eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
17.6هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍امـام علـى عليه‌السلام: مردى نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و گفت: به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد و مردم نيز دوستم بدارند، و خدا دارايى ام را فزون گرداند و تن درستم بدارد و عمرم را طولانى گرداند و مرا با تو محشور كند. حضرت فرمود: «اينها يى كه گفتى شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد: ❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش. ❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نيكى كن و به آنچه دارند ، چشم مدوز. ❸ اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى بخشد ، زكات آن را بپرداز. ❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسيار بده. ❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن ؛ ❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن. 📚 أعلام الدين ص ۲۶۸ 📚بحار الأنوار ج ۸۵ ص۱۶۴ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ امروز☀️ روز مهربونی خداست 💖 بیایید خوبی هاراجمع بدی ها راتفریق شادی هارا ضرب غم هارا تقسیم ونفرت ها را از قلب هایمان فاکتور بگیریم! ســـ😊ــلام✋ روزتون بخیر وخوشی @Emam_kh
🌷⇐حکایت آموزنده ✨مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می‌گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفته‌ام و همه چیز زندگی‌ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی‌دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"» ✨استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب می‌افتد خود را به جریان آن می‌سپارد و با آن می‌رود.» ✨سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی‌اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: «این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی‌اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می‌خواهی یا آرامش برگ را؟» ✨مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: «اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می‌رود و الان معلوم نیست کجاست؟! لااقل سنگ می‌داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی‌خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!» ✨استاد لبخندی زد و گفت: «پس چرا از جریان‌های مخالف و ناملایمات جاری زندگی‌ات می‌نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده‌ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.» ✨استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از استاد پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می‌کردید یا آرامش برگ را؟» ✨استاد لبخندی زد و گفت: «من در تمام زندگی‌ام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپرده‌ام و چون می‌دانم در آغوش رودخانه‌ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل‌آشوب نمی‌شوم. من آرامش برگ را می‌پسندم.»
🌹پیش‌بینی‌زیارت‌کربلا 🔶🔸رزمندگان با نگاهی حسرت آلود به مناطق اشغالی نگاه می کردند، یکی از آنها رو به ابراهیم کرد و گفت: چطور این بعثی ها باید به راحتی اونجا تردد کنند و ما... یعنی میشه یه روزی برسه که مردم ما هم از روی این جاده ها به خانه ها و شهرهای خودشان برند. ابراهیم که این حرف ها را شنید، گفت: این حرفا چیه که میزنی، یه روزی می رسه که مردم از همین جاده ها دسته دسته می روند کربلا ... 🔷🔹شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات🌺🍃 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴کپی گرفتن و تکثیر از سی دی های سخنرانی و مداحی 🔷س 1864: آیا کپی گرفتن و تکثیر از سی دی های سخنرانی یا عزاداری یا نرم افزار مذهبی و فرهنگی با سایر سیدی ها تفاوت دارد؟ ✅ج: احوط این است که در نسخه برداری و تکثیر نوارهای کامپیوتری که در داخل تولید شده است، حقوق صاحبانشان از طریق کسب اجازه از آنان رعایت شود؛ و فرقی در حکم موارد مذکور وجود ندارد.   @Emam_kh
🔴 توهم توطئه یا خواب کَفتارگونه؟ 🔹قدیم شکارچی‌ها برای شکار کفتار، درب لانه وی به چیزی می‌کوبیدند و بصورت مستمر صدایی تولید می‌شد، شاید شبیه زنگوله؛ تا کفتار خوابش ببرد. این صدا شبیه لالایی بود. وقتی کفتار می‌خوابید به درون لانه رفته و او را شکار می‌کردند! 🔸حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام وقتی قبل از جنگ جمل از او خواستند که طلحه و زبیر را دنبال نکند و خود را آماده جنگ نسازد و طلحه و زبیر دنبال جنگ نیستند، می‌فرماید: «به خدا قسم به مانند كفتار نيستم كه با آهنگ ملايم مى‏خوابد تا شكارچى در رسد و غافلگيرش نموده، شكارش كند». * 🔹برخی از سیاسیون و مسئولین جمهوری اسلامی بارها نشان دادند که نسبت به دشمن و نقشه دشمنان نه تنها هوشیاری ندارند بلکه از اساس، این دشمنی را منکر می‌شوند و به آن برچسب "توهم توطئه" می‌زنند! حکایت عرصه سیاسی ما و غفلت از دشمن شبیه همین داستان کفتار است. گاه دشمن برای ما لالایی می‌خواند تا ما را دچار خواب آلودگی و غفلت کند و در یک لحظه ما را بدرّد. 🔸وقتی رهبر انقلاب بعد از جنگ تحمیلی، از تهاجم فرهنگی و ناتوی فرهنگی می گفت یک عده می گفتند توهم توطئه است کمتر از یک دهه نتیجه تهاجم فرهنگی را در سبک زندگی جامعه و خانواده خود دیدند! از سال 86 رهبر انقلاب بارها و بارها هشدار دادند که دشمن بدنبال راه اندازی یک ** علیه ملت ایران است باز آقایان باور نکردند و برنامه ریزی برای مقابله نداشتند تا سال 90 که تحریم های فلج کننده وضع شد و آمریکایی ها به صراحت گفتند هدف از «تحریم های فلج کننده»، اختلاف بین مردم با رژیم و تغییر رفتار ایران در منطقه و نهایت فروپاشی از درون است! 🔹طی 6 سال اخیر هم دولت مستقر که با شعار رفع تحریم ها آمد حاضر شد از منافع ملی و قدرت هسته ای و عزت ملت کوتاه بیاید اما بجز تحقیر و تهدید بیشتر و تحریم های بدتر نصیبش نشود؛ این درحالی است که آقایان هنوز جنگ اقتصادی را باور نکرده اند! نفهمیده اند که این جنگ اقتصادی برای فروپاشی از درون و تغییر رفتار در برون است! به خیال خام خود فکر می کنند حالا که هسته ای را دادیم، توان موشکی را هم محدود کنیم و در منطقه طبق خواست آمریکا عمل کنیم تا شاید تحریم ها برداشته شود؛ اما باز مدعی اند این دشمنی نیست بلکه توهم توطئه است! 🔸براستی اگر توهم توطئه است چرا همه مشکلات و بی‌عرضه‌گی ها و ناکارآمدی خود را به پای آمریکا و تحریم او حساب می‌کنید؟ اگر قبول دارید دشمنی وجود دارد چرا می گویید توهم توطئه است! آیا انسان عاقلی می‌تواند کودتای آمریکا علیه دولت مصدق، حمایت و تحقیر پهلوی، حمایت و تجهیز تجزیه‌طلبان، حمایت از صدام، حمایت از گروه‌های تکفیری تروریستی، تصویب بودجه بصورت رسمی برای براندازی نظام ایران، تحریم و تهدید به حمله نظامی را توهم توطئه بداند؟ 🔹"خواب" اولین دشمن مسئولین نظام و جریان انقلابی است؛ هم به معنای تنبلی و خواب‌زدگی هم به معنای غفلت از نقشه‌های دشمن! به قول سعدی در گلستان: «نخستين دشمنی که بر سر ايشان تاختن آورد خواب بود». هنوز هم که هنوز است آقایان در مجلس و دولت به جنگ اقتصادی باورشان نشده و بی خیال و بی تفاوت، زندگی را عادی می گذرانند! نمایندگان در حال جمع کردن رأی در حوزه های انتخاباتی خود بوده و دولتمردان هم مشغول و شادمان با حضور زنان در ورزشگاه! رسانه های این ور و اون ور هم به جای هدایت افکار عمومی به مسائل اصلی کشور و جنگ اقتصادی، مشغول حاشیه سازی اند! 🔸حضرت امیر می فرماید: کسی که به هنگام یاری ولیّ (رهبر) خود، بخوابد با لگد دشمن از خواب بیدار خواهد شد! (عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص 441) ♦️* «وَ اللَّهِ لَا أَكُونُ كَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَى طُولِ اللَّدْمِ حَتَّى يَصِلَ إِلَيْهَا طَالِبُهَا وَ يَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا». نهج‌البلاغه، خطبه ۶ ♦️** پیشنهادم این است که فعالان مجازی و رسانه ای، مطالب و تولیدات خود را با هشتگ در رسانه ها منتشر کنند. داود_مدرسی_یان @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 رمان_عشق_باطعم_سادگی قسمت_19 امیر علی آرنجش رو به لبه شیشه تکیه داده بودو سرش رو به دستش... نگاه متفکرش هم به رو به رو بود لب چیدم و صدام کمی بچگانه بود _قهری؟ جوابم فقط یک نیم نگاه بود ...لحنم رو تغییر ندادم _الان داری نقشه میکشی چطوری فردا از دستم فرار کنی؟ صاف شدو دستش حلقه شد دور فرمون و فقط یک کلمه _نه! _اگه خیلی از من متنفری حداقل دوتا داد سرم بزن دلت خنک بشه! نگاه جدیش چرخید روی صورتم _این جمله چیه تکرار می کنی؟! من کی همچین حرفی زدم؟! نگاهم رو از چشمهاش که بی تابم میکرد گرفتم و دوختم به انگشتهام که توی هم میپیچوندمشون _لازم نیست بگی اخم همیشگی پیشونیت وقتی بامنی ...خواسته ات برای نه گفتنم ...رفتارت همه اینا نشون میده! پوزخندی زد _وقتی ازت متنفر بودم دلیلی نداشت بیام خواستگاری! _شاید تو به خاطر حرمت بزرگ ترها اومدی! دنده رو عوض کرد _خب آره به خاطر حرمتها اومدم ولی دلیل نمیشه برای نفرت داشتن ازتو... اگه اینجوری بود میتونستم یک کلمه بگم تو رو نمی خوام و خالص! براق شدم _خب چرا ...چرا خودت نگفتی و اومدی خواستگاری و از من خواستی بگم نه وقتی که همه چی جدی شده بود؟! کلافه پوفی کشید _چون اگه می گفتم تو رو نمی خوام مامان یکی دیگه رو کاندید می کردو من فکر کردم تو رو راحت تر میتونم راضی کنم بگی نه! _آخه چرا... پرید وسط حرفم_گفتم نپرس چرایی رو که حالا دیگه مفهمومی نداره! پوفی کردم _اونوقت اگه من میگفتم نه دیگه عمه بیخیال ازدواج کردنت میشد؟؟ امیر علی _بالاخره آره لحنم رو مظلوم کردم _بهم بگو چرا خواهش میکنم ! سرم رو بالا آوردم و سر امیر علی هم چرخید رو به من... نگاهش! وای به نگاهش که قلبم رو از جاکند بی اخم بود... جدی نبود ...ولی سریع دزدید ازمن این نگاه رو...! آروم گفت: زود پشیمون میشی دختر دایی مطمئنم! قلبم خیلی بی تابی میکرد با توقف ماشین باصدای نا آروم و لرزونی گفتم: ولی من مطمئنم پشیمون نمیشم ...مطمئن تر از تو ! بازم نگاهش چرخید رو به من ولی دیگه جرئت نکردم سر بلند کنم و با یک خداحافظی زیر لبی تقریبا از ماشین فرار کردم و اصلا نفهمیدم که جواب خداحافظیم رو شنیدم یانه؟! حرارت ملیح آفتاب صبح زمستونی نوازش میکرد گونه ام رو ...نفس عمیقی کشیدم سردی هوا هم گاهی لذت داشت... گاهی خیلی هم خوب بود چون میتونست کم کنه حرارت درونیم رو ...حرارتی که حاصل آشوب فکری دیشبم بود و نتیجه ای که بازم من رو رسونده بودکه حتی فکر کردن به امیرعلی هم من رو بی تاب می کنه و دلتنگ! چه لحظه شماری که برای امروز صبح کردم و دیدنش و این هوای سرد خیلی ماهرانه استرسم رو کم میکرد...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 رمان_عشق_باطعم_سادگی قسمت_20 سرو صدای دوقلوها امکان کشیدن نفس عمیق دوم رو ازمن گرفت و نگاهم ثابت شد روی محمدی که شبیه بابا بود و محسنی که شبیه مامان! _شما دوتا دیگه کجا ؟ محمد ابرو انداخت بالا _خونه عمه ! مشکلیه؟ چشمهام رو ریز کردم _اونوقت کی گفته شمادوتاهم دعوتین؟ محسن باصدای لوسی گفت_وا محنا جون خونه عمه که دعوت نمی خواد! صورتم و جمع کردم _بی مزه ها بابا طبق عادت سوئیچ ماشینش رو توی دستش میچرخوند و بیرون اومد بازم با اعتراض گفتم: باباجون خودم باآژانس میرفتم روز جمعه ای روز استراحتتونه! به پیشونی بابا چین مصنوعی افتاد بایک لبخند واقعی پدرانه روی لبهاش _ این یعنی دختر بابا از الان تعارفی شده؟؟! محمد پوفی کرد _نخیر باباجون این یعنی این یکی یکدونه باز داره خودش رو لوس میکنه محسن هم دهنش رو کج کرد _ خودشیرین! بابا به جای من چشم غره ای به هردوشون رفت و با ریموت در ماشینش رو باز کرد ...رفتم تا صندلی جلو بشینم کنار بابا دختر بودم خب یکی یکدونه بابا! _آی خانوم مامان هم داره میادها ! گیج به محسن نگاه کردم _مامان؟! محمد دیگه روی صندلی عقب کنار شیشه جا گرفته بود_بله مامان... دسته جمعی میخوایم بریم در خونه عمه تحویلت بدیم بعد خودمون بریم دوردور ...آخ چه صفایی داره حالا بیرون رفتن ...چه خوب شد عروسش کردن نه محسن؟ محسن منتظر شد من بشینم تا اون هم کنار شیشه بشینه _آره والا دعاش رو باید به جون امیر علی بکنیم که از شر این دردونه راحتمون کرد با اعتراض و لوس گفتم: بابااااا مامان که بیرون اومده بود فرصت به بابا ندادو اینبار اون طرفدارم شد _صددفعه گفتم نزنین این حرفها رو.. دخترمم اذیت نکنین!!! تاثیر نکرد لحن تند مامان روشون و تازه با خنده ریزی به هم چشمک زدند. عطیه در رو باز کردو بادیدنم دست به کمر شد _واچه عجب نمیومدی! دست مامانم درد نکنه با این عروس آوردنش تالنگ ظهر می خوابه! اوف بلندی گفتم: بی خیال شو دیگه عطی جون دقت کردی جدیدا داری میری تو جلد خواهر شوهرای غرغرو با کیفم زدم به بازوش _حالا هم برو کنار اگه همینجا بمونم تا شب می خوای برام دست به کمر سخنرانی کنی! عطیه بازوش رو ماساژ داد _دستت هرز شده ها...صددفعه هم بهت گفتم اسمم رو کامل بگو شانس آوردی امیرعلی اینجا نبود وگرنه حالت رو جا میاورد بدش میاد اسم ها رو مخفف بگن! ضربان قلبم بالا رفت انگار با حرف عطیه تازه یادم افتاد امروز به عنوان خانوم امیر علی پا گشا شدم و نیامدم دیدن عطیه! شیطنتم خوابید _جدی نمی دونستم لبخند دندون نمایی زد _نگو از داداشم حساب میبری؟!جون من؟! خنده ام گرفت از لحن بامزه اش و قدمهام رو برداشتم سمت آشپزخونه و بلند گفتم:نه بابا! من؟! صدای پر خنده اش رو شنیدم _آره جون خودت... خالصه آمار کارها و حرفهایی که امیر علی ازشون متنفره رو خواستی با کمال میل حاظرم بهت بگم که سوتی ندی جلوش میشناسیش که اخماش ازصدتا دعوا و کتک بدتره... ادامه دارد.....
السلام‌علیڪ‌یاعلے‌بن‌موسےالرضاعلیہ‌السلام َصــــــــــلوات خاصه امام هشتم به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات👇 ✨اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک✨ @Emam_kh
⭕️ چه کسی آمار روح الله زم را به سپاه داد؟/ کدام سرویس اطلاعاتی با سپاه همکاری کرده؟ ✍️نحوه دستگیری «روح الله زم» علاوه بر رسانه‌های داخلی و خارجی برای جامعه اطلاعاتی خارج از کشور نیز بسیار مهم شده است. دستگیری که غافلگیرکننده بوده و تراز اقتدار و اعتبار سازمان اطلاعات سپاه در خارج از ایران را افزایش قابل توجهی داده است. اما درباره نحوه و مراحل دستگیری «روح الله زم» موارد ذیل قابل تامل است: 1️⃣ بخشی از سرنخ ماجرا به دست پدر روح الله زم باز شده است. پدر وی طی گفتگویی تاکید کرده‌ که از دستگیری و بازداشت پسرش خبر نداشته است. در صورت صحت این ادعا، یعنی عملیات فریب به بهانه دیدار با اعضای خانواده در داخل و یا خارج از کشور نبوده و در یک اتفاق و طراحی عمیق‌تر و نوین‌تر اطلاعاتی باید موضوع را جستجو کرد. 2️⃣ آنچه از بخشی از اظهارات جسته و گریخته مقامات امنیتی کشور می توان برداشت کرد این است که روح الله زم از دو سال قبل در تور اطلاعاتی سازمان اطلاعات سپاه قرار داشته و پس از تکمیل اشراف بر وی از چندی قبل طراحی دستگیری او برنامه‌ریزی شده است. مرحله مهم این طراحی نیز این بوده است که روح الله زم به طریقی از لایه های امنیتی سرویس اطلاعاتی فرانسه جدا و سپس در تله و تور دستگیری افسران امنیتی ایران بیافتد. 3️⃣ بعد از پخش مستند «ایستگاه دروغ»، اختلافات در اردوگاه اپوزسیون بسیار بالا گرفت، یکی از تبعات این مستند، ایجاد کینه‌های بزرگ در میان اپوزسیون و فعالین سیاسی و رسانه‌ای ضدانقلاب بود. موضوعی که این شایبه را نیز ایجاد می‌کند که بخشی از اپوزسیون خارج نشین و یا حتی رقبای رسانه‌ای آمار روح الله زم را به سازمان اطلاعات سپاه داده باشند! طی ساعات گذشته نیز برخی از اپوزسیون بیشتر فریاد نفوذی نفوذی بلند کرده‌اند. فریادهای که به تجربه نشان داده که برای ردگم کنی بیشتر زده می‌شود. البته یک فرضیه دیگر نیز این است که برخی همکاران و همراهان با نفوذ وی در داخل ایران که مورد اعتماد روح الله زم بودند، پس از شناسایی و بکارگیری، زمینه به دام افتادنش را فرآهم کرده باشند. فرضیه سوم نیز این است که عامل و یا عوامل مستقیم سرویس اطلاعاتی ایران توانسته باشند اعتماد «زم» را جلب و پس از فریب، او را در تور اطلاعاتی سازمان اطلاعات سپاه قرار داده باشند. 4️⃣نکته مهم دیگر این است که کدام سرویس اطلاعاتی در اینباره با ایران همکاری کرده است. در اینباره دو گمانه زنی مهم وجود دارد. گمانه نزدیکتر همکاری برخی سرویس اطلاعاتی دوست و یا کشورهای همسایه منجمله عراق، ترکیه، امارات و... با سازمان اطلاعات سپاه است. فرض دوم نیز این است که ایران روح الله زم را مستقیم و یا غیرمستقیم از خود سرویس‌های اطلاعاتی که از او حفاظت و پشتیبانی می‌کردند، یعنی از سرویس اطلاعاتی فرانسه تحویل گرفته باشد. این فرض را می توان از سخنان سردار تولایی، مسئول اشراف دفتر فرماندهی کل سپاه نیز برداشت کرد. این مقام ارشد سپاه ضمن هشدار به فریب خوردگانی که در دامان سیستم‌های اطلاعاتی افتادند، گفت: «آن ها باید بدانند سرویس های اطلاعاتی این کشورها به محض این که فشاری به آن ها بیاید یا تهدیدی علیه آن ها ایجاد شود، همه داده‌های خودشان را فدا می کنند.» اگر این سخنان را مستقیما به دستگیری روح الله زم مرتبط بدانیم دو نتیجه مهم اتفاق خواهد افتاد. اول اینکه این بدترین خبر برای اپوزسیون خارج نشین خواهد بود که در ارتباط و حمایت برخی از همین سرویس‌های اطلاعاتی غربی هستند. خبری که در دل خود این گزاره را دارد که دیگر سرشبکه‌های اپوزسیون دیر یا زود با اراده و پیگیری دستگاه های امنیتی ایران و از طریق تکرار همین نوع روش‌ها، توسط سرویس‌های کشورهای غربی امکان تحویلشان به ایران وجود دارد. نتیجه دوم نیز است که سرویس‌های اطلاعاتی ایران در سطحی از اقتدار و اشراف و توانمندی اطلاعاتی قرار دارند که پیشرفته‌ترین سرویس‌های اطلاعاتی غربی را نیز مجبور به همکاری و تن دادن به خواسته خود می‌کنند. 5️⃣ جدای از فرضیه‌ها و گمانه‌زنی‌های مطرح شده ، جزییات دستگیری روح الله زم بخشی از آن بزودی به مردم اطلاع‌رسانی خواهد شد ولی هر چه اتفاق افتاده خارج از آنچه در بیانیه اول سپاه پاسداران گفته شد نیست؛ یعنی دستگیری به هر نحوی که بوده و هر نوع تفسیر و گمانه‌زنی که درباره آن شود، نشانه وجود جوانانی مومن و انقلابی در یک نهاد امنیتی ایران است که علاوه بر مهارت در روش‌های نوین امنیتی دارای ابتکارات خاص اطلاعاتی هم هستند. ابتکار و خلاقیتی که سرویس های اطلاعاتی بزرگ دنیار را فریب، غافلگیر و یا مجبور به دادن امتیاز کرده است. پایان بخش دوم//ادامه دارد.... مهدی_جهان_تیغی @Emam_kh