3.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️جزئیاتی از ترور رئیس جوخه ترورهای موساد در اربیل
إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ ...
@Emam_kh
🔴 انتقام ، فریضه ای حیاتی و حیات بخش
کشته شدن رئیس منطقه ای موساد و معاون شاخه ترور کل موساد طی یک حمله تمیز و دقیق پهپادی ، خبر خوبی بود که دل همه دوستان و وطن پرستان را شاد کرد و همه دشمنان و خائنین و وطن فروشان را عزادار نمود ...
فَمَن اعتدَی عَلَیکم فَاعتَدُوا علیه بمثلِ ما اعتدی علیکم(بقره ۱۹۴) پس هر کس به شما تعدی کرد ، همانند آن بر او تعدی کنید.
🔺نکته جالب : همه تیترهای خبری در رابطه با این موضوع یک طرف و تیتر بالا (تصویر فوق) و عبارت "چند پهپاد سرگردان" یک طرف 😂👌👌
#شهید_صیاد_خدایی
#اربیل
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیه ۵۹ سوره أنعام
🌸 وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَآ إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
🍀 ترجمه: و كلیدهای غیب فقط نزد اوست، و كسی آنها را جز او نمی داند و آنچه در خشكی و دریاست، می داند و هیچ برگی نمی افتد مگر آنكه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریكی های زمین، و هیچ تر و خشكی نیست مگر آن كه در كتابی آشکار است.
🌷 #عِنْدَهُ: نزد او
🌷 #مَفَاتِح: کلیدها
🌷 #یعلم: می داند
🌷 #الْبَر: خشکی
🌷 #البَحْر: دریا
🌷 #ما_تَسْقُطُ: نمی افتد
🌷 #وَرَقَة: برگ
🌷 #حَبَّة: دانه
🌷 #ظُلُمَات: تاریکی ها
🌷 #الْأَرْض: زمین
🌷 #رَطْب: تر
🌷 #يابس: خشکی
🌷 #مُبِين: آشکار
🌸 این آیه همانند سایر آیات سوره أنعام در #مکه نازل شده است. نخست به موضوع علم #خدا پرداخته، مى فرماید: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاّ هُوَ: و کلیدهای غیب فقط نزد اوست و کسی آنها را جز او نمی داند» سپس براى توضيح و تأكيد بيشتر مى فرماید: «وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ: و آنچه در خشکی و دریاست، می داند» آگاهى #خدا از آنچه در خشكی ها و درياهاست، به معنى احاطه علم خدا بر همه چيز است. يعنى، او از جنبش ميلياردها موجود زنده، كوچک و بزرگ، در اعماق درياها، از شمارش واقعى سلول هاى بدن هر #انسان و گلبول هاى خون ها. از حركات مرموز تمام الكترون ها در دل اتم ها و از تمام انديشه هايى كه از لابلاى پرده هاى مغز ما مى گذرد، و تا اعماق روح ما نفوذ مى كند از همه اين ها باخبر است.
🌸 باز در جمله بعد براى تأكيد احاطه علمى #خدا، اشاره به خصوص در اين مورد نموده و مى فرمايد: «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ يَعْلَمُها: و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند» يعنى، تعداد اين برگ ها و لحظه جدا شدنشان از شاخه ها و گردش آنها در وسط هوا و لحظه قرار گرفتنشان روى زمين، همه اين ها در پيشگاه علم خدا روشن است سپس می فرماید: «وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ: و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین» یعنی هیچ دانه ای در مخفی گاه #زمین قرار نمی گیرد مگر اینکه تمام خصوصیات آن را می داند. در پايان آيه مى فرمايد: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ: و هیچ #تر و #خشکی نیست مگر آن که در کتابی آشکار است»
🔹 پیام های آیه ۵۹ سوره أنعام 🔹
✅ #احکام_الهی بر اساس آگاهی خدا بر غیب است.
✅ #خداوند به همه چیز دانا و از همه جزئیات هستی آگاه است. پس باید مواظب اعمال خود باشیم.
✅ #نظام_هستی، طبق برنامه ی پیش بینی شده ای طراحی شده است.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
📣 نحوه اذان و اقامه
🔷 اذان شامل هجده جمله، به ترتیب زیر است:
* «اَللهُ اَکْبَرُ» چهار مرتبه،
* «اَشْهَد اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ» دو مرتبه،
* «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً (صلّ الله علیه و آله )رَسُولُ اللهِ» دو مرتبه،
* «حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ» دو مرتبه،
* «حَیَّ عَلَی الفَلاحِ» دو مرتبه،
* «حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَلِ» دو مرتبه،
* «اَللهُ اَکْبَرُ» دو مرتبه،
* «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ» دو مرتبه.
و اقامه مانند اذان است با این تفاوت که «الله اکبر» در اول آن دو مرتبه است و پس از «حیّ علی خیر العمل» دو مرتبه «قد قامت الصلوة» گفته می شود و آخر آن «لااله الا الله» یک مرتبه است.
‼️ شهادت به ولایت در اذان
🔷 گفتن «اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللهِ» به عنوان شعار تشیّع خوب و مهم است ولی جزء اذان و اقامه نیست و باید به قصد قربت مطلقه گفته شود.
📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۱۳۱
@Emam_kh
🌹پنجشنبه است
ثانیه هایمان بوی
دلتنگی میدهد
چه مهمانان ساکتی
هستند رفتگان
نه بدستی
ظرفی آلوده میکنند
نه به حرفی دلی را
تنها به فاتحه قانعند
شادی روح تمام
اموات #فاتحه و #صلوات
🍃🌼 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃
💔فاتحه کبیره بسته هدیه اموات💔
💫1 مرتبه سوره حمد
💫1مرتبه سوره توحید
💫1مرتبه سوره ناس
💫1مرتبه سوره فلق
💫1مرتبه سوره کافرون
💫7مرتبه سوره قدر
💫3مرتبه آیه الکرسی
✨شادی روحشان صلوات✨
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
@Emam_kh
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پروانه ای در دام عنکبوت
#قسمت پنجم 🎬
سفره که جمع شد,سکوت همه خانه رافراگرفت وگهگاهی عماد با بازیهای بچگانه اش سکوت سنگین اتاق رامی شکست,یکباره پدرم ازجایش بلند شد وشروع به قدم زدن کرد،خوب میدانستیم وقتی پدر اینکار رامیکند میخواهد تصمیم مهمی بگیرد.
طارق تلویزیون راروشن کرد وخودرامشغول نگاه کردن ،نشان میداد،مادرم هم با جم وجورکردن وسایل شام خودرامشغول کرده بود ومن ولیلا هم مثلا به مادر کمک میکردیم اما ذهنمان درگیر این خواستگاری نحس وان گروه منحوس بود که پدر رو به مادرم گفت:ام طارق فکرمیکنم بهتراین باشد که ما هم هرچه که میتوانیم به دلارودینار تبدیل کنیم وتا این فتنه وآشوبها میخوابد به جایی دیگر برویم ،بعدکه اوضاع ارام شدبرمیگردیم.
مادر:اخه کجا بریم؟اصلا کجا را داریم که بریم؟
پدر:بزار خواهرت صفیه وخانواده اش برن ،هرجا که انها رفتند یکهفته بعد شما رابا طارق راهی میکنم وخودم میمانم تا مراقب خانه ونخلستان وزندگیمان باشم،من تنها باشم ازپس مراقبت ازخودم برمیام.
تودلم خوشحال شدم،اخه اگرقراربودآواره بشیم چه بهترکنار خاله وعلی باشیم ،که طارق گفت:روی من حساب نکنید ،همونطورکه علی پسرخاله صفیه میماند تا ازشهرش دفاع کند منم میمانم.
دلم هرری ریخت پایین؛نگاهم به پدرم افتادکه میگفت:نه طارق من میمانم وتومیروی...
طارق:به همان ایزد پاک قسم که تکان نمیخورم،شما همراه مادروبچه ها برو ،من اموزش نظامی دیدم،جوان ترم وبرای مبارزه بهتروشما دنیا دیده ای وبرای سفر مناسب تر....
دلم میخواست ازته سرم فریادبزنم،گریه سردرهم اخربه چه گناهی باید اواره شویم؟!
ادامه_دارد ..
پروانه ای دردام عنکبوت
نویسنده خانم ط_ حسینی
#قسمت ششم 🎬
فردا صبح زود خاله هاجر شاد وشنگول امد خانه ما وتاچشمش به من افتاد چنان قربان صدقه ام رفت که فکرکنم درعمرش قربان صدقه دخترای خودش ،اینطوری نرفته بود .میدونستم که با شنیدن جواب رد ازاین رو به اون رو میشه ،برای همین رفتم حیاط پشتی ومشغول دانه دادن به مرغ وخروسها شدم اما به لیلا سپردم که گوش وایسته....
ربع ساعتی گذشت که لیلا دوان دوان اومد طرفم:سلماا دختر کجایی که ببینی ام عمر خونه راگذاشت روی سرش وقتی فهمید که جواب رد بهش دادن کلی خط ونشان کشید وگفت که سلما بدبختتت میشه،مردی به هیبت وصولت وپول واقتدارمثل عمر درکل عراق نمیتونه برا خودش پیداکنه😆
عجب خودشیفته است این خاااله هااااجر ،فک کنم الان بره با عمروباباش نقشه ای برای کشتنت بکشن وشایدم عمریه حمله انتحاری بکنه 😂
به حرفهای لیلا خندم گرفت وخوشحال بودم ازاینکه خیال خاله هاجر راحت شد ورفت رد کارش....اما نمیدونستم که این جواب رد کینه ای شتری میشه و...
نزدیکای ظهربود که طارق بایاالله یاالله گفتن وارد خونه شد ،میدونستم که حتما کسی همراهش هست،از پنجره بیرون را نگاه کردم وای خدای من علی همراهشه،یه جورایی دلم گر گرفت،الان دیگه میدونستم علی هم روی من نظر داره بیشتر هول شده بودم...
خودم راانداختم اشپزخونه تا یه لیوان اب بخورم وخودم رامشغول کاری کنم شایداین هیجانات درونم فروکش کنه.
ازشانسم مادرم با عماد رفته بودند بیرون ومن ولیلا ،خونه بودیم.
طارق طبق معمول یه سرک کشید داخل اشپزخانه وگفت:به به سلما خانم،مادرکجاست که تودست به کارپخت وپز میزنی؟😜
هول ودستپاچه گفتم:س س سلام ،رفتن بیرون
طارق:خوب بهتر حالا بیا داخل اتاق مهمون،کارت داریم
من:داریم!!!
طارق:اره من وعلی....بیا تا مادرنیومده بدددو...
ادامه_دارد ..