🖼 #طرح_مهدوی
▪️ میترسم فراموش کنم
📖 دلشوره دارم. مثل روز امتحان،
درسم را خوب بلدم، هزار بار از رو خواندهام: «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ. (و یاریام برای شما آماده است.)» میترسم فراموش کنم
🏴 ۵ روز تا #اربعین
ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها
https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصلهفتم ( #اثاثکشی) #قسمتــ_۱۰۹ بعداز ظهر با اینکه خسته راه بودم و تازه ا
✨﷽✨
#یادت_باشد❤
✍ #فصلهفتم
( #اثاثکشی)
#قسمتــ_۱۱۰
روز مسابقه هر کاری کردم نتیجه را به من نگفت.
نزدیک غروب بود که زنگ خانه را زد، با شوق آیفون را زدم و دم در منتظرش شدم، لنگ لنگان راه می رفت.
با دقت که نگاه کردم متوجه شدم لب بالایی حمید هم پاره شده است، دیدن این صحنه آنقدر برایم عذاب آور بود که متوجه جوایز و مدال حمید نشدم.
نفر سوم مسابقات کاراته کشوری نیروهای مسلح شده بود، از همان
لحظه اول غرغر کردن من شروع شد:
«چرا رقیبت کنترل نکرده؟ چرا البت پاره شده؟ این چه وضع مسابقه دادنه؟ حتما داور هم فقط تماشا می کرده».
حمید جایزه اش را به من نشان داد و با خنده گفت:
«مسابقه است دیگه، تو خودت این کارهای میدونی توی مسابقه از این اتفاقا زیاد می افته، من هم طرفمو خیلی زدم، حسابی از خجالتش در اومدم، ناراحت نباش»
می دانستم برای دل خوشی من می گوید، چون حتى داخل مسابقه چنین اخلاقی نداشت که بخواهد ضربه بدی به حریف بزند.
دو تا از انگشت های پایش که ضربه خورده بود را با چسب اتوکلاو بستم و باندپیچی کردم، لب پاره اش را هم چند بار ضدعفونی کردم.
دلم می خواست تا به دنیا آمدن برادر زاده هایش حمید کاملا حالش خوب بشود و اثری از این پارگی روی صورتش نماند.
چند روز مانده به محرم اوایل آبان ماه به طبقه بالا اثاث کشی کردیم.
دل کندن از فضایی که زندگی مشترکمان را در آن شروع کرده بودیم حتی به اندازه همین جابجایی برایم سخت بود.
از گوشه گوشه این فضا خاطره داشتیم، با اینکه خانه کوچک بود ولی برای من تداعی کننده بهترین روزهای زندگی کنار حمید بود.
از چند روز قبل وسایل را داخل کارتن چیده بودیم، روز اثاث کشی دانشگاه کلاس داشتم، وقتی برگشتم دیدم حمید به همراه صاحب خانه و پسرشان سه نفری تقريبا كل وسایل را جابجا کرده بودند.
چون ساختمان خیلی قدیمی بود پله هایش باریک و ناجور بود، با هزار مشقت وسایل ما را برده بودند طبقه بالا و وسایل صاحب خانه را آورده بودند پایین.
حمید معمولا دوست داشت این طور کارها را خودش انجام بدهد تا مزاحم کسی نشود، برای همین کسی را خبر نکرده بود.
طبقه بالا مثل طبقه پایین کوچک بود با این تفاوت که پذیرایی را بزرگ تر درست کرده بودند ولی اتاق خوابش کوچکتر بود.
دوازده تا پله می خورد تا پاگرد اول، بعد هم سه تا پله تا می رسید به طبقه دوم، درب ورودی یک در قدیمی بود که وسط در شیشه های رنگی کار شده بود.
کف اتاق و پذیرایی از کاشی و سرامیک خبری نبود، همه را با گچ درست کرده بودند.
با حمید تمام دیوارها و کف خانه را جارو زدیم، بعد دستمال کشیدیم و خشک کردیم.
کار تمیز کردن اتاق که تمام شد یکسری کارتن کف اتاق ها انداختیم، بعد موکت ها را پهن کردیم و وسایل را چیدیم، داخل پذیرایی دو تا فرش شش متری انداختیم ولی باز فرش دوازده متری که داشتیم بلااستفاده ماند.
آشپزخانه طبقه بالا کوچک بود، فقط یکی دو تا کابینت داشت برای همین خیلی از وسایل مثل سرویس چینی را با همان کارتن ها در پاگردی که می رفت برای پشت بام چیدم.
پذیرایی این طبقه بزرگ تر بود برای همین بعضی از وسایل جهاز مثل میز ناهارخوری و میز تلفن را که خانه پدرم مانده بود به خانه خودمان آوردیم.
روبروی در ورودی یک طاقچه قدیمی بود، گلی که حمید برای تولدم گرفته بود را همراه عکس حضرت آقا گذاشتیم.
خانه ساده ای بود ولی پر از محبت و شادی، گاهی ساده بودن قشنگ است!
#ادامه_دارد...
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
|هیچبندهای مؤمننیست مگرآنڪههر
خوبۍکهبرای خودمیخواهد،براۍمردم
نیزبخواهد.|
#حدیث_گرافی
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
▪️ناراحتم؛
اما نه برای دلم که آتش گرفته از ندیدن حَرَمت؛
نه برای قدمهایم که آرزویشان مسیر نجف تا کربلا بود؛
نه برای کولهپشتیام که دو سال است کنج انباری خاک میخورد؛
تنها به خاطر دعاهای فرجی ناراحتم که وعده داده بودمشان زیر قبّه تو بالا بروند.
به خاطر دعاهایی ناراحتم که پاسوز بیلیاقتی من شدهاند.
❤️ حسین جان!
من که خودم جا ماندم،
میشود دعاهای فرجم را بطلبی؟!
#اربعین_مهدوی
#گرافیک_مهدوی
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
هدایت شده از ݐࢪۅڢٵێݪ.ٵسٺۅࢪێ مْدّاْحٍیَ
Fadaeian_Haftegi_990703_4.mp3
11.47M
؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞
ټٰایـمِـ⏰#مداحی
؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞🥀🖤
جاموندم💔
زائرای اربعین ..... 🥀🖤
ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ .ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها
https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
از کربلا تا کربلا » روایت سی و یکم: خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در مجلس یزید ملعون (2)
از کربلا تا کربلا
» روایت سی و سوم: خرابهی شـام
1_1175986938.mp3
12.12M
#از_کربلا_تا_کربلا ؎۩
↻▪️فرمود:
«آن مصیبتی که هر صبح و شام بر آن خون گریه میکنم مصیبت اسارت عمهام زینب سلام الله علیها است» 🥀🖤
≈≥≈≥≈≥
👈 قسمت سی و سوم۞
➥
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
[ #تلنگر]
وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ
و زندگی دنیا🌎
جز متاعی فریبنده نیست🔥❌
〰❁🍂❁🖤❁🍂❁〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" منم گداتم ... انا فقیرک ...
خسته و تنهایی؟ رفیق میخواهی؟
اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ
[ #امامرضا{علیهالسلام} ]
#چهارشنبھهاۍامامرضایۍ
#سیدمصطفیالموسوی
ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها↯
https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#بعد_از_ظهور 🔻قال ابوعبدالله سلام الله علیه: إِنَّكُمْ مُؤْمِنُونَ وَ لَكِنْ لاَ يَكْمُلُ إِيمَا
#بعد_از_ظهور
🔻امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود:
یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی اِذا عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی، وَ یَعطِفُ الرَّایَ عَلَی القُرآنِ اِذا عَطَفُوا القُرآنَ عَلَی الرَّایِ، وَ یُریهِم کَیفَ یَکُونُ عَدلُ السّیرَه، وَ یُحیی الکِتابِ وَ السُّنَّه.
هنگامی که دیگران هوای نفس را بر هدایت مقدم بدارند، او امیال نفسانی را به هدایت برمیگرداند، و هنگامی که دیگران قرآن را با رأی خود تفسیر کنند، او آراء و افکار را به قرآن بازگرداند، او به مردم نشان میدهد که چه نیکو میتوان به عدالت رفتار نمود، او تعالیم فراموش شده قرآن و سنت را زنده میسازد.
📚 نهج البلاغه خطبه ۱۳۸
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313