eitaa logo
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
6.3هزار دنبال‌کننده
40.4هزار عکس
11.3هزار ویدیو
502 فایل
با به اشتراک گذاشتن لینک کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ثواب نشر مطالب شریک باشید ./کپی مطالب با ذکر صلوات/ لینک کانال ایتا👇 @Emam_Zamaan_313 تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAEHGwvGjppToruRpFw ارتباط با خادمین @KhadamY @iemeHdi
مشاهده در ایتا
دانلود
18.mp3
6.07M
🔻↻ یاد امام زمان ارواحنافداه در تمام شبانه‌روز و برکات آن 🎙پیر غلام آستان مقدس مهدوی و صاحب سرّ امام زمان "سلام الله علیه" مرحوم حاج قدرت الله "رضوان الله تعالی علیه و رزقنا الله مقاماته و درجاته من فضله" 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
🔹 گوش کن! جاده صدا می‌زند از دور قدم‌های تورا... 📌 ؛ 🔅 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
⇜✾هرشب،ساعت 22:00 ⇜✾دعــاے‌ فــرجـ ✾⇝ ای بیقرار یار فرج بخوان با چشم اشکبار،دعای بخوان 🍃عجّل علی ظهورک و یابن الحسن بگو پنهان و آشکار دعای فرج بخوان ۩اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ۩ ✼اگر یک نفر را به او وصل کردی✼ ✼برای سپاهش تو سردار یاری...✼ 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
۵۰ 🔅آیه‌ ای از سوره هود 📖قَالَ لَوْ أَنَّ لِى بِکُمْ قُوَّةً أَوْ ءَاوِى إِلَى‏ رُکْنٍ شَدِیدٍ  [هود/۸۰] 🔸ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا به اساسی محکم پناه می‌گرفتم. 🔹امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: وقتی حضرت لوط این سخن را به قومش می‌گفت آرزو داشت که توانایی قائم عليه السلام را داشته باشد و با این جمله ،استواری اصحاب او را ياد کرده. زیرا مردی از اصحاب او(امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه )قدرت چهل مرد را دارد و قلبش از پاره‌ی آهن استوارتر است. 📚 البرهان فی تفسیر القرآن،ج۳،ص۱۲۹ کمال الدین، ج۲،ص۶۷۲ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌هدف شما از دینداری چیه؟ ➕یک پاسخ دقیق کمتر شنیده شده 👈🏻 این کلیپ از مبحث «تنهامسیر برای رسیدن به لذت های برتر» تهیه شده است. 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
[ ] از امام صادق(ع) نقل شده است:👇 هر که ما را دوست بدارد💚 و محب ما را هم دوست بدارد، نه برای هدف مادی که به او برسد و دشمن باشد با دشمن ما نه برای کینه ای که با او دارد، روز قیامت که وارد محشر شود💯 اگرچه به اندازه ریگهای انبوه و کف دریا گناه داشته باشد🥀 خدا او را می آمرزد 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
۩؎‌هرشب در پایان شب دست بر سینه گذاشته و به زیارت آقا (ع) می رویم : ۩؎اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن آقاجان عرض سلام در بین الحرمین رو قسمت هممون قرار بده 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
4_6046157464104077798.mp3
8.84M
🔊 | تنظیم 📝 دوسِت دارم آقای من 👤 کربلایی ▫️ |‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌༺‌‌‌ [ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
۞ این پست هر شب تکرار می شود: ۞ یک فاتحه و توحید، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س)، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما، ای امام ما، یا بقیه الله فی ارضه ۞ به رسم ادب، برای پدر و مادر بزرگوارتان، هدیه‌ای فرستادیم، شما هم ما را به هدیه‌ای مهمان کن، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد... 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
🍂کِی شود از تو بیاید خبری مهدی جان برسداین شب ما را سحری مهدی جان... 🍂ز فراق رخِ تو، تا به سحر ناله زنم ناله دلشدگان را اثری مهدی جان... تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#باسلام_خدمت_تمام_کاربران_خوب_کانال_امام_زمان_(عج)🍃 🕊امشب شب جمعه است ومتعلق به آقا #امام_زمان عج
🕊 ‌ ◽️تقبل الله منکم✨﴿۲۶,۱۰۰﴾ ◽️صلوات قرائت شد ...🍃 بسیار سپاسگزارم از همراهی همه دوستانی که شرکت کردند.🍃 ✨نفس هاتون موثر در ظهور مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) . چشمتون منور به جمال نورانی مهدی فاطمه سلام الله علیها. 🌱🌟🌱🌟 👈ان شاءالله هر هفته از پنجشنبه شب تا جمعه شب ساعت ۲۴:۰۰ برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) ختم صلوات داریم. التماس دعا یا علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«حسرت دیدار» 🥀 دردت منو کُشته؛ دردت به سرم / آقا نکنه من دردسرم😔... کربلایی سید رضا 📆 |‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌༺‌‌‌ [ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧡 🍃📖 السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ‏... 🌱سلام بر آن مولایی که عصاره همه انبیا و اولیاست و معدن تمام شرافت ها و بزرگواری ها. 🍃✨ سلام بر او و بر روزی که گوهر شرافتش چشم تمام خلق را خیره کند. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ⓙⓞⓘⓝ↯ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
4_5791793128419625721.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار و هــر روز بخون... ❀❀ 🎙با صدای آقای الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313 ┄┅═✧❁✧═┅┄
✨﷽✨ دست دلم را به کسی سپرده ام که میدانم راه را بهتر از هرکسی میداند خدایاشکرت ❤️ به خاطر اینکه دستهای نواز شگرت را همیشه و هر نفس احساس میکنم هفته تون پربرکت با و توسّل به خـــدا |‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌༺‌‌‌ [ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
[علیه السلام]میفرمایند🌹 آنکه از خدا توفیق بخواهد، اما تلاش نکند؛ خود را مسخره کرده است! 📚 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#تکلیف_ما✔ ⚪️🔹این احساس که شخصی در خانه‌ی ما ناظر اعمال ماست، ترمزی به انسان می‌زند که خیلی از اعما
✔ 🔵⚪️منتظران ظهور 💬√ کسی که راهش را از امام زمان ارواحنافداه جدا کرده و کاری به حضرت ندارد، ⇦↻مانند همان هایی است که امام‌ حسین‌ علیه‌السّلام را تنها گذاشتند، راهشان را جدا کردند و دنبال زندگی‌شان رفتند. ۩؎ اصل زندگی، هدف و سعادت ما، با امام زمان بودن است.«سَعِدَ مَنْ وَالَاكُمْ» ⏪ ماشیعه هستیم، این اعتقادات ماست، باید عمل کنیم. 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصل‌‌‌‌‌دهم ( #شهادت‌وغربت) #قسمتـ158 چهارشنبه چهارم آذرماه دقیقا ساعت چهار و
.✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) ساعت حدود یک شب بود که خواب عجیبی دیدم، حمید برایم یک جعبه قیمتی پر از انگشتر آورده بود، هر کدام یک مدل، یکی الماس، یکی زمرد، یکی یاقوت، گفتم: «حمید اینها خیلی قشنگه، ولی بخوام هر ده تا انگشتمو انگشتر بندازم زشت میشه». گفت: همه این انگشترها رو بنداز، می خوایم بریم عروسی. صبح که بیدار شدم خوابم را برای مادرم تعریف کردم، گفت: «شاید بارداری، بچه هم دختره که خواب طلا دیدی». از این تعابیری که معمولا خانم ها دارند، اما دقیقا همان ساعتی که من خواب دیدم همه چیز تمام شده بود! گویی حمید منتظر بود آخرین نگرانیش رفع بشود، رضایت برادری که موقع اعزام نگرانش کرده بود بلیط یک پرواز بی پایان بود. پنج شنبه پنجم آذر آزمون صحیفه سجادیه داشتم، باید به دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) می رفتم، تا نزدیکی ساعت یک مشغول مرور جزوه بودم. بعد از شرکت در آزمون از دانشگاه تا خانه را پیاده آمدم، می خواستم در خلوت خودم باشم و باد سرد آذرماه سوز آتش فراقی که به جانم افتاده بود را سرد کند. هنوز نرسیده بودم نمازم را بخوانم، پیش خودم می گفتم الآن اگر حمید بود کلی دعوا می کرد که چرا نمازم دیر شده است. به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد، هر وقت اذان می گفت به من تاکید می کرد نماز دیر نشه، خودش می آمد سجاده من را آماده می کرد. چون فرش های ما نوارهای ابریشم داشت حتما سجاده پهن می کرد یا با جانماز روی موکت نماز می خواند. خانه که رسیدم اول نمازم را خواندم و بعد از خوردن ناهار کنار شومینه دراز کشیدم. دم به دقیقه افراد مختلف با گوشی بابا تماس می گرفتند، بابا خیلی آرام صحبت می کرد، همان طور که دراز کشیده بودم دلم هزار راه رفت. نیم نگاهی به پدرم می انداختم و بی صدا گریه می کردم، دلم طاقت نیاورد، پیش مادرم رفتم و پرسیدم: «برای چی این همه زنگ میزنن؟ خبری شده مگه؟» مادرم گفت: «خبر ندارم، نگران نباش، چیز خاصی نیست». اما این زنگ زدن ها خیلی من را نگران می کرد. .... 🤲🌹
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) شنبه صبح با این که اصلا حال خوبی نداشتم به دانشگاه رفتم. گوشی را گذاشته بودم جلوی دستم که اگر حمید زنگ زد سریع جواب بدهم. قبل از اینکه حمید سوریه باشد همه می دانستند داخل کلاس گوشی را خاموش می کنم، ولی این مدت سر کلاس گوشی همیشه روشن بود. از چهارشنبه ای که زنگ زده بود سه روز گذشته بود، گفته بود بعد از سه یا چهار روز تماس می گیرد، به جای تماس حمید پیامک های مشکوک شروع شد. اول خانم آقا سعید پیام داد که: «با حمید صحبت کردی حالش چطوره؟» جواب دادم: آره سه روز پیش باهاش صحبت کردم، حالش خوب بود، به همه سلام رسوند. بلافاصله خانم آقا میثم همکار و دوست صمیمی حمید پیام داد، پرسید: «حمید آقا حالشون خوبه؟» سابقه نداشت این شکلی همه جویای حال حمید بشوند. کم کم داشتم دیوانه میشدم ساعت نه و نیم تازه کلاسمان تمام شده بود، آنتراک بین دو کلاس بود که بابا زنگ زد، وقتی پرسید کدام دانشکده هستم آدرس دادم. پیش خودم گفتم حتما آمده دانشگاه کاری داشته، موقع رفتن میخواهد همدیگر را ببینیم، از من خواست جلوی در دانشکده بروم. تا دم در رسیدم پاهایم سست شد، پدرم با لباس شخصی ولی با ماشین سپاه همراه پسر خاله اش که او هم پاسدار بود آمده بود. سلام و احوال پرسی کردیم، پرسید: «تا ساعت چند کلاس داری؟» گفتم: «تا برسم خونه میشه ساعت هفت غروب». گفت: پس وسایلتو بردار بریم. گفتم: کجا؟ من کلاس دارم بابا. بعد از کمی مکث با صدای لرزان گفت: «حمید مجروح شده باید بریم دخترم». تا این را گفت چشمم تار شد، دستم را روی سرم گذاشتم گفتم: «یا فاطمه زهرا(س)، الآن کجاست؟ حالش چطوره؟ کجاش مجروح شده؟». پدرم دستم را گرفت و گفت: نگران نباش دخترم، چیز خاصی نیست دست و پاهاش ترکش خورده، الآن هم آوردنش ایران، بیمارستان بقیة الله تهران بستریه. دلم می خواست از واقعیت فرار کنم، پیش خودم گفتم یک مجروحیت ساده است چیز مهمی نیست، به پدرم گفتم: «خب اگه مجروحیتش زیاد جدی نیست من دو تا کلاس مهم دارم اینها رو برم، بعد میام بریم تهران». پدرم نگاهش را به سمت ماشین سپاه برگرداند، خط نگاهش را که دنبال کردم متوجه پسر خاله پدرم و راننده شدم که با نگرانی به ما نگاه می کردند و با هم صحبت می کردند. صورت پدرم به سمت من برگشت و به من گفت «نه دخترم باید بریم. تا آن لحظه درست به چشم های بابا نگاه نکرده بودم، چشم هایش کاسه خون بود. مشخص بود خیلی گریه کرده. با هزار جان کندن پرسیدم: اگه چیزی نیست پس شما برای چی گریه کردی؟ بابا به من راستشو بگین. پدرم گفت: چیزی نیست دخترم، یکی دو تا از رفقای حمید شهید شدن، باید زود بریم. تا این جمله را گفت تمام کتاب هایی که از زندگی همسران شهدا خوانده بودم جلوی چشمانم مرور شد. حس کردم در حال ورود به یک دوره جدید هستم، دوره ای که در آن حمید را ندارم، دوره ای که دوست نداشتم حتی یک کلمه از آن بشنوم! .... 🤲🌹