❣ سلام_امام_زمانم❣
💖ای که روشن شود از نور تو هر صبح جهان
💖روشنای دل من حضرت خورشید سلام
💖صبحت بخیر مولا ی خوبم
❣ السلام_علیک_یا_بقیه_الله
@Emam_kh
✍امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
مردى خدمت پيامبر خدا(صلوات الله) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا ! گناهانم زياد شده و اعمالم سست و اندك گشته است .رسول خدا(صلوات الله) فرمود : زياد سجده كن ؛ زيرا ، همچنان كه باد برگ درختان را فرو میريزاند ، سجده گناهان را میريزاند .
📚أمالي الصدوق
سـلام بـه خـدا
ڪه سرچشمـه مهربانیست
سـلام بـه شمـا ڪه
آفتـاب مهـربانی هستید
امـروزتـان بینظیـر
لحظـههای عمـرتـون
پـر از زیبـایی
آرزوهـاتون دسـت یافتنـی
دعـاهاتـون مستجـاب
و نـگاه خـداونـد
همـراه همیشگی تون باشـه🌸🍃
@Emam_kh
✍روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت:
ای موسی خدا را از عبادت من چه سودی می رسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟
حضرت موسی(ع) فرمود:
یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی برایش بیفتد. با هزار مصیبت و سختی خودم را به صخره رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز ! خدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است.
دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد،
بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا شیطان بر ما احاطه پیدا نکند و در دام حیله های شیطان نیفتیم...
💥"وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ ".
و هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف ۳۶)
📚الانوار النعمانی
@Emam_kh
خاطرات_شهدا🔥
بیشتـر وقت ها لباس پوشیدنش جوری بود که تیپ و ظاهرش مثل بچههای جنگ باشد...
ولی آن روز شلوار کتان پوشیده بود و خیلی شیک شده بود .
جلو رفتم و گفتم:
سید ! شما هم ؟!
سید گفت :
به نظر تو از لحاظ شرعی اشکالی داره؟
گفتم :
نه ! گشاده، هیچ علامتی هم نداره ولی برای شما خوب نیست .
گفت:
میدونم؛ ولی امروز رفته بودم با یه سری از جوون ها فوتبال بازی کنم! بعد هم باهاشون صحبت کردم و دعوتشون کردم به هیئت .
بعد هم گفت:
« وقتی با تیپ و ظاهری مثل خودشون باهاشون حرف میزنی بیشتر حرفت رو قبول میکنند.»
✍🏻 راوی : دوست شهید
شهید_سیدمجتبی_علمدار🖤🖤
یاد شهدا با صلوات🌸
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
🏴مداحی به سبک ترانه و پاپ
🔷س 1865: مداحانی که از #سبک های #ترانه و #پاپ در #مداحی استفاده می کنند چه حکمی دارد؟
✅ج: اگر به سبک #موسیقی_لهوی حرام باشد، و یا موجب #وهن_مذهب یا #مراسم_عزاداری معصومین(علیهم السلام) باشد جایز نیست؛ و در هر حال لازم است مؤمنین مراعات #شؤون_عزاداری معصومین(علیهم السلام) به ویژه سید و سالار شهیدان
اباعبدالله الحسین(علیه السلام) را بنمایند.
@Emam_kh
⭕️ چرا سرویسهای اطلاعاتی نمیتوانند از عملیات دستگیری «روح الله زم» رمزگشایی کنند؟!
✍️ تنها با گذشت چند روز از دستگیری روح الله زم و آشکار شدن ابعاد جدید و نحوه بازتاب این مساله در خارج از ایران نشان داده که چه شاهکار بزرگ اطلاعاتی توسط افسران امنیتی ایران اتفاق افتاده است.
🔻طی چند روز گذشته چندین پروژه رسانهای در خارج از کشور- که به اعتقاد نگارنده تنها گمانه زنی و کنجکاوی رسانه ای نبوده- توسط سرویس اطلاعاتی برای رمزگشایی و تحریک برای درز اخبار این حادثه اجرایی شده که همه آنها نیز با شکست مواجه شده است. برای پی بردن به ابعاد جدید این شاهکار اطلاعاتی لازم است یکبار دیگر از منظر ارزیابی اطلاعاتی حادثه دستیگری روح الله زم و ابعاد تازه آن را مرور کرد:
1️⃣ روح الله زم تحت حفاظت سرویس اطلاعاتی فرانسه بوده و سفر وی به خارج از فرانسه نیز با نظارت این سرویس انجام شده است. حتی درباره آخرین لحظات حضور وی در عراق نیز نزدیکانش مدعی هستند که آخرین هماهنگی ها با سرویس اطلاعاتی فرانسه از طریف سفارت این کشور در بغداد صورت گرفته است. برخی ادعاها درباره سفر وی ابتدا به اردن و سپس عراق نیز نشان میدهد که روح الله زم در یک سفر غیرمعمولی و با پوشش امنیتی به سر می برده است.
2️⃣ عملیات به معنای واقعی غافلگیر کننده بوده است. یعنی علاوه بر اعضای خانواده، نزدیکان، همکاران محدود وی در آمدنیوز؛ افسران سرویس های اطلاعاتی حامی روح الله زم نیز غافلگیر و شوکه شده اند. . زیرا بنا به شواهد تا آخرین ساعات مکان و افراد ملاقات کننده با زم توسط افسران اطلاعای فرانسه بررسی شده است. دستگیری نیز در مکان و شرایطی اتفاق افتاده است که نه روح الله زم و نه افسران اطلاعاتی فرانسه نیز تصورش را نمیکردهاند. روح الله زم گوشی و تجهیزات اصلی و خصوصی خود را موقع دستگیری به همراه داشته و این شاهدی دیگری است که نشان میدهد روح الله زم حتی درصدی هم افتادن در تور سازمان اطلاعات سپاه را احتمال نمیداده است.
3️⃣ جدای از غافلگیرکننده بودن روح الله زم نکتهای که همچنان ابهام آمیز مانده، مساله فرآینده فریب اطلاعاتی است که اتفاق افتاده است. این عملیات فریب تاکنون به نحوی بوده است که با وجود آشکار شدن چندین روزه دستگیری روح الله زم هنوز هم به صورت معما باقی مانده است. جزییات این فریب مشخص نیست و ولی ابعاد آن مشخص است. ابعادی که نشان میدهد که با گذشت چندین روز، مکان، زمان، فرآیند فریب، افراد دخیل و همکار در عملیات فریب و... به صورت معما و محرمانه باقی مانده است. با توصیفات گفته شده بخشی از علت اینکه چرا سرویس های اطلاعاتی از عملیات دستگیری روح الله زم نمیتوانند رمزگشایی کنند، را می توان فهمید.
4️⃣ سرویس اطلاعاتی فرانسه اینک در شرایط منفعلانه ای به سر می برد. این سرویس روح الله زم را به عنوان یک شامهره اطلاعاتی از دست داده و تنها کاری هم که برای حفظ آبروی خود کرده تاکنون دو چیز بیشتر نبوده است. اول اینکه تنها اعلام کنند، روح الله زم در فلان زمان و تاریخ از فرانسه رفته و برنگشته! و دوم نیز انتظار کشیدن برای پخش برنامه نحوه دستگیری روح الله زم از تلویزیون و رصد لحظه به لحظه بخشهای خبری صدا و سیما و رسانه های داخلی جمهوری اسلامی.
5️⃣ با توجه به برخی از فواید آشکار شده در تاخیر اعلام اخبار جزییات دستگیری روح الله زم و همچنین لزوم رعایت ملاحضات خاص امنیتی که همه فرآیند فریب اطلاعاتی و شگردها و ابتکارات بکار گرفته شده سازمان اطلاعات سپاه را نمایان نکند، می توان برخی از دلایل تاخیر در عدم اعلام رسانهای جزییات این دستگیری را نیز درک کرد.
پایان بخش سوم// ادامه دارد...
مهدی_جهان_تیغی
@Emam_kh
🔺ترکیبات داروی هاضوم
🏞نمک(ملح)
🏞سیاهدانه(حبه السودا)
🏞زنیان(هاضوم)
🏞آویشن(صعتر یا سعتر)
👌داروی معجزه ای معده و دستگاه گوارش
نمک،آویشن،زنیان را پودر کرده بعد سیاه دانه را اضافه کنید
مواد بطور مساوی قطی شوند سیاه دانه اصلا پودر نشود
🔳پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره این ترکیب سهگانه و چهارگانه میفرمایند: اهمیت نمیدهم چه غذایی بعد از او بخورم (ضرر دارد یا ندارد) چون مرکب سهگانه و چهارگانه را خوردم این غذا برایم ضرر و آسیبی نخواهد داشت.
@Emam_kh
🔴 آیا دور کردن اسباب گناه از خود، برای دستیابی به تقوای واقعی کفایت میکند؟
🔸در كتب اخلاقی گاهی از دستهای از قدما ياد میكنند كه برای آنكه زياد حرف نزنند و سخن لغو يا حرام به زبان نياورند، سنگريزه در دهان خود میگذاشتند كه نتوانند حرف بزنند، يعنی اجبار عملی برای خود درست میكردند. معمولا ديده میشود كه از اين طرز عمل به عنوان نمونه كامل تقوا نام برده میشود، در صورتی كه «اجبار عملی به وجود آوردن» برای پرهيز از گناه و آنگاه ترک كردن گناه، كمالی محسوب نمیشود.
🔹اگر توفيق چنين كاری پيدا كنيم و از اين راه مرتكب گناه نشويم البته از گناه پرهيز كردهايم اما نفس ما همان اژدها است كه بوده است فقط از غم بیآلتی افسرده است. آنوقت كمال محسوب میشود كه انسان بدون اجبار عملی و با داشتن اسباب و آلات كار، از گناه و معصيت پرهيز كند.
🔸اينگونه اجتنابها و پهلو تهی كردنها اگر كمال محسوب شود از جنبه مقدميتی است كه در مراحل اوليه برای پيدا شدن ملكه تقوا ممكن است داشته باشد، زيرا پيدايش ملكه تقوا بعد از يک سلسله ممارست و تمرينهای منفی است كه صورت میگيرد. اما حقيقت تقوا غير از اين كارها است. حقيقت تقوا همان روحيه قوی و مقدس عالی است كه خود، حافظ و نگهدارنده انسان است. بايد مجاهدت كرد تا آن معنا و حقيقت پيدا شود.
📝 استاد مطهری، ده گفتار، ص۲۳
@Emam_kh
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
رمان_عشق_باطعم_سادگی
قسمت_21
با اینکه به حرفهای عطیه می خندیدم ولی با خودم گفتم راست میگه اخم کردنش خیلی جذبه داره
و این روزها فقط شده سهم من!
عطر قیمه های خوشمزه و معروف عمه همه جا پیچیده بود به خصوص آشپزخونه که دل آدم دیگه
ضعف میرفت!
_سلام عمه جون
عمه با صدای من کفگیر چوبی رو که داشت باهاش کف روی برنج ها رو می گرفت کنار گذاشت و
چرخید سمت من
_سلام عمه خوش اومدی
جلو رفتم و یک بوس من روی گونه عمه و یک بوس عمه روی گونه ام کاشت.
_ببخشید که دیر اومدم وظیفه ام بودزودتر بیام کمکتون!!!
عمه خندیدو بازوم رو فشار آرومی داد_ برو دختر خوشم نمیاد تعارفی بشی... تو هم مثل عطیه ای
دیگه می دونم اول صبحتون ساعت 01... تو همون محنایی برام پس مثل عروسهایی که غریبی
میکنن نباش!
با خوشحالی دوباره محکم گونه عمه رو بوسیدم و صدای خنده عمه با صدای عمو احمد قاطی شد
عمو احمد
_به به چه خبره اینجا؟
نگاه خندونم رو دوختم به عمو
_سلام عمو جون
عمو احمد سینی به دست پر از فنجونهای خالی نزدیکتر شد
_سالم بابا خوش اومدی
کیفم روی کابینتها گذاشتم و سینی رو از عمو گرفتم _ممنون
عمو احمد با یک لبخند سینی رو به دست من سپرد
_مرسی باباجون
مشغول آب کشی فنجونها شدم
_این قدر بدم میاد از این عروس های چاپلوس!
عمو احمد به عطیه که با قیافه حسودش به من نگاه می کرد خندیدو من یواشکی زبونم رو براش
درآوردم...عادت کرده بودم به این کارهای بچگونه وقتی هم طرف حسابم عطیه بود و مثل یک
خواهر!
اومد نزدیکتر و چشمهاش و ریز کرد
_بیا برو چادرو کیفت و بزار توی اتاق شوهرت من بقیه اش رو
میشورم.
دستهای خیسم رو با لبه چادرم خشک کردم
_حالا که تموم شد.
عمو احمد به این دعوای چشم و ابرو اومدن من و عطیه می خندید ...
شونه ام رو فشار آرومی داد
_دستت درد نکنه بابا خوب شد اومدی وگرنه این عطیه تا فردا صبحم
این سینی تو اتاق میموند هم؛ نمیومد جمعش کنه حالا برای من چشم و ابروهم میاد!
عطیه چشمهاش گرد شدو من از ته دل به چشمک بامزه و پدرانه عمو احمد خندیدم ... چه حس
خوبی بود که از شب عقدمون برای عمو شده بودم یک دختر نه عروسش حس می کردم دوستم
داره به اندازه عطیه و چه قدر دلگرم میشدم از این حس طرفداری و شوخی های پدرانه دور از
خونه خودمون!
عطیه پشت سرم وارد اتاق امیر علی شد...چادرم رو از سرم کشیدم و نگاهم رو دورتادور اتاق
ساده امیرعلی چرخوندم و روی طاقچه پر از کتاب دعا و سجاده وقرآنش ثابت موندم و عطر امیر
علی رو که توی اتاق بود نفس کشیدم.
_امیرعلی کجاست عطیه؟
عطیه روی زمین نشست و به بالشت قرمزمخمل کنار دیوار تکیه دادو سوالی به صورتم نگاه
کرد
_نمی دونی؟
نگاه دزدیدم از عطیه و رفتم سمت جالباسی آخر از کجا باید میفهمیدم دیشب که رسما از ماشین
و از نگاه امیرعلی فرار کرده بودم و الان از زبون عمه شنیده بودم که نیست و همه خوشی سربه
سر گذاشتن عطیه , کنار عمو احمد دود شده بود و به هوا رفته بود! مگر امیر علی بامن حرف هم
میزد که بگه کجا قرار بوده بره!