▫️تب نوزادش خیلی بالا بود؛
فکر نمیکرد تا صبح دوام بیاورد؛
با ناامیدی کنیزش را فرستاد خانه امام عسکری علیه السلام.
در را حکیمه خاتون، عمه امام برایش باز کرد.
قصه را که شنید گفت:
سرمهای را که دیشب به چشمان مهدیام کشیدم بیاورید.
کنیز سرمه را برد و پای چشم نوزاد کشید.
صبح نشده، تبش قطع شد!
📚کمال الدین، ج2، ص518.
#داستانک_مهدوی
#معجزات_حضرت
@Elteja
▫️پول زیادی خرج کرد.
اینجا و آنجا رفت.
زخمش را به همه اطبّا نشان داد.
پاسخ همه یک چیز بود:
"برای این زخم، دارویی نداریم!"
ناامید از همهشان، نامه نوشت،
خطاب به امام زمان علیه السلام.
از رنج و بیماریش گفت.
ملتمسانه تقاضای دعا کرد.
چند روز بعد نامهای دستش رسید.
نامهای پر از محبت:
«خدا سلامتیات بدهد.
از خدا میخواهم با ما باشی،
هم در دنیا، هم در آخرت».
یک هفته نشده، معجزه را دید!
خوب خوب شد.
طبیبش میگفت:
حاصل دارو و دوا نیست.
زخمی که تو داشتی فقط معجزه میخواست!
📚 برگرفته از الکافی ج۱ ص۵۱۹.
#حامی_شیعیان
#معجزات_حضرت
#داستانک_مهدوی
@Elteja
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔸دلش گرفته بود.
همه دکترها پسرش را جواب کرده بودند.
رفیقش گفت:
دکتر خوبی سراغ دارم.
کارش حرف ندارد!
مطبش خارج است.
حاضری پسرت را آنجا ببری؟
پرسید:
کدام دکتر؟
خیلی جاها بردهام.
همه ناامیدم کردند.
گفت:
ایران، مهدیه تهران، دکتر مهدی!
فقط جمعهها پذیرش میکند.
بار سفر را بست
از هند آمد ایران...
🔘 ماجرای شفا یافتن یک هندوی کافر از برکت توسل به امام زمان علیه السلام 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/271
#حکایت
#معجزات_حضرت
▪️کانال قصههای مهدوی👇
@Elteja_tales
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔸قدرت تکلّمش را از دست داده بود.
دوا و دکتر فایده نداشت.
حتی خارج هم رفت.
دست خالی برگشت.
ناامید از همه جا، با خودش عهدی کرد:
چهل هفته، شب چهارشنبه، مسجد جمکران.
هفته آخر رسید.
اعمال مسجد را انجام داد.
ناگهان احساس کرد سیّدی در کنارش نشسته...
🔘 حکایت مرد لالی که با امام زمانش حرف زد! 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/281
#داستان_تشرف
#معجزات_حضرت
▪️کانال قصههای مهدوی👇
@Elteja_tales
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
💚حُسن یوسف، کفِ موسی، دَم عیسی داری
آنچـه خـوبان هــمـه دارند، تـو تنــهـا داری!
🍀متن روایت🍀
#ظهور
#حدیث_گرافی
#معجزات_حضرت
#زیبایی_های_ظهور
@Elteja
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔻به مناسبت هفدهم ماه رمضان، سالروز تاسیس مسجد مقدس جمکران
🔸قدرت تکلّمش را از دست داده بود.
دوا و دکتر فایده نداشت.
حتی خارج هم رفت.
دست خالی برگشت.
ناامید از همه جا، با خودش عهدی کرد:
چهل هفته، شب چهارشنبه، مسجد جمکران.
هفته آخر رسید.
اعمال مسجد را انجام داد.
ناگهان احساس کرد سیّدی در کنارش نشسته...
🔘حکایت مرد لالی که با امام زمانش حرف زد!
👉 https://eitaa.com/elteja_tales/651
#ماه_رمضان
#داستان_تشرف
#معجزات_حضرت
عضویّت در قصّههای مَهدوی(اِلتجا)
@Elteja_tales