راز پیراهن
قسمت بیست و یکم:
حلما پشت سر وحید حرکت میکرد و نگاهش از زمین به قامت بلند و شانه های پهن و هیکل ورزشکاری وحید بود و از داشتن نامزدی به این خوش تیپی در دلش ذوق میکرد، نامزدی که نمی دانست الان که آمده، واقعا ماندنی ست یا رفتنی؟!
نمی دانست این محبت های امروزش از روی دل بود یا برای حفظ ظاهر؟
وحید درب جلوی ماشین را برای حلما باز کرد و حلما سوار شد.
و بعد خودش پشت فرمان اتومبیل نشست.
همانطور که آینه .سط را تنظیم می کرد ،نگاهی به حلما کرد و گفت : خوب خوشگل خانم ، اگر اجازه بدی میرسونمت خونه ، بعد باید برم کلانتری ، تو خوب است استراحت کن ، شب میام خونه ، خیلی سؤالا دارم و خیلی حرفها هست باید بزنم.
لحن وحید مثل قبل از اون کدورت پیش آمده شده بود ، حلما سری تکون داد و گفت : حرف دل منو زدی ، مدتها بود که می خواستم خیلی سوالا ازت بپرسم ، اما الان تا میرسیم خونه ، برام بگو تو زری را از کجا میشناختی؟ نشونی خونه را از کجا آوردی و از همه مهم تر چرا فکر میکنی من ژینوس را به اون خونه نفرین شده بردم؟؟ اونم منی که اصلا توی عمرم رمال نمی شناختم، از این مزخرفات بدم میامد و...
وحید وسط حرف حلما پرید و گفت : گفتم خوب استراحت کن و فعلا ذهنت را درگیر هیچی نکن...
حلما نفسش را محکم بیرون داد و طبق شناختی که از وحید داشت میفهمید ،تلاش بیهوده است و فعلا چیزی بروز نمیده...
چند دقیقه بعد حلما جلوی خونه پیاده شد، دسته کلید را از جیببش بیرون آورد و در را باز کرد و داخل شد.
خونه پدر حلما طبقه اول از ساختمان پنج طبقه بود .
حلما وارد خونه شد ، از سکوت خانه برمی آمد که کسی توی خونه نیست.
حلما از جلوی آشپزخونه رد شد و متوجه برگه ای شد که روی در یخچال بود و فهمید حدسش درست بوده وحتما مامان بابا جایی رفتن،داداش هم سالی دوازده ما ده ماهش بیرون بود.
پس با خیالت راحت وارد اتاقش شد ،با بیا عجله کیفش را به طرفی پرت کرد و روی تخت نشست و سریع دست برد توی جیب مانتوش و گوشی ژینوس را در آورد ،صفحه رت روشن کرد و رمز را زد و وارد صفحه مجازی شد.. روی عشقم را لمس کرد...
از پایین به بالا رفت ...وای خدای من...باورش نمی شد..
ادامه دارد..
📝به قلم ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
راز پیراهن
قسمت بیست و دوم:
حلما هر چه جلوتر میرفت ،بغض گلوش سنگین تر میشد.
ژینوس خیلی وقیحانه پرده از عشقش به وحید برداشته بود و خیلی راحت اونو وحیدجان ،خطاب کرده بود.
اما وحید سرسنگین باهاش برخورد کرده بود،حلما هی خواند و هی خواند ، بدنش دم به دم داغ تر میشد ، تا اینکه متوجه شد ژینوس به نوعی قصد داشته وحید را از او متنفر کند و به سمت خود بکشد و از در دروغ وارد شده بود.
حلما بارها و بارها جلوی ژینوس گفته بود که وحید سخت مخالف رمال و فال و طالع بین هست و ژینوس خیلی زیرکانه از این حساسیت استفاده کرده بود ، ابتدا به بهانه های مختلف حلما را به خانه زری کشاند و بعد به وحید گفته بود که حلما درگیر رمال و رمال بازی شده و ژینوس هم وارد بازی خودش کرده و اینقدر راااحت دروغ گفته بود و ماهرانه فیلم بازی کرده بود که وحید نسبت به حلما مشکوک شده بود.
بغضی سنگین گلویش را چنگ میزد و از طرفی می خواست کل چت ها را بخواند و در همین حین زنگ خانه را زدند.
حلما دستپاچه شد ، گوشی را دوباره داخل جیبش چپاند و به طرف آیفون رفت.
آیفون را برداشت و از آن طرف صدای وحید داخل گوشی پیچید و تصویرش هم داخل مانیتور افتاد وگفت : در را باز کن خوشگل خانم...
حلما هول شد کلید آیفون را زد ، به سرعت به طرف اتاقش رفت ، ناگاه بین راه چهره خودش را داخل آینه درب حمام دید ، خدای من چقدر گریه کرده بود و خودش بی خبر بود.
پس تغییر مسیر داد و رفت طرف دستشویی تا آبی به سر و صورتش بزند.
مشت دوم آب را به صورتش زد که صدای تقه های پی در پی بلند شد.
حلما صورتش را با گوشه شال روی سرش پاک کرد و به سمت درب هال رفت
در را باز کرد ، هیکل زیبا و مردانه وحید در چا چوب در ظاهر شد...
وحید با لبخند به سمت حلما نگاه کرد و انگار خنده روی لبش خشکید وگفت:..
ادامه دارد
📝ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
حضرت علی (ع) در فرمایشی مهم گناهان را به سه دسته کلی تقسیم کردهاند:
✅ گناهان سه دسته هستند:
1⃣گناهانی که بخشیده میشوند
2⃣گناهانی که بخشینده نمیشوند
3⃣گناهانی که برای مرتکبین آنها، هم امید عفو داریم و هم نگران عذاب هستیم.
امّا گناه مغفور، گناهی است که خداوند بر اثر آن بندهاش را در دنیا عذاب داده است؛ و خداوند بزرگوارتر است از آنکه بندۀ خود را دوبار عذاب کند.
و امّا گناه غیر مغفور، ستمی است که بندگان خدا بعضی به بعض دگر مینمایند. خداوند چون برای خلائق ظاهر شود سوگندی بزرگ بر خویشتن یاد کرده است و گفته است: خداوند برای بندگانش قصاص میکند، و حقّ بعضی را از بعضی دیگر میستاند؛ بطوریکه برای هیچ بندهای در نزد دیگری تظلّم و دادخواهی باقی نماند. و سپس همه را به معرض حساب گسیل مینماید
🔹و اما گناه دسته سوم گناهی است که خدا آنرا بر مخلوقات پوشانده و به او توفیق توبه داده است و او از یک طرف از گناهش میترسد و از طرف دیگر به رحمت خدایش امیدوار است، و حال ما هم اینچنین است که هم امید به رحمت خدا داریم و هم از عذاب او میترسیم
📚اصول الکافی، ج۲، ص۴۴۳
@Emam_kh
حضرت آقا : امروز روز خسته شدن و نااُمید شدن نیست...
شیب تند را گذر کردیم و به قله ها نزدیک شدیم ، نباید خسته بشیم
🇮🇷 @Emam_kh
11.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استاد_شجاعی
✘ این چه نظام اسلامیایه که مسئول فاسد داره؟!
@Emam_kh
📩 پاسداری از خود، یک سرفصل مهم سپاه است/ همه نیازمندیم به خود حفاظتی و پاسداری از خود که در فرهنگ قرآنی اسمش تقواست
✏️ حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز در دیدار فرماندهان سپاه:
یک سرفصل مهم در مورد سپاه مسئلهی پاسداری است از خود. همهی انسانها در معرض لغزشند، همهی سازمانها در معرض لغزشند. همهی رؤسا، همهی مدیران، همهی رهبران، همهی فرماندهان، همهی ماها، همهی ماها. در معرضیم پس نیازمندیم به خودحفاظتی.
پاسداری از خویش در فرهنگ قرآنی اسمش تقواست.
✏️ هر انسانی در درون شخصیت خودش یک ضعفی دارد. گاهی غافلیم از اینها، یکجا یک موقعیتی بوجود میآید این بروز پیدا میکند، ما را مغلوب خودش میکند اگر مبارزه نکنیم ما را مغلوب خودش میکند، ما را زمین میزند باید پاسداری کنیم از خودمان. ارزشهای سپاه، برجستگیهای سپاه خیلی ارزشمندند از اینها باید حراست کرد، مسئولان رتبههای مختلف سپاه موظفند در این زمینهها فعال باشند. ۱۴۰۲/۰۵/۲۶
@Emam_kh
🔰خودسازی و دغدغه های فرهنگی
مصطفی صدرزاده یکی از مربیان شهید فرهنگی است که مراحل خودسازی و کار فرهنگی را طی کرده بود. او در وصیت نامه اش به کسانی که کار فرهنگی میکنند، نصایحی بیان کرده:
۱.وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم.
۲.وقتی که کارتان میگیرد و دورتان شلوغ می شود ، تازه اول مبارزه است. زیرا شیطان به سراغتان می آید.آیا فکر کرده اید که شیطان میذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید؟
هرگز....
۳.اگر میخواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید
۴.سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید ، قلب شما را بیدار میکند.
۵.دعای ندبه و هیئت را محکم بچسبید.
۶.خودسازی دغدغه اصلی شما باشد....
📙 فرزندان مسجد. اثر گروه شهید هادی
@Emam_kh
درمان درد معده👇
🍃نعناع
🌱آویشن
🌿پونه
☘گزنه
مواد بالا را به نسبت مساوی به مدت ۳۰ دقیقه دم کرده سپس ناشتا با معده خالی بخورید.
🍎🍏🍎🍏🍎
حلوا_کنجد 😍
✅️مواد لازم:
آرد گندم ۱ لیوان
کنجد آسیاب شده ۱ لیوان
کره یا روغن جامد دو ق غ حدودا ۵۰ گرم
روغن مایع نصف کمتر لیوان
✅️مواد شربت:
شکر 1.5 لیوان
آب 2.5 لیوان
زعفران به مقدار لازم
گلاب نصف فنجان
هل نصف قاشق چای خوری
طرز تهیه:
🔺️ ابتدا شربت رو آماده میکنیم ،شکر و آب و هل( بجای هل میتونید دارچین بریزید) رو روی حرارت گذاشته و بعد از کمی جوش خوردن خاموش میکنیم .
🔺️ آرد گندم را داخل ظرف مناسبی ریخته و کمی تفت میدهیم تا خامی آن گرفته شود یا بوی آرد در بیاید، بعد از حدود یک ربع تا بیست دقیقه تفت دادن کنجد آسیاب شده رو اضافه کرده و کمی همراه آرد تفت میدیم بعد از الک رد میکنیم. همراه روغن و کره آرد را سرخ کرده.
🔺️ بعد از اینکه رنگ آرد کمی عوض شد ،شربت را اضافه میکنیم بعد گلاب و زعفران را می ریزیم و کاملا مخلوط کرده و حلوا را خوب هم زده تا مواد با هم مخلوط بشه گوشه تابه جمع بشه در اخر گهواره کنید
🔺️ اگر میخواهید حلوای قالبی یا انگشتی داشته باشید وقتی حلوا کمی از داغیش افتاد ولی خیلی خنک نشه داخل قالب سیلیکونی یا پلاستیکی بریزید و با پشت قاشق فشار دهید. کمی در یخچال خنک شود و بعد به آرامی از قالب خارج کنید
.