eitaa logo
🌷امام حسینی ها🌷
130 دنبال‌کننده
141 عکس
101 ویدیو
5 فایل
به نام خدا؛ به یاد خدا؛ برای خدا عرض سلام و ادب واحترام ان شاءالله که میزبان خوبی برایتان باشیم. جهت #تبادل و ارائه #انتقادات و #پیشنهادات، با ما در ارتباط باشید🌺 📲 🆔modir: @mujaver1369 admin: @mohyeddin98
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5843458432484508751.MP3
546.3K
✅ بین ما و کشتن خدا و تکه‌تکه کردن او و زیر سم ستوران بردن او ، فاصله نیست! 🔶 استاد
✅به کم ها قانع شده ایم 🔶استاد 🔹 ما در زندگی خود به کم ها قانع شده ایم، تمام زندگی ما به یک حساب بانکی و دو تا خانه و یک ماشین و یک زن و چند بچه و ... ختم شده است . 🔹تمام عمر خود را می دهیم؛ تا همین ها را بدست آوریم و در نهایت هم آنها را می گذاریم و جدا می شویم ، در حالی که تمام دعوت انبیاء این است که: " أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيل"ٌ ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻝﺧﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ ﻣﺘﺎﻉ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺧﺮﺕ ﺟﺰ ﺍﻧﺪﻛﻰ ﻧﻴﺴﺖ. 🔹به خدا قسم بهره های زندگی دنیا خیلی کم است! همه انبیاء الهی آمدند و ما را صدا زدند ، فریاد زدند ، شمشیر زدند ، زمین گیر و زندانی شدند و فرقشان شکافته شد که به کم ها قانع نشوید ! این دنیا کم است ، آدمی برای زندگی هفتاد سال نیست ، اما ما دعوت آنها را ندیده و فریاد آنها را نشنیده گرفتیم ؛ چرا که زمین گیر و به دنیای کم قانع شده ایم. 📚 اخبات ، ص ۳۵۶
🔰چنین بود رسم پیامبر بزرگ... ✍ استاد 🔹 مى ‏گويند يكى از اصحاب بر  پيامبر  بزرگ دوازده درهم هديه كرد كه لباس بگيرند. حضرت قبول نمود و على را مأمور خريدارى پيراهن كرد و او پيراهنى به دوازده درهم تهيه كرد و آورد. حضرت هنگامى كه ديد تمام پول‏ها براى خريد يك پيراهن مصرف شده، به على فرمود: آيا مى ‏شود اين معامله را اقاله كنى؟ من پيراهن ارزان‏تر مى ‏خواهم. على باز مى ‏گردد و مسأله را با فروشنده در ميان مى ‏گذارد و او معامله را اقاله مى ‏كند و على پول‏ها را به نزد پيامبر بر مى‏گرداند. 🔻 پيامبر بزرگ مى‏ خواهد درس‏هايى بدهد، درس‏هايى براى آن‏ها كه در آن زمان با او بودند و همراهش آمدند و براى ما كه امروز مى ‏شنويم و به گوش مى‏ گيريم. 🔹 پيامبر در راه به كنيزى برمى ‏خورند كه در گوشه ‏اى نشسته و غمگين و متحير در خود فرو رفته و ناله مى ‏كند. درس اول، بازجويى و دل‏جويى است. توجه به گرفتار و درمانده و دل شكسته است. بيچاره مأمور خريد چيزى بوده و چهار درهم پولش را گم كرده و اكنون مى ‏ترسد كه به خانه برگردد و مورد شكنجه قرار گيرد. 🔹 رسول بزرگ از همان دوازده درهم، چهار درهم بيرون مى‏ آورد و گرفتارى را از غم و حيرت بيرون مى ‏كشد و به راه خود ادامه مى ‏دهد تا بازار كه لباسى به چهار درهم مى‏ خرد و در همان‏جا به بر مى ‏كند و به راه مى ‏افتد و چه درس‏هايى با خود مى ‏گذارد. 🔹 در برگشت برهنه‏ اى فرياد مى ‏زند: آيا كسى مرا مى ‏پوشاند تا او را خداوند در روزى كه پوششها فرو  مى ‏ريزد، بپوشاند.  رسول بزرگ همان لباس را كه خريدارى كرده بود، در همان‏جا بر او مى ‏پوشاند و خود باز مى ‏گردد. نه اين‏كه او را به زحمت بياندازد، نه. خود باز مى ‏گردد و لباس خود را به او مى ‏دهد تا اين‏كه براى چند لحظه هم او برهنه نماند. و در اين صحنه هم درس‏هاى ديگرى است. 🔹 با چهار درهم باقى ‏مانده براى حضرت لباسى فراهم مى ‏شود. در آخر راه به همان كنيز درمانده برخورد مى ‏كند كه هنوز حيرت زده ايستاده است و مى ‏گويد: مى ‏ترسم به خاطر تأخير و دير كردن آزارم دهند. باز رسول بزرگ با او به راه مى ‏افتد و در خانه مولاى او مى ‏ايستد و مى ‏گويد: «السلام عليكم يا اهل الدار». و چنين بود رسم رسول بزرگ كه تا سه مرتبه با صداى بلند براى صاحب خانه دعا مى ‏كرد و درود مى ‏فرستاد و اگر جوابى نمى‏ شنيد، باز مى ‏گشت. 🔹 در آخرين مرتبه جواب سلام از داخل بلند شد و صاحب خانه بيرون آمد و توضيح داد كه ما مى ‏خواستيم دعاى شما در حق ما تكرار شود و لذا آخرين دفعه به جواب‏گويى صدا بلند كرديم. حضرت داستان را خلاصه كرد و جهت تأخير را شرح داد و شفاعت كرد. مولاى كنيز در جواب عرضه داشت: من به خاطر شفاعت و تشريف فرمايى شما، او را آزاد كردم و در راه خدا رها ساختم و پيامبر شكر مى‏ كند كه عجب پول با بركتى بود؛ دو برهنه را پوشاند و يك كنيز را آزاد ساخت. 🔻 در همين سيره و داستان، درس‏هايى هست براى من كه حتى با پول يك پيراهن و يك قبا مى‏ توان دو برهنه را پوشاند و يك گرفتار را آزاد كرد و رسول بزرگ عملًا نشان مى‏ دهد كه چگونه مى ‏توان با پول كم، كارهاى زياد انجام داد و از هر پيش‌آمد، بيشترين نتيجه را گرفت. ✅ اما من براى اين درس‏ها آمادگى ندارم. در حالى‏ كه در يك انگشتم وسيله‏ تأمين يك خانواده هست و در يك دستم، جهاز يك دختر هست و بر تنم، پوشاك ۱۰ نفر هست و در جيبم، ذخيره يك ماه هست و در سفره‏ ام، خوراك يك كاروان هست، باز مى ‏گويم بيش از خودم ندارم و چه كنم خدا برساند. 📚 روحانیت و حوزه، ص۱٨۴ تا ۱٨٧
🔰زمينه‌هاى هشت‌گانه ای که مى‌توانند زمينه‌ى نفرت و يا خوشنودى باشند: ✍استاد 🔸اگر تو، خدا را با قهر و اقتدار احساس كنى، نه همراه رأفت و رحمت و محبّت و زيبايى 🔸و اگر تو معاد و پاداش را انتقام بدانى، كه اگر گناه كنى، مى‌سوزاندت؛ نه اگر گناه كنى، مى‌سوزى 🔸و اگر مذهب تو، سنّتى و يا عاطفى باشد، نه جامع معرفت و محبّت و عمل. 🔸و اگر تو انسان را،بازيگر و بازيچه و تماشاچى خيال كنى، نه رهرو منزل عشق و هماهنگ با صراط‍‌ 🔸و اگر دنيا را عشرتكده و آخور و خوابگاه بدانى، نه كلاس و كوره و راه 🔸و اگر جهان را سياه و تاريك و پوچ بدانى، نه همراه حقّ‌ و هدف و نظام و قانون و جمال و زيبايى، 🔸و اگر معيار ارزش‌ها را در نعمت‌ها و امكانات بدانى و يا در عمل و تلاش، نه در نسبت نعمت و عمل و نسبت داده‌ها و بازدهى‌ها 🔸و اگر بلاء و رنج را نشان لج بازى خدا و ستم او بدانى نه تازيانه‌ى راه و مركب سلوك، 🔹 اگر تو با اين نگاه‌ها و تلقى‌ها و احساس‌ها همراه باشى، ناچار جز نفرت و عصيان و ترديد و انكار نخواهى داشت و اگر بتوانى زنده بمانى و از وسوسه‌ى شيرين خودكشى نجات بيابى، تازه مثل حباب زندگى مى‌كنى و بر روى موج‌هاى حادثه، لحظه‌اى مى‌نشينى و دوباره مى‌شكنى. 🔹اين زمينه‌هاى هشت‌گانه، مى‌توانند زمينه‌ى نفرت و يا خوشنودى باشند؛ و مى‌توانند عصيان و سركشى و انس و سرور را به تو هديه كنند. 📚 نامه های بلوغ ص۱۰۶