🌼منتظران ظهور
#روز_شمار_وقایع_کربلا 🎪
⚫️ بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت آخر)
◾️گریه های امام سجاد در طول زندگی:
🌹 امام سجاد علیه السلام پس از واقعه کربلا تا آخر عمر اشک چشمش خشک نشد. حدود چهل سال بر پدر بزرگوارش گریست در حالیکه روزها را روزه میگرفت و شبها را به عبادت میپرداخت.
🌾هنگام افطار غلام آن حضرت غذایش را حاضر میساخت و عرض میکرد :غذایتان را میل کنید.
▪️امام میفرمود: پسر پیغمبر را با شکم گرسنه و لب تشنه شهید کردند..
آنقدر تکرار میفرمود و گریه میکرد تا غذا با اشک چشمش مخلوط میگردید..
☑️ یکی از غلامان حضرت گفت: امام سجاد روزی راه صحرا را در پیش گرفت،من در پی اش رفتم دیدم روی سنگ خشنی به سجده افتاده و صدای گریه اش بلند است و مکرر میفرماید:
✨ لا اله الا الله حقاحقا، لااله الا الله تعبدا و رقا،لااله الاالله ایمانا و تصدیقا و صدقا..
❗️من تا هزار بار اذکار حضرت را شمردم!
▪️آنگاه سر از سجده برداشت در حالیکه تمام صورت و محاسنش از اشک به حدی خیس بود که انگار آنرا شسته باشد..
🌿گفتم: مولای من،وقت آن نرسیده که اندوهتان به پایان برسد؟
🌹فرمود: وای برتو، یعقوب پیغمبر دوازده تا پسر داشت خدا یکی از آنان را پنهان کرد موی سرش از اندوه سفید شد و کمرش از غم خمید و دیدگانش را به سبب گریه از دست داد، درحالیکه میدانست فرزندش زنده است.
⚫️من پدر و هفده نفر از بستگانم را دیدم که به خون آغشته روی زمین افتاده اند پس چگونه اندوهم پایان پذیرد و گریه ام بکاهد...
🏴أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ...
استغفرالله ربی واتوب الیه
🌼منتظران ظهور
#روز_شمار_وقایع_کربلا 🎪
⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت دوم)
🔴اتمام حجت
✳️ امام حسین علیه السلام بر اسب رسول خدا که مرتجز نام داشت سوار شد و با صدای بلند در مورد معرفی خود چنین فرمود:
☑️مردم!به سخنم گوش بدهید و عجله نکنید تا آنچه را حق است به شما بگویم و راه عذر را بر شما ببندم.
❗️در نسب من بنگرید،من کیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموی من نیست؟ آیا جعفر که با دوبال در بهشت پرواز میکند عموی من نیست؟
آیا فرمایش رسول خدا در مورد من و برادرم به شما نرسیده که فرمود این دو سید و آقای جوانان بهشتند؟ پس چرا آماده ریختن خون من شده اید؟
🔥در این موقع شمر گفت: بخدا نمیفهمم چه میگویی!
🌹حبیب در پاسخ گفت: راست گفتی زیرا خداوند قلبت را مهر کرده و سخن حق را نمیفهمی.
🌸 در این هنگام امام حسین علیه السلام فرمود: وای برشما! ایا کسی از شما را کشته ام که خونش را از من طلب میکنید یا مالی از شما برده ام یا کسی را مجروح کرده ام که در مقام تقاص و قصاص من بر آمده اید؟
💥سپس فریاد زد: ای شیث،ای حجار و ای قیس و ای یزید!مگر برای من نامه ننوشتید که میوه های ما به ثمر رسیده و اگر بیایی سپاه آماده در خدمت تو هست؟
⚡️جمعیت که جوابی برای سخنان امام نداشتند چون در اینکه او پسر پیغمبر و بی گناه هست شکی نداشتند فلذا سکوت کردند
⚡️و فقط قیس ابن اشعث که به حیله گری معروف بود گفت: خوب چرا تسلیم حکم یزید نمیشوی که به آنچه میخواهی برسی و آرزویت برآورده بشود؟
🌷 امام در جوابش فرمود: نه بخدا مانند اشخاص خوار و ذلیل دست در دست شما نمیگذارم و مانند برده هم فرار نمیکنم،بلکه با شهامت و شهادت در برابر ظلم و ستم ایستادگی میکنم و شهادت را برتسلیم و خفت فرار،ترجیح میدهم.
🔘بخدا سوگند بعد از این زندگی درازی نخواهید داشت و مانند میله وسط سنگ آسیا دائم در نگرانی و اضطراب به سر میبرید.حالا ابتدا با همفکران خود مشورت کنید و اگر توجیه نشدید آنگاه قصد کشتن مرا بکنید و مهلت ندهید که من بر خدای جهانیان توکل جسته ام و هیچ چیز خارج از قدرت او نیست...
🌟بعد از سخنان امام حسین برخلاف انتظار سپاهیان کوفه، اولین فرمانده شان حربن یزید ریاحی به امام حسین پیوست و حالت تزلزلی در سپاه کفر ایجاد شد که باعث ترس عمر سعد شد و ترسید که اگر بیشتر تعلل کند سپاهش متلاشی گردد.
🔥بهمین خاطر پرچم به دست گرفت و اولین تیر را به سمت سپاه امام حسین رها کرد و گفت: گواهی دهید نزد امیر که اولین تیر را من به سوی حسین پرتاب کردم...
✍ادامه دارد...
📕اعیان الشیعه ج 1 ص602
📒ابصارالعین ص11
📗نفس المهموم ص 236
📘ارشاد مفید ص 235
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة
🌼منتظران ظهور
#روز_شمار_وقایع_کربلا 🎪
⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت شانزدهم)
🔴 امام حسین لباس کهنه می طلبد
🌺امام که میبیند لحظه به لحظه به شهادت نزدیکتر میشود به خیمه گاه برگشت و فرمود:
جامه ای کهنه برایم بیاورید که کسی به آن رغبت نکند تا پس از شهادتم از بدنم خارج نکنند.
⚡️جامه ای آوردند تنگ بود
حضرت نپذیرفت و فرمود: این لباس یهودیان است که قلم ذلت برآن جاری شده است.
🌿جامه ی دیگری آوردند ،امام چندجای آن را پاره کرد و در زیر لباسهایش پوشید.
◾️اما هنگام شهادت،دشمن از آن هم نگذشت و ابجر بن کعب آنرا از بدن حضرت خارج کرد و حسین را برهنه گذاشت.
💥و خدای قهار اورا مورد خشم خود قرار داد. تابستانها دستهایش خشک میشد و زمستانها تازه میشد و همش چرک و خون از آنها جاری بود.
🌑وداع اباعبدالله با امام سجاد علیه السلام
🌷امام حسین علیه السلام در آخرین ساعات با تک تک اهل بیت وداع نمود. طبیعتا اولین وداع با امام سجاد علیه السلام است.
🌹امام به خیمه امام سجاد رفت در حالیکه امام سجاد بیحال و مریض در بستر قرار داشت،اسم اعظم و مواریث انبیا را به او سپرد و سفارش های لازم را نمود...
🌑وداع حسین علیه السلام با اهل بیت
♻️اگر بگویند بر اهل بیت امام در عاشورا لحظه ای سخت تر از وداع اباعبدالله وجود نداشت،سخن گزافی نیست.
🌷چرا که همه به شهادت رسیده اند و تنها حسین که مظهر قدرت و شوکت و پناهگاه آنهاست به راهی میرود که بازگشتی ندارد و به جز او دیگر کسی را ندارند...
🍀همه دور اباعبدالله را میگیرند ،کودکی ضجه میزند،گریه و فغان زنان به آسمان بلند است،کودکی طلب امنیت میکند، کودکی آب طلب میکند و ...
✨براستی بر شخصیتی مانند اباعبدالله که غیرت الله است و غیرت الهی در وجود او موج میزند چه میگذرد....
💥 سکینه جلو آمد و عرض کرد: پدر آماده ی شهادت شده ای؟
امام فرمود: چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یاری برایش باقی نمانده است.
🌹سکینه که انس و الفت خاصی به اباعبدالله داشت آرام نمیشد و از همه بیشتر ناراحت بود.
🌸 امام حسین علیه السلام اورا به سینه چسباند و اشکهایش را پاک نمود.
🌻سپس فرمود: دخترم بعد از مرگ من گریه زیادی خواهی داشت
ولی تا زنده ام با اشک خود قلب مرا آتش نزن...
✍ادامه دارد...
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة
🌼منتظران ظهور
#روز_شمار_وقایع_کربلا 🎪
⚫️ در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت هفدهم)
🔴 دقایق آخر زندگی امام حسین علیه السلام
✳️در همان چند دقیقه ای که امام با اهل بیتش وداع مینمود اراذل کوفه از فرصت استفاده کردند و حضرت را تیرباران کردند.
🔰 زنان از ترس به داخل خیمه برگشتند و اباعبدالله به دشمنان حمله نمود.
⚫️در این لحظه چند تیر بر بدن مبارک امام اصابت نمود:
1- یک تیر بر دهان مبارک اصابت کرد که خون مانند چشمه جاری شد و در این هنگام فرمود: خدایا این صدمات چون در راه تو برای تو است اندک است...
2- تیری به پیشانی مبارک حضرت اصابت نمود .
3- بدترین تیری که بر بدن اباعبدالله اصابت نمود موقعی بود که حضرت وسط میدان ایستاد تا استراحت کند .
🔥 نانجیبی سنگی به پیشانی امام زد که پیشانی را مجروح و خون جاری شد . امام برای اینکه خونها را پاک نماید تا جلوی چشمهایش را نگیرد پیراهن عربی را بالازد تا خون را پاک کند .
🔥ملعونی تیر سه شعبه ای بر قلب مبارک و مملو از محبت حضرت زد که امام دیگر آماده مرگ شد چشمها را به آسمان خیره کرد
🔴این تیر از جلو اصابت کرد و چون امام حسین علیه السلام نتوانست تیر را از جلو در بیاورد از پشت سر بیرون کشید.
🔘معلوم است که چنین تیری بر بدن امام چه میکند... دستهای مبارک را جلوی خون گرفت و به آسمان پاشید و فرمود:تحمل این مصائب بر من آسان است چون در حضور خداست..
🌷سپس بار دیگر مشتها را از خون پر کرد و بصورت و محاسن شریف مالید و فرمود: به همین حال هستم تا خدا و جدم رسول خدا را ملاقات کنم و سرو صورتم به خون خضاب شده باشد..
💥به روایتی از زمانی که اباعبدالله خونش را به آسمان پاشید آسمان خونها را گرفت و سرخ رنگ شد ...
✍ادامه دارد...
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام