کنی عاشق بهار هستی؟ _فک کنم سرت به جایی خورده عزیزم این حرفا چیه میزنی _امیرعلی تو چشمام نگاه کن و بگو به بهار حسی نداری و این شعرو برای اون ننوشتی _اشتباه میکنی عزیزدلم _مگه نمیگی اشتباه میکنم پس تو چشمام زل بزنو بگو اشتباه میکنم چرا به دستات نگاه میکنی اول میخواست دوباره انکارکنه ولی نتونست توچشمم نگاه کنه و بهم دروغ بگه چون کلا آدمی نبودکه اهل دروغگویی باشه ،تو چشمم زل زد و گفت آره حق با توئه، به خودم اومدم که دلم براش سریده بود و نمیتونستم کاریش کنم. _داداش تو روجون بهار... تا به جون تو قسمش دادم به سمتم اومد و انگشتش روگذاشت رو لبم وگفت: _حالا که فهمیدی داداشت دلش رو باخته حالاکه فهمیدی عاشقش شدم خواهش میکنم منو به جون کسی که دوسش دارم قسم نده ،پاهام رو برای رفتن سست نکن فاطمه من به خودش اعتراف نکردم تا تو دوراهی نمونم ،تو هم منو نزار تو دوراهی خودش همینجوری دلم گیر زمین شده میدونم تا وقتی دلم گیره شهید نمیشم ولی دست خودم نیس تو اذیتم نکن خواهری باشه اشک ریختم و گفتم نویسنده: زهرا فاطمی 🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیبایی ببینید :)🌱
🌱📿 مذهبیونــ📿🌱
همه‌‌سرباز‌های‌‌اسلام‌‌هستیم‌‌ و‌‌من‌‌امیدوارم‌‌در‌‌آن‌‌کتابی‌‌كِ‌‌بناست‌‌اسم‌‌سرباز‌هارا‌ بنویسند؛‌اسم‌‌ما‌را‌هم‌بنویسند! -امام‌خمـینی
🌱📿 مذهبیونــ📿🌱
هر‌ملتی‌در‌سایه‌ی‌استقامت‌و‌ایستادگی،هویت‌پیدا‌میـکند. -امام‌خامنه‌ای
🌱📿 مذهبیونــ📿🌱
مـن‌خرجِ‌امام‌مـیشم،نـه‌امام‌خرج‌ِ‌مـن؛ -دیـالوگ‌غریب