حکایت این روزامون خیلی جالبه...
یه ویروس کوچیک شد معلم مون، خیلی چیزا رو بهمون یادآوری کرد،
یادمون اومد که ...
نظافت چقدر مهمه
تدبیر چقدر لازمه
سلامتی چقدر با ارزشه
اطرافیانمون چقدر برامون عزیزن
در کنار عزیزانمون بودن، چقدر لذت بخشه
تک تک ثانیه های عمرمون چقدر ارزش دارن
انسان چقدر ناتوانه
مرگ چقدر میتونه نزدیک باشه
این ویروس یادمون انداخت که سلامتی، امنیت و آرامش چه نعمت های بزرگی بودن و حواسمون بهشون نبود
و مهمترین چیزی که یادمون انداخت، آره مهمترینش
این که خدا چقدر بزرگه، چه قدرت بزرگیه...
ویروسی که حتی با چشم دیده نمیشه، خیلی چیزا رو به یک دنیا یاد آوری کرد ...
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️چه خوبست قبل از خواب
🌙زمـزمه کنیـم خدایا
⭐️آخر و عاقبت کارهای ما را
🌙ختم به خیر کن
⭐آرامـش شب نصیبتان
🌙فردایتان پر از خیر و برکت
⭐️شبتون بخیر
🌙آرامش شب نصیبتون
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم
🍃الهی به امیدتو
به نام آن که
او نامی ندارد
به هر نامی که
خوانی،سر برآرد
🌸 سلام صبحتون بخیر و نیکی ان شاءالله
@Emam_kh
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
✨ای حضرت حاضری که ناپیدایی
✨غایب شده از زشتی و نازیبایی
✨شرمنده که جای آمدن،میگوییم
✨آقا،تو چه وقت پیش ما می آیی
🌞 صبحم به نام تو
☀️تعجیل در فرج صلوات
پيامبر صلي الله عليه و آله:
مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اَرْبَعينَ صَباحا، ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ؛
پيامبر صلي الله عليه و آله:
هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند، چشمه هاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شود.
نهج الفصاحه، ح 2836.
🕊ســـلام دوستان
🌸صبح آخرين
🕊جمعه مهر ماهتون بخیر
🌸روز پاییزی تون
🕊پُر از سلامتی و دل خوش
🌸دور و برتون
🕊پر از عشق و محبت
🌸لحظه هاتـون غرق زیـبـایی
🕊آرامش سهم دلهای مهربونتون
@Emam_kh
🌹خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت بیست و هشتم:
✳️ اعتماد پیامبر صلى الله علیه و آله به من
🔻.... گفتم: ای ابوبکر! آیا اعتماد رسول خدا به من را برای ابلاغ پیام به جنیان به یاد داری؟ او گفت: بله، شما این ماموریت را بر عهده داشتی. همچنین انتخاب رسول خدا برای همسری دخترش فاطمه را به همسری من و نه ابوبکر را از او پرسیدم. و نیز گفتم: آیا من پدر حسن و حسین، دونواده و دو گل خوشبوی رسول خدا وسیدجوانان بهشتیان هستم یا تو؟
و ماجراهای بسیار و دیگر برتری هایم را برای او یادآوری کردم که همگی از اعتماد رسول خدا به من و مژده به من حکایت می کرد.
🔻 از ماجرای مرغ بریان شده بهشتی که با دعای پیامبر نصیب من شد تا مژده رسول خدا به جنگ من با ناکثین و قاسطین و مارقین…
به ابوبکر گفتم آیا این کلام رسول خدا که فرمود: «تو صاحب پرچم من در دنیا و آخرتی»، در حق من بود یا درباره تو؟
و این چنین بود که من سوابق خودم را می شمردم و او به یکایک آنها اعتراف می کرد. در پایان به او گفتم: این امتیازها که برشمردم و دیگر امتیازهایی که بدان اشاره نکردم و هر یک دلیلی بر شایستگی من برای خلافت رسول خداست.
✳️ پس دلیلش چیست؟
🔻پس دلیلش چیست که به خدا و رسول خدا و دین الهی توجهی نکردی و با آن که شروط حاکمیت بر عهده دین خدا را نداشتی، زمامداری شان را بر عهده گرفتی؟ ابوبکر با گریه گفت: راست گفتی ابوالحسن. به من مهلت بده تا امشب درباره حرف های تو تامل کنم. به او گفتم: هرچه می خواهی فکر کن ای ابوبکر.
✳️ ماجرای غمبار فدک
🔻از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، فدکی در دست ما بود که کسانی بر آن بخل ورزیده و کسانی سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند؛ اما بهترین داور خداست.
به راستی علی را با فدک و غیر فدک چه کار !؟ آن هم وقتی جایگاه فردای آدمی قبری است، که در تاریکی آن، آثار انسان نابود و خبرهایش به دست فراموشی سپرده می شود….
🔻وقتی ابوبکر فدک را از فاطمه سلام الله علیها گرفت و نماینده حضرت را از سرزمین فدک اخراج کرد، در مسجد به سراغش رفتم و به او گفتم: ای ابوبکر! چرا فاطمه را از آنچه رسول خدا برایش قرار داده بود محروم کردی و وکیلش را اخراج کردی؟ ابوبکر گفت: فدک از اموال مسلمانان است. اگر فاطمه شاهدان عادلی داشته باشد که شهادت دهند فدک از آن اوست، آن سرزمین را به وی می دهیم…
📚 منابع:
1. الاحتجاج، جلد یک، صفحه 115
2 . الخصال صفحه 548
📗 کتاب علی از زبان علی
↩️ ادامه دارد...
.