eitaa logo
🌱📿 مذهبیونــ📿🌱
49 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
644 ویدیو
5 فایل
به نام خدا🌿 تولد کانالمون:«1400/10/21»🌱💫 کانال متعلق به مهدے فاطمھ است...❤️ کپی از کانالمون:حلالتون فقط یه صلوات براے فرج آقا بفرستین دمتون حیدࢪے🙃💛
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ❁روشنا
: سوره یس بخوانید و ثوابش را به امام جواد (ع) هدیه کنید حاجات شما را خواهد داد🪴 • •🌿.⇲ @joybar_roshana
اعزه وقت بذارید بخونید، خیلی خوبه..✨ ﺗﺨﻤﻴﻦ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ۹۳% ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﻣﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ‌ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺟﺰﺀ ﺁﻥ ۷% ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﻲ‌ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ، ﻣﻦ ﺟﺰﺀ ﺁﻥ ۷% ﺑﻮﺩﻡ! - ‏​خداوند؛ در اوقات ذيل از خنده کردن سخت بدش مي‌آید : ۱ : خنده كردن در بالاى قبرستان ۲ : خنده كردن از پشت جنازه ۳ : در مجلس علما ۴ : در هنگام تلاوت قرآن كريم ۵ : در مسجد ۶ : در هنگام اذان ... • معلومات سحرآميز ... _ آيا مي‌دانى : زماني که اذان تمام مي‌شود؛ دعایت مستجاب مي‌شود .. پس محروم نکن خودت را از دعا؛بعد از تکرار کردن اذان و دعاي معروف (اللهم رب هذه الدعوة التامة....) حتما منتشر کن شايد يکي غير از تو اين‌ها رو نمي‌داند .. _ ايا مي‌داني کجا قرار داده مي‌شود گناهان تو در حالي که نماز مي‌خواني؟ رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند (که بنده ی خدا وقتي بلند شد تانماز بخواند با تمام گناهانش آمده .. پس گناهانش بر روي سرش وگردنش گذاشته مي‌شود پس هر بار که که به رکوع وسجود مي‌رود گناهانش مي‌ريزد ) اي کسي که عجله مي‌کني در رکوع وسجود ؛ سجود و رکوعت را تا مي‌تواني طولاني کن تا گناهانت از تو بريزد اين اجر را از دست نده .. _ آيا مي‌داني زن نيکو کاري فوت کردو هر وقت قبرش رازيارت مي‌کردند از خاک قبرش بوي گل مي‌آمد شوهرش گفت که او هيچ وقت خواندن سوره ملک را قبل از خواب ترک نميکرده پس مبارک باد بر ان کسي که خواندن سوره ملک قبل از خواب را براي خودش عادت قرار داده پس بر اين کار حريص باش زيرا نجات ميابي از عذاب قبر "به هر کس دوستش داري خبر بده" _ آيا ميداني با خواندن آية الکرسى بعد از هر نماز فاصله بين تو وبهشت فقط مرگ است ... یعنی با مرگ ورودت در بهشت تضمینی است .. _ آيا ميداني بعد از تمام شدن نماز نباید عجله کنی وباید مدتي بشينی؛ براي اينکه ملائکه بعد نماز براى تو دعا مي‌کنند ؛نزد خداوند .. توجه ! هرکس در موقعي اذان به موسيقي و ترانه گوش دهد نمي‌تواند هنگام مرگ شهادتين بگويد . __ واگر منتشر نکني بدان که گناهانت مانع اين کارت شده اند . __ بفرست و بگذار غير از تو ؛کسي توبه کند. :)) اللهم صل على محمد واله محمد بخون تا بفهمي خدا چه مهربونه، فقط بخون :))🤝 فوايد آية الکرسي: خواندن آن هنگام خروج از منزل، هفتاد هزار فرشته نگهبان شما مي‌شوند .. هنگام ورود به منزل، قحطي و فقرهرگز به منزلتان نمي‌آيد .. خواندن بعد از وضو، شخصيت شما را70درجه بلند مرتبه تر مي‌سازد .. خواندن قبل ازاستراحت، فرشته‌ها تمام شب رامحافظتان خواهند بود .. خواندن بعد از نماز واجب، فاصله شما تابهشت فقط مرگ است .. [ پخش اين پيام زيباصدقه جاريه است ] التماس دعا✨. بدا به حال اشخاصي که .آوازها و جوک‌ها روپخش مي‌کنند و از نشر آيات قرآن خجالت مي‌کشند .. - اعوذ بالله من الشيطان الرجيم - بسم الله الرحمن الرحيم اللّه ُلاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُو الْحَيُّ الْقَيُّوم لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْض مَن ذَاالَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِم ْوَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُون بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَاشَاء وَسِع کُرْسِيُّهُ السَّمَاوَات وَالأَرْض وَلا يَؤُودُهُ حِفظُهُمَا وَهُوالْعَلِي ُّ الْعَظِيمُ . خدايا کسي که ارسالش کند روزيش را بيشتر کن .. [ حتى اگر سرت شلوغه بفرس بخون و ب بزرگی خدا پی ببر ] الله اکبر .. کف دسته چپتو نگاه کن چه عددی می‌بینی؟؟ ۸۱ خب حالا کف دسته راستتو نگاه کن چه عددی میبینی؟؟ ۱۸ خب حالا این دو رو از هم کم کن .. می‌شه ۶۳ ۶۳ سن پیامبر و بیشتر اصحاب پیامبر خب حالا این دو رو با هم جمع کن . می‌شه ۹۹ | ۹۹ تعداد القاب خدا و بزرگ‌ترین عدد دو رقمی حالا ۹۹ را در ۶۳ ضرب کن : می‌شه ۶۲۳۷ تعداد آیات قرآن، سبحان‌الله :))✨ [ این پیام رو در حد توانت منتشر کن ؛ الان یه دست میذاری رو دکمه و فورواردش می‌کنی و فراموشش می‌کنی ولی روز قیامت چنان ثوابی برات داره که غافلگیرت می‌کنه . مطمئن باش "و خداوند هرگز خلاف وعده نمی‌کند' قرآن کریم" حضرت علی" فرمودند: وقتی یک انسان جوان توبه می کند از مشرق تا مغرب قبرستان‌ها برای چهل روز از عذاب قبر نجات داده میشوند. حضرت علی می‌فرمایند: نورانی شود چهره کسی که این حدیث را به دیگران می‌رساند. ..✨
هدایت شده از ‹ فَریادِ سكوت ›
رفقا مامانم عمل داره امروز.. میشه برا سلامتیش نفری سه تا صلوات بفرستید و براش دعا کنید؟!((: هررچی مرام و‌ معرفتتون🙂
هدایت شده از دختران زینبے
فهم غدیر پیش نیاز کربلاست! @nargsiip
سلام رفقا✋🏻 قراره از این به بعد ادامه رمان قبلی رو براتون بزارم و تمومش کنم
🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛 _تا تو بری تو اتاقم، منم اومدم.طبقه بالا سمت چپ _باشه برو فاطمه به حیاط رفت و من هم با آرامش پله ها را بالا رفتم. سمت چپ دوتا اتاق قرارداشت ،نمیدانستم کدام اتاق فاطمست. در اتاق اول را بازکرده و وارد شدم. چشمم افتاد به قاب عکس بزرگ از امیرعلی که روبه روی در قرار داشت در اتاق بوی عطر همیشگی او پیچیده بود و من با تمام وجود عطرش را نفس کشیدم تا روزهایی که دلتنگشم با یادآوری بوی عطرش یه آرامش برسم به دور تا دور اتاقش نگاهی انداختم ،دکوراسیون اتاقش سفید و سیاه بود. یک دیوار،کاملا مشکی بود. باگچ سفید رویش شعری را خوشنویسی کرده بود هرچه دقت کردم نتوانستم شعر را بخوانم. پایین نوشته هم امضا زده بود و نوشته بود امیرعلی! چشمم به دیوار مقابلش خورد سفید رنگ بود و روی آن پر بود از قاب عکس های کوچک و بزرگ خوشنویسی زیر همه انها امضا و اسم امیرعلی خودنمایی میکرد میخواستم به سمت پنجره اتاقش بروم تا به بیرون نگاهی بیاندازم که چشمم به یک برگه خوشنویسی افتاد که روی میز تحریرش قرارداشت. بی اراده به سمتش رفتم وشعر را خواندم ای در دل من میل و تمنا همه ت و وندر سر من مایه سودا همه تو هرچند به روزگار در مینگرم امروز همه تویی و فردا همه تو زیر شعر دوباره امضا زده بود و تاریخ و ساعت نوشته بود وقتی به تاریخ و زمانش دقت کردم ،متوجه شدم این شعر را بعد آخرین دیدارمان نوشته است از خوشی اینکه ممکن است مخاطب این شعر من باشم دلم بی قراری اش را آغازکرد. از قبل دلتنگش شدم به قاب عکسش زل زدم وگفتم _من دیگه تحمل این عشق یک طرفه رو ندارم امیرعلی کاش بودی تا همین الان میگفتم که چقد عاشقتم و دوریت داره منو به جنون میرسونه .کاش تو هم عاشقم بودی کاش واقعامخاطب این شعر من بودم _من عشق رو توچشم ای داداشم دیدم با ش نیدن صدای فاطمه با ترس و دلهره به سمتش برگشتم سریع اشک هایم را پاک کردم و. با خجالت و سر به زیر گفتم نویسنده: زهرا فاطمی 🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛
🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛 _ببخشید حواسم نبود اومدی. _بله میدونم حواستون پیش داداش بنده بود گونه هایم سیع رنگ عوض کرد. دلم میخواست ازخجالت زمین دهان بازکند و مرا درخود فرو برید آبرویم رفته بود و دست دلم برای فاطمه بازشده بود. فاطمه خندید وگفت: _خب حالا دختر چرا انقدر رنگ به رنگ میکنی _من..... راستش من..... _نمیخواد عشقتو انکارکنی من خیلی وقته برق عشق رو علاوه برچشم تو ،توی چشم امیرعلی تا قبل رفتنش امید داشتم که عشق تو باعث بشه که قید رفتن رو بزنه ولی نشد به سمت میز تحریر رفت و کاغذ خوشنویسی را برداشت ،درحالی که بغض کرده بودگفت: همیشه وقتی شعری رو مینوشت به من نشون میداد .اون روزیکه این شعر رو مینوشت من تو اتاقش بودم بهم گفت وسایلش رو بزارم توساکش و برای این سفرطولانی آماده اش کنم بهش گفتم داداشی میشه نری خندیدوگفت عزیزم چندبار در موردش حرف بزنیم من نمیتونم از اعتقادم بگذرم _از عشقت چی از اون میتونی بگذری؟ انگار خشکش زده بود و باور نمیکرد پیش من رسوا شده باشه دست از نوشتن برداشت و با چشمانی مبهوت بمن نگاه میکرد یهو دست و پایش را گم کرد و نگاهش از نگاهم فراری شد با دست پاچگی گفت _منظورت چیه؟ عشق من حضرت زینب هستش و برای دفاع از ایشون حاضرم جونمم بدم _میخوای انکار کنی عاشق بهار هستی؟ _فک کنم سرت به جایی خورده عزیزم این حرفا چیه میزنی _امیرعلی تو چشمام نگاه کن و بگو به بهار حسی نداری و این شعرو برای اون ننوشتی _اشتباه میکنی عزیزدلم _مگه نمیگی اشتباه میکنم پس تو چشمام زل بزنو بگو اشتباه میکنم چرا به دستات نگاه میکنی اول میخواست دوباره انکارکنه ولی نتونست توچشمم نگاه کنه و بهم دروغ بگه چون کلا آدمی نبودکه اهل دروغگویی باشه ،تو چشمم زل زد و گفت آره حق با توئه، به خودم اومدم که دلم براش سریده بود و نمیتونستم کاریش کنم. _داداش تو روجون بهار... تا به جون تو قسمش دادم به سمتم اومد و انگشتش روگذاشت رو لبم وگفت: _حالا که فهمیدی داداشت دلش رو باخته حالاکه فهمیدی عاشقش شدم خواهش میکنم منو به جون کسی که دوسش دارم قسم نده ،پاهام رو برای رفتن سست نکن فاطمه من به خودش اعتراف نکردم تا تو دوراهی نمونم ،تو هم منو نزار تو دوراهی خودش همینجوری دلم گیر زمین شده میدونم تا وقتی دلم گیره شهید نمیشم ولی دست خودم نیس تو اذیتم نکن خواهری باشه اشک ریختم و گفتم نویسنده: زهرا فاطمی 🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیبایی ببینید :)🌱
🌱📿 مذهبیونــ📿🌱
همه‌‌سرباز‌های‌‌اسلام‌‌هستیم‌‌ و‌‌من‌‌امیدوارم‌‌در‌‌آن‌‌کتابی‌‌كِ‌‌بناست‌‌اسم‌‌سرباز‌هارا‌ بنویسند؛‌اسم‌‌ما‌را‌هم‌بنویسند! -امام‌خمـینی
🌱📿 مذهبیونــ📿🌱
هر‌ملتی‌در‌سایه‌ی‌استقامت‌و‌ایستادگی،هویت‌پیدا‌میـکند. -امام‌خامنه‌ای
🌱📿 مذهبیونــ📿🌱
مـن‌خرجِ‌امام‌مـیشم،نـه‌امام‌خرج‌ِ‌مـن؛ -دیـالوگ‌غریب
🌱📿 مذهبیونــ📿🌱
پیشنهاد میکنم فیلم غریب رو حتمااا ببینید
🌱📿 مذهبیونــ📿🌱
همه‌‌سرباز‌های‌‌اسلام‌‌هستیم‌‌ و‌‌من‌‌امیدوارم‌‌در‌‌آن‌‌کتابی‌‌كِ‌‌بناست‌‌اسم‌‌سرباز‌هارا‌ بنویسند؛‌اسم‌‌ما‌را‌هم‌بنویسند! -امام‌خمـینی
هدایت شده از دلتنگ‌حرم‌
اعمال‌شب‌و‌روز‌عرفه.
🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛 _باشه داداش ولی قول بده سالم برگردی بغلم کرد و گفت: _قبل تو به یکی دیگه هم قول دادم برگردم .پس مطمئن باش اول کاری نمی زنم زیرقولم که ازم ناامیدبشه دیگر توان شنیدن نداشتم .حس از پاهایم رفته بود . اشکهایم روی گونه ام جار ی شد.تلو تلو خوران عقب رفتم و روی زمین نشستم. فاطمه که حالم رو دید اومد سمتم و گفت _بهار منو بببین .امیرعلی بخاطر تو هم که شده برمیگرده من ازت ممنونم که شدی عشق داداشم میدونم اگه بفهمه من بهت از احساسش گفتم سرم رو بیخ تا بیخ میبره تا درس عبرتی بشم واسه فضولای محل!! انقدر بامزه حرفش را گفت که از شوک حرفها ی امیرعلی درآمدم و به خنده افتادم. مرا به آغوش کشید و گفت _قربونت برم که با همین خنده های درب و داغونت داداش منو بدبخت کردی با خنده کمی هلش دادم و گفتم: _خیلی رو داری به خدا. اشکهای هردویمان را پاک کرد و گفت : _بیا بریم تو حیاط دخترای فامیل هم اومدن بالاخره باید با خانواده همسرت آشنا بشیی یا نه؟ با خجالت صدایش زدم و گفتم: _فاطمهههه تو رو خدا اینجوری حرف نزن اگه کسی بشنوه چی میگه اخه. _باشه بابا نزن منو.مطمئنم امیرعلی ندیده تو چقدر جیغجیغو و زبون دراز ی وگرنه عمرا عاشقت میشد!! تا خواستم بزنمش فرارکرد و من هم به دنبالش راهی شدم . صدای جیغ و دادمان باعث شد خاله ثریا بیاد تو خانه و بگوید: _چی شده فاطمه چرا جیغ میزنی؟باز چی کارکردی آتیش پاره ؟ فاطمه برایم چشم و ابرو آمد و گفت: _تقصیر من نیست بخدا تقصیر این عر... سریع دست روی دهانش گذاشتم و گفتم : _چیزی نیست خاله جون .من و فاطمه باهم شوخی می کردیم خاله خندید در حالی که میگفت :از دست شما جوونا از خانه خارج شد. فاطمه هلم داد و گفت: _بترکی بهار داشتم خفه میشدم .نمیشد مامانم میفهمید شما قراره عروس گلش بشی هان _فاطمه عزیزم دلت که نمیخواد موهای خوشگلتو بکنم دستی به موهاش کشید و گفت: _عجب زنداداش خشنی دارم من _فاطمهههه _ببخشید دیگه نمیگم حالا موافقی بریم بیرون _اگه قول بدی آبروم رو نبری حتما _شصت درصد اصلا شک نکن! خندیدم و گفتم: _از دست تو باهم وارد حیاط شدیم نویسنده: زهرا فاطمی 🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛
🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛 از اینکه میدیدم عشقی که به امیرعلی دارم دوطرفه است حس عجیبی در وجودم غلیان پیدا کرده بود.درحالی که لبخند جزء الینفک صورتم شده بود همراه با فاطمه به سمت خانمها و دخترانی که زیر درخت نشسته بودند رفتم. همه نگاهها به سمت ما برگشته بود .خاله ثریا گفت _بیا عزیزم پ یش من بشین رو به فاطمه کرد و گفت: _فاطمه جان برو واسه بهار جون شربت بیار تو این هوای گرم میچسبه _چشم .پس تا شما زحمت معارفه رو بکشید من برگشتم برای من چشمکی زد و به داخل ساختمان برگشت. خاله ثریا رو به دختران ی که تازه به جمع اضافه شده بودند کرد و گفت: _خب دخترا این بهار خانم مهمون ویژه من هستند. بعد از معرفی من به دختر ی که چهره بسیار با نمکی داشت و کمی تپل بود کرد و گفت : _ایشون مرجان خانم هستند دختر خواهرم زهره است . دستم را به سمتش دراز کردم و گفتم _خوشبختم مرجان جون _منم همینطور عزیزم خاله به دو دختر دیگرکه با غرور خاصی نشسته بودند اشاره کرد و گفت : _این گل دخترا هم سیمین جون و سوسن جون هستند دخترای خواهرشوهرم فروغ جون دستم را به سمت سوسن که چهره کاملا شرقی داشت دراز کردم و گفتم : _خوشبختم سوسن جون _همینطور سپس دستم را به سمت سیمین که نگاهش اصلا دوستانه نبود ،درازکردم و گفتم: _خوشبختم _همینطور تا خاله دهان باز کرد دو دختر دیگر را معرفی کند یکی از انها سریع گفت _واااای خاله چقدر مهمونتون ناز و تو دل بروئه .من که عاشق خودش و حجابش شدم. خاله به رویم لبخند زد و فاطمه که تازه به جمع ما اضافه شده بود گفت: _مهمون ویژه خان داداشم زیادی ملوس و تو دل بروئه .طفلک د.... سریع پریدم وسط حرفش و گفتم _شما لطف دارید به من . یپس چشم غره ای به فاطمه رفتم و نگاهم را تو ی جمع چرخاندم .همه مشکوک به من نگاه میکردند فاطمه که دید بخاطر حرفش زیادی معذب شدم رو به همان دو دختر کرد و گفت: _این دو تا خوشگل خانم هم دوقلوهای افسانه ای خاله زهرا هستند یسنا جون و حسنا جون با لبخند با هردو دست دادم و خوش و بش کردم . خانم جون که تا ان لحظه ساکت نشسته بود و به حرفهای بقیه گوش میداد رو به من کرد و گفت: _بهار عزیزم من یادم رفت به روهام بگم ظهر نیستیم خونه برو بهش زنگ بزن بچم نره پشت در بمونه _چشم به گل پسرتون خبر میدم در حالی که گوشی را به دست گرفته بودم به جمع گفتم _با اجازه اتون و از جمع فاصله گرفتم تا با روهام تماس بگیرم . زمانی که من مشغول حرف زدن با روهام بودم ،هرکسی مشغول به کار ی شد. بعد از تماس به سمت فاطمه رفتم گفتم: _فاطمه جان من چی کار کنم _بیا بریم اول دیگ رو هم بزنیم و حاجتمون رو از خدا بخواییم با صدای صلواتی که بلند شد به سمت خاله ثریا و خانم جون نگاه کردم که کنار دیگ ایستاده بودند و رشته های آش را داخل دیگ می ریختند . _باشه بریم باهم به سمت خاله ثریا رفتیم کم کم دختر ها هم به جمع اضافه شدند فاطمه با خوشحالی گفت : _مامان خانم بزار بهار هم آش رو هم بزنه یه درخواست بزرگ از خدا داره _بیا دخترم ان شاءالله حاجت روا بشی نویسنده: زهرا فاطمی 🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مادر خوب
💫 شرح روز عرفه برای کودکان روز عرفه نهمین روز از ماه ذی الحجه است ✔ روز عرفه چه روزیست؟ هر سال عده زیادی از مسلمانان برای زیارت خانه خدا ـ کعبه ـ راهی مکّه می شوند. مکّه یکی از شهرهای کشور عربستان است که کعبه در آن جا قرار دارد. به کسانی که به مکّه می روند، اگر در ماه ذی الحجه که یکی از ماه های قمری است، باشد، حاجی می گویند. 💥 این سفر که سفر حج نام دارد، شیرین ترین سفر دنیاست و واجب است که حاجیان برنامه ها و کارهایی را انجام دهند. روز عرفه هم نهمین روز از ماه ذی الحجه است که اعمال مخصوص خودش را دارد. حاجیان در این روز در سرزمینی نزدیک شهر مکّه، در بیابانی نزدیک شهر مکّه به نام «عرفات» دور هم جمع می شوند و خدا را عبادت می کنند. روز عرفه، روز دعا و نماز و راز و نیاز با خداست، روز بخشیده شدن گناهان است. 🎀 در روز عرفه چه باید کرد؟ در روز عرفه، حاجیان از ظهر تا بعد از غروب آفتاب، باید در سرزمین عرفات بمانند و در آن سرزمین دعا کنند، نماز بخوانند و با خدا به راز و نیاز بپردازند. بسیاری از گناهان در روز عرفه بخشیده می شوند. روز عرفه، روز بزرگی است. روزی که امام سوم ما، حضرت امام حسین علیه السلام در آن روز و در سرزمین عرفات دست به دعا برداشته بود و با اشک و ناله و زاری، با خدای خود مناجات کرده بود. امام پنجم ما، حضرت امام محمدباقر علیه السلام ، نیز در عرفات و روز عرفه، دو دست خود را به سوی آسمان بلند کرد و از ظهر تا غروب آفتاب با خدا راز و نیاز کرده بود؛ یعنی این که امامان ما هم برای روز عرفه، ارزش زیادی قائل بودند و سفارش می کردندکه مسلمان ها این روز را از دست ندهند. بچه ها! برای دعا کردن در این روز فرقی هم نمی کند که کجا باشیم؛ یعنی حتما نباید در صحرای عرفات و در سفر حج باشیم. هر جا که بودیم روز عرفه را با دعا و مناجات بگذرانیم. 🧡 @maadar_khoob