eitaa logo
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
6.1هزار دنبال‌کننده
39.8هزار عکس
11هزار ویدیو
474 فایل
با به اشتراک گذاشتن لینک کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ثواب نشر مطالب شریک باشید ./کپی مطالب با ذکر صلوات/ لینک کانال ایتا👇 @Emam_Zamaan_313 تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAEHGwvGjppToruRpFw ارتباط با خادمین @KhadamY @iemeHdi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۞؎۞؎ ۩؎امام رضا(ع): ↻⇦به خدا سوگند چشمان شما به مهدی(عج) نمی افتد مگر اینکه آزمایش شده و خالص سازی شوید و از یکدیگر متمایز شوید تا جایی که از شما نمی ماند مگر بسیار کمیاب و کمیاب ترین و نادر ترین. 📗غیبت نعمانی.ص ۲۰۸ ۞؎۞؎ 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۩؎ویژگی یاران امام زمان ارواحنافدا پس از ظهور؎۩ 💠؎‌«در برابر کافران سرسخت و خشن هستند.» ◀️این چهارمین ویژگی اصحاب قائم (عج) در زمانه ظهور است که در آیه شریفه مائده بیان شده است. ◀️ قبل از هر چیز توجه به ویژگی قبل و کنار هم قرار گرفتن این دو ویژگی حایز اهمیت است؛ اصحاب قائم هر چند انسانهائی متواضع و فروتن هستند اما همین فروتنان خضوع پیشه، در مقابله با کفار و دشمنان خدا، تبدیل به اراده هائی پولادین و غیر قابل نفوذ، خشن و پر صلابت و قدرتمند خواهند شد. ◀️ آری همانگونه که صلح کل بودن و آشتی با همگان امری غلط است جنگ کل بودن و دشمنی و خشونت با همگان نیز امری ناپسند است. ◀️ مومنانی شایستگی یاری امام قائم (عج) را دارند که بین این هر دو جمعی شایسته کرده اند، در مقابل مومنان و مستضعفان جهان، صلح کل و نمادی از خضوع و خشوعند و در قبال دشمنان خدا و مستکبران و ظلم پیشگان، جنگ کل و مجسمه قهر و غضب و خشونت هستند. ◀️در روایات اسلامی «محکمترین دستگیره ایمان» دوست داشتن برای خدا و دشمن داشتن برای خدا دانسته شده است؛[۱] کسانی از ایمانی مستحکم و زوال ناپذیر بهره مند هستند که این دو را در کنار هم قرار دهند، آنچه دوست دارند ـ نظیر مومنان و اعمال صالحه و … ـ به خاطر خدا دوست دارند و آنچه از آن بیزاند و دشمن می دارند ـ نظیر کافران و اعمال ناشایست و … ـ برای خدا دشمن می دارند. بدون شک اصحاب خاص قائم (عج) نیز از سرآمدان این دسته هستند. 📚[۱] المحاسن، ج۱، ص ۲۶۲ ۲۱ 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
🖼 ▪️ می‌ترسم فراموش کنم 📖 دل‌شوره دارم. مثل روز امتحان، درسم را خوب بلدم، هزار بار از رو خوانده‌ام: «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ. (و یاری‌ام برای شما آماده است.)» می‌ترسم فراموش کنم 🏴 ۵ روز تا ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) ۱۱۰ روز مسابقه هر کاری کردم نتیجه را به من نگفت. نزدیک غروب بود که زنگ خانه را زد، با شوق آیفون را زدم و دم در منتظرش شدم، لنگ لنگان راه می رفت. با دقت که نگاه کردم متوجه شدم لب بالایی حمید هم پاره شده است، دیدن این صحنه آنقدر برایم عذاب آور بود که متوجه جوایز و مدال حمید نشدم. نفر سوم مسابقات کاراته کشوری نیروهای مسلح شده بود، از همان لحظه اول غرغر کردن من شروع شد: «چرا رقیبت کنترل نکرده؟ چرا البت پاره شده؟ این چه وضع مسابقه دادنه؟ حتما داور هم فقط تماشا می کرده». حمید جایزه اش را به من نشان داد و با خنده گفت: «مسابقه است دیگه، تو خودت این کارهای میدونی توی مسابقه از این اتفاقا زیاد می افته، من هم طرفمو خیلی زدم، حسابی از خجالتش در اومدم، ناراحت نباش» می دانستم برای دل خوشی من می گوید، چون حتى داخل مسابقه چنین اخلاقی نداشت که بخواهد ضربه بدی به حریف بزند. دو تا از انگشت های پایش که ضربه خورده بود را با چسب اتوکلاو بستم و باندپیچی کردم، لب پاره اش را هم چند بار ضدعفونی کردم. دلم می خواست تا به دنیا آمدن برادر زاده هایش حمید کاملا حالش خوب بشود و اثری از این پارگی روی صورتش نماند. چند روز مانده به محرم اوایل آبان ماه به طبقه بالا اثاث کشی کردیم. دل کندن از فضایی که زندگی مشترکمان را در آن شروع کرده بودیم حتی به اندازه همین جابجایی برایم سخت بود. از گوشه گوشه این فضا خاطره داشتیم، با اینکه خانه کوچک بود ولی برای من تداعی کننده بهترین روزهای زندگی کنار حمید بود. از چند روز قبل وسایل را داخل کارتن چیده بودیم، روز اثاث کشی دانشگاه کلاس داشتم، وقتی برگشتم دیدم حمید به همراه صاحب خانه و پسرشان سه نفری تقريبا كل وسایل را جابجا کرده بودند. چون ساختمان خیلی قدیمی بود پله هایش باریک و ناجور بود، با هزار مشقت وسایل ما را برده بودند طبقه بالا و وسایل صاحب خانه را آورده بودند پایین. حمید معمولا دوست داشت این طور کارها را خودش انجام بدهد تا مزاحم کسی نشود، برای همین کسی را خبر نکرده بود. طبقه بالا مثل طبقه پایین کوچک بود با این تفاوت که پذیرایی را بزرگ تر درست کرده بودند ولی اتاق خوابش کوچکتر بود. دوازده تا پله می خورد تا پاگرد اول، بعد هم سه تا پله تا می رسید به طبقه دوم، درب ورودی یک در قدیمی بود که وسط در شیشه های رنگی کار شده بود. کف اتاق و پذیرایی از کاشی و سرامیک خبری نبود، همه را با گچ درست کرده بودند. با حمید تمام دیوارها و کف خانه را جارو زدیم، بعد دستمال کشیدیم و خشک کردیم. کار تمیز کردن اتاق که تمام شد یکسری کارتن کف اتاق ها انداختیم، بعد موکت ها را پهن کردیم و وسایل را چیدیم، داخل پذیرایی دو تا فرش شش متری انداختیم ولی باز فرش دوازده متری که داشتیم بلااستفاده ماند. آشپزخانه طبقه بالا کوچک بود، فقط یکی دو تا کابینت داشت برای همین خیلی از وسایل مثل سرویس چینی را با همان کارتن ها در پاگردی که می رفت برای پشت بام چیدم. پذیرایی این طبقه بزرگ تر بود برای همین بعضی از وسایل جهاز مثل میز ناهارخوری و میز تلفن را که خانه پدرم مانده بود به خانه خودمان آوردیم. روبروی در ورودی یک طاقچه قدیمی بود، گلی که حمید برای تولدم گرفته بود را همراه عکس حضرت آقا گذاشتیم. خانه ساده ای بود ولی پر از محبت و شادی، گاهی ساده بودن قشنگ است! ... 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
|هیچ‌بنده‌ای مؤمن‌نیست مگرآنڪه‌هر خوبۍکه‌برای خودمیخواهد،براۍمردم نیزبخواهد.| 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ناراحتم؛ اما نه برای دلم که آتش گرفته از ندیدن حَرَمت؛ نه برای قدم‌هایم که آرزویشان مسیر نجف تا کربلا بود؛ نه برای کوله‌پشتی‌ام که دو سال است کنج انباری خاک می‌خورد؛ تنها به خاطر دعاهای فرجی ناراحتم که وعده داده بودمشان زیر قبّه تو بالا بروند. به خاطر دعاهایی ناراحتم که پاسوز بی‌لیاقتی من شده‌اند. ❤️ حسین جان! من که خودم جا ماندم، می‌شود دعاهای فرجم را بطلبی؟! 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
Fadaeian_Haftegi_990703_4.mp3
11.47M
؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞ ټٰایـمِـ⏰ ؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞🥀🖤 جاموندم💔 زائرای اربعین ..... 🥀🖤 ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ .ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
از کربلا تا کربلا » روایت سی‌ و سوم: خرابه‌ی شـام
1_1175986938.mp3
12.12M
؎۩ ↻▪️فرمود: «آن مصیبتی که هر صبح و شام بر آن خون گریه می‌کنم مصیبت اسارت عمه‌ام زینب سلام الله علیها است» 🥀🖤 ≈≥≈≥≈≥ 👈 قسمت سی و سوم۞ ➥ 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
[ ] وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ و زندگی دنیا🌎 جز متاعی فریبنده نیست🔥❌ 〰❁🍂❁🖤❁🍂❁〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" منم گداتم ... انا فقیرک ... خسته و تنهایی؟ رفیق می‌خواهی؟ اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ [ {علیه‌السلام‌} ] ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها↯ https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
🔻امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود: یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی اِذا عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی، وَ یَعطِفُ الرَّایَ عَلَی القُرآنِ اِذا عَطَفُوا القُرآنَ عَلَی الرَّایِ، وَ یُریهِم کَیفَ یَکُونُ عَدلُ السّیرَه، وَ یُحیی الکِتابِ وَ السُّنَّه. هنگامی که دیگران هوای نفس را بر هدایت مقدم بدارند، او امیال نفسانی را به هدایت برمی‌گرداند، و هنگامی که دیگران قرآن را با رأی خود تفسیر کنند، او آراء و افکار را به قرآن بازگرداند، او به مردم نشان می‌‌دهد که چه نیکو می‌‌توان به عدالت رفتار نمود، او تعالیم فراموش شده قرآن و سنت را زنده می‌‌سازد. 📚 نهج البلاغه خطبه ۱۳۸ 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) از آن موقع به بعد هر بار حمید می خواست از پله ها پایین برود چند باری یا الله می گفت تا اگر ورودی طبقه پایین باز بود حواسشان باشد. یک حدیث هم از امام باقر (ع) کنار در ورودی چسبانده بود که هر صبح موقع بیرون رفتن از خانه آن را می خواند. نقطه مشترک طبقه بالا با طبقه پایین صدای بچه هایی بود که در طول روز از کوچه می آمد. خانه ما در محله پرتردد قزوین یعنی خیابان نواب بود، داخل کوچه همیشه بازی و شیطنت و دعوای بچه های محل به راه بود. تازه فصل امتحانات شروع شده بود، نشسته بودم و کتابم را مرور می کردم، از بس سروصدا زیاد بود یک صفحه را پنج بار می خواندم ولی متوجه نمی شدم. از صدای بچه ها حواسم به كل پرت می شد و نمی توانستم روی مطالب کتاب تمرکز کنم، کتابم را پرت کردم و نشستم یک دل سیر گریه کردم، گفتم: «اینجا جای درس خوندن نیست» دوره مجردی هم همین طور حساس بودم، گاهی مواقع شب هایی که امتحان داشتم و مهمان می آمد می رفتم داخل انباری درس می خواندم! این طور مواقع حمید نقش میانجی را بازی می کرد، شروع می کرد به صحبت: «آروم باش خانم، آخه این بچه ها این طوری با نشاط بازی کنن خوبه یا خدای ناکرده مریض باشن و توی خونه افتاده باشن؟ این طوری پر جنب و جوش باشن خوبه یا برن سراغ بازی های کامپیوتری و موبایل؟ فردا بچه های ما هم بخوان بازی کنن همین حرف رو میزنی؟» با حرف هایش آرامم می کرد، کم کم دستم آمده بود که بهترین ساعت مطالعه و درس خواندن نیمه شب است. موقع امتحانات ساعت دوازده شب به بعد شروع می کردم به درس خواندن، چون این ساعت ها از سروصدای داخل کوچه خبری نبود. با همین روش توانستم برای اولین امتحانم کتاب ۶۰۰ صفحه ای را مرور کنم، بعد از امتحان خوشحال از اینکه توانستم به اکثر سوالات جواب درست بدهم راهی خانه شدم. وقتی به خانه رسیدم متوجه شدم كل اتاق ها و آشپزخانه را دود گرفته است، گفتم حتما حمید اسپند دود کرده، ولی این دود خیلی بیشتر از یک اسپند دود کردن بود! با رفتن به آشپزخانه شصتم خبردار شد که حمید دسته گل به آب داده است. دیدم بله! گوشه فرش آشپزخانه سوخته است، پرسیدم: «حمید این دود برای چیه؟ گوشه فرش آشپزخونه چرا سوخته؟»، جواب داد: «دوست داشتم تا قبل از این که تو بیای اسپند دود کنم، ولی یهو اسپند دونی از دستم روی فرش افتاد و گوشه فرش سوخت». دعوا کردن هایم بیشتر حالت شوخی و خنده داشت، گفتم: چشمم روشن، تو جهازم رو ناقص کردی، باید جفت همین فرش رو بخری. سوختن فرش به کنار، تا دو روز حوله به دست این دود را از پنجره هابیرون می دادم، هر کس می آمد خانه ما فکر می کرد کل خانه آتش گرفته است. ...
الإمام الرضا عليه السلام الإِمامُ الأَنيسُ الرَّفيقُ ، وَالوالِدُ الشَّفيقُ وَالأَخُ الشَّقيقُ ، وَالاُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغيرِ امام همدمی است رفيق و پدری است مهربان؛ و برادری است همسان و مادری است نيكوكار به فرزند كوچكش 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
⇜✾هرشب،ساعت 22:00 ⇜✾دعــاے‌ فــرجـ ✾⇝ 🖤ای بیقرار یار فرج بخوان با چشم اشکبار،دعای بخوان 🖤عجّل علی ظهورک و یابن الحسن بگو پنهان و آشکار دعای فرج بخوان ۩اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ۩ ✼اگر یک نفر را به او وصل کردی✼ ✼برای سپاهش تو سردار یاری...✼ 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
9 🔅«آیه ای از سوره آل عمران» 💠بلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِين [آل عمران/۱۲۵] 🔸آرى (امروز هم) اگر صبر و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، خدا شما را به پنج هزار از فرشتگان، که نشانه هایی با خود دارند، یاری خواهد داد! 💠امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: 🔸 فرشتگانی که رسول خدا را روز جنگ بدر در زمین یاری کردند، از آن پس به آسمان بالا نرفتند و نمی روند تا اینکه صاحب الامر را یاری کنند، تعداد آن فرشتگان، پنج هزار است. 📚تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۹۷ 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
YEKNET.IR - zamine - 07 safar 1443 - narimani.mp3
11.07M
؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞ ټٰایـمِـ⏰ ؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞🥀🖤 جاموندم💔 🍃گفتم بزار بیام گفتی نه 🍃گفتی نیا پیشم گفتم چشم 🎤 ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
‌هرشب در پایان شب دست بر سینه گذاشته و به زیارت آقا (ع) می رویم : اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن آقاجان عرض سلام در بین الحرمین رو قسمت هممون قرار بده 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
۞ این پست هر شب تکرار می شود: ۞ یک فاتحه و توحید، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س)، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما، ای امام ما، یا بقیه الله فی ارضه ۞ به رسم ادب، برای پدر و مادر بزرگوارتان، هدیه‌ای فرستادیم، شما هم ما را به هدیه‌ای مهمان کن، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد...❤️ 🏴 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313