eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق علیه السلام: هرگاه عالم به علمش عمل نکند [ اثر ] موعظه اش از دل ها زایل می شود؛ آن چنان که باران از روی سنگ صاف می لغزد کافی، ج ۱، ص ۴۴
سـ🍁ـلام صبـح پائیـزی‌تـون زیبـا🍂 روزتـون پـر از عشـق و امیـد🍁 🌾الهـی امـروزتان 🍂آغـازی باشـد برای 🌾شکر بیکـران از نعمت‌های الهی 🍂دل‌هایتـان جایگاه محبت 🌾زندگیتان سرشار از شـادی 🍂روحتان غـرق در آرامـش 🌾و جسـم و جانتـان 🍂در سلامت و عافیت کامل باشد @Emam_kh
🌟ملانصرالدين از كدخداى ده ﻳﮏ ﺍﻻﻍ به قیمت ۱۵درهم خرید و قرار شد کدخدا الاغ را فردا به او تحویل دهد. ﺍﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ كدخدا ﺳﺮﺍﻍ ملانصرالدين ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: "ﻣﺘﺄﺳﻔﻢ ملا, ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻱ ﺑﺮﺍﺕ ﺩﺍﺭﻡ. ﺍﻻﻏﻪ ﻣﺮﺩ!" ملانصرالدين ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: "ﺍﻳﺮﺍﺩﻱ ﻧﺪﺍﺭﻩ . ﻫﻤﻮﻥ ﭘﻮﻟﻢ ﺭﻭ ﭘﺲ ﺑﺪﻩ." كدخدا ﮔﻔﺖ : «ﻧﻤﻲﺷﻪ !ﺁﺧﻪ ﻫﻤﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﺧﺮﺝ ﮐﺮﺩﻡ» ملا ﮔﻔﺖ: «ﺑﺎﺷﻪ. ﭘﺲ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﻩ.» كدخدا ﮔﻔﺖ: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻱ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭼﻲ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻲ؟» ملا ﮔﻔﺖ: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﻨﻢ.» كدخدا ﮔﻔﺖ: «مگر میشه ﻳﻪ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ!» ملا ﮔﻔﺖ: « ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﮐﻪ ﻣيشه. ﺣالا ﺑﺒﻴﻦ. ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﻧﻤﻲﮔﻢ ﮐﻪ الاﻍ ﻣﺮﺩﻩ.» ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﺑﻌد كدخدا ملانصرالدين رو ﺩﻳﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ: "ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟" ملا ﮔﻔﺖ: "به ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤش و اعلام كردم فقط با پرداخت 2درهم در قرعه كشي شركت كنيد و به قيد قرعه صاحب يك الاغ شوید. به پانصد نفر بلیت ۲درهمی فروختم و ۹۹۸ درهم سود کردم." كدخدا ﭘﺮﺳﻴﺪ: «ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﻫﻢ ﺷﮑﺎﻳﺘﻲ ﻧﮑﺮﺩ؟» ملا ﮔﻔﺖ: «ﻓﻘﻂ ﻫﻤﻮﻧﻲ ﮐﻪ ﺍﻻﻍ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. من هم ۲درهمش ﺭﻭ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻡ. و این شد كه آزمون های استخدامی در ایران مد شد و همراه اول و ايرانسل جریان پیامک های شرکت در مسابقات رو راه انداختن.....!! @Emam_kh
🔹بار دیگر رهبری هزینه شد تا دولت سر پا بماند. 🔹دولت حسن روحانی طی شش سال با بی تدبیری و نداشتن برنامه اقتصادی درست و گره زدن شریان های اقتصادی به مذاکرات هسته ای، اقتصاد کشور را دچار آسیب جدی نمود که منجر به مشکلات معیشتی زیادی برای مردم عزیز ایران شد. 🔹دولت به خاطر عدم رعایت سیاست های اقتصاد مقاومتی و در شرایط تحریم در بودجه و اعتبارات خود برای اداره کشور دچار مشکل و به عبارتی با بی تدبیری به بن بست بودجه ای و اعتباری رسید. 🔹در این شرایط طرح افزایش قیمت بنزین در جلسه سران قوا تصویب میشود تا شرایط دولت در بودجه و اعتبارات کمی ترمیم شود. در این شرایط بار دیگر رهبری خود را هزینه میکند و این مصوبه را تایید و حمایت میکند تا دولت سرپا بماند. 🔹نتیجه بی تدبیری دولت در این سال ها اقتصاد کشور را به بن بست رساند در هر حالی دولت میتوانست طرح های اقتصادی درستی انجام دهد. 🔹انتخاب دولت جوان انقلابی حزب اللهی توسط مردم باید در دستور برنامه های جریان انقلابی باشد که نظام هر بار هزینه بی تدبیری عده ای را ندهد. @Emam_kh
🍃🌸 قسمتی از وصیت نامه 🌹شهیدعباس_عرب_نژاد: اگر حقی بر گردن مردم دارم به_خدای_کعبه مردان بی غیرت و زنان بدحجاب را نخواهم بخشید 🌹شهدا_شرمنده_ایم @Emam_kh
🔴 فقط با آرام شوید 🔹عموم مردم و بخشی از بدنه حزب الله از بیانات رهبری در حمایت تصمیم سران قوا در مسئله گرانی_بنزین قانع نشده و هیچ تبیین و تحلیلی را هم قبول ندارند. 🔸سال 60 وقتی آیت الله خامنه ای به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدند قصد داشتند آیت الله مهدوی کنی یا فرد دیگری را برای نخست وزیری معرفی کنند. به علت فشار مجلس و نامه نگاری به رهبر کبیر انقلاب یعنی امام خمینی(ره)، ایشان خطاب به آیت الله خامنه ای فرمود که آقای میرحسین موسوی را به نخست وزیری معرفی کنید. 🔹آیت الله خامنه ای مخالف بود چون اساساً خط فکری و سیاسی میرحسین موسوی را قبول نداشت. در اینجا نظر امام را پذیرفت و موسوی را به مجلس برای نخست وزیری معرفی کرد. 🔸سال 1364 بعد از اینکه آیت الله خامنه ای مجدد به ریاست جمهوری انتخاب شدند باز قصد نداشتند که جناب میرحسین موسوی را به نخست وزیری معرفی کنند. باز مجلس به ریاست مرحوم هاشمی رفسنجانی و جناب محسن رضایی بعنوان فرمانده سپاه به امام خمینی(ره) نامه نوشتند و از امام خواستند که نگذارد میرحسین موسوی از نخست وزیری حذف شود! 🔹جناب رضایی در نامه نوشته بود چنانچه میرحسین به عنوان نخست وزیر مجدد انتخاب نشود در جبهه ها و بین نیروها اختلاف می افتد و موضع ما در جنگ تضعیف می شود. هاشمی هم نوشته بود امروز مصلحت است که جناب میرحسین موسوی دوباره به عنوان نخست وزیر انتخاب شود. 🔸امام به یکی دو نفر پیام دادند که به آقای خامنه ای بگویید که آقای میرحسین موسوی را مجدد برای نخست وزیری معرفی کنید. اینجا آیت الله خامنه ای مقاومت کردند و گفتند تا امام به من حکم ندهد قبول نمی کنم. گفتند چرا حکم؟ پاسخ داد چون هیچ حجت شرعی برای معرفی آقای میرحسین موسوی ندارم و ایشان را کامل می شناسم به درد این جایگاه نمی خورد و ... . 🔹امام(ره) پیام دادند باشه من حکم می دهم. این چنین آیت الله خامنه ای با وجود اینکه قلباً و عقلاً با میرحسین موسوی مشکل داشت با نظر امام موافقت کرد. 🔸حالا در رابطه با مسئله افزایش نرخ بنزین؛ همه می دانیم که اجرای این طرح در این زمان با این شرایط بدست بی کفایت ترین رئیس جمهور تاریخ جمهوری اسلامی و بدست بی عرضه ترین وزرای تاریخ ایران و بدست ناکارآمدترین مدیران، کشور را دچار آشوب و بلوا کرده؛ اما هیچ کدام نمی توانیم ادعا کنیم بیشتر از رهبری می فهمیم! یعنی رهبر انقلاب خودشان نمی دانند که مردم قانع نشدند؟ قطعاً می دانند. 🔹اما تکلیف چیست؟ انفعال و غرزدن و عصبانیت و ناراحتی؟ آیا تکلیف این است که ناامید شویم؟ پس چه شد معنای ولایت مداری؟ چه شد «از تو به یک اشاره/ از ما به سر دویدن»؟ چه شد: «وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد»؟ 🔸به نظرم اگر تبیین ها و تحلیل ها آرام تان نکرده، تنها راه توکل به خدا و اطاعت از ولایت است. دنبال توجیهات هم نباشیم. میدانیم برخی حرف ها توجیه است. وقتی ولایت گفتند از این تصمیم حمایت می کنم ضمن انتقاد به عملکرد سران قوا و عدم مدیریت شان و مطالبه از آنها، دیگر ناامید نباشیم. امام فرمود: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا مملک تان آسیب نبیند. اینکه چرا حمایت کردند را مفصل هم توضیح دادیم اگر قانع نشدید تنها جواب ولایت پذیری است. ✅ داود_مدرسی_یان @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اعتراف لیدرهای بازداشت‌شده در اغتشاشات شیراز/ از وعده پناهندگی تا دستور کشتار مردم توسط منافقین @Emam_kh
‼️نجس شدن پارچه مرطوب 🔷س 1971: اشیایی مانند لباس و امثال آن – درحالی که باشد - اگر یک قسمت از آن شود، آیا به تمام آن می کند، یا فقط همان قسمت نجس است؟ ✅ج: فقط همان قسمت نجس می شود و بقیۀ آن است. @Emam_kh
این تصویر رو تو گوشیتون ذخیره کنید و هر وقت مدت طولانی سرتون تو گوشی بود ، بعدش این حرکات رو انجام بدید تا در طولانی مدت دچار مشکلات بینایی نشید!👌
❗️مقصر وضع موجود کیست؟ این اتفاقات چند تا مقصر داره و هر مقصری هم به سهم خودش باید کارش رو درست کنه؛ اینکه مقصرین اصلی اوضاع فعلی خودشون رو بکشن کنار و بقیه رو متهم کنن درست نیست! 🔻 مقصر اول دولت و شخص آقای هست که با بی تدبیری تمام این طرح رو اجرا کرد. 🔻 مقصر دوم وزیر نفت پیر و فرسوده به نام هست که کارت سوخت رو به خاطر لجبازی با احمدی نژاد حذف کرد و خسارات بیشماری به کشور زد 👈🏼 الانم با خواری و خفت تمام و با طرح خبیثانه ای دوباره کارت سوخت رو احیا کرد. اگه مردم حواسشون بود الان همگی باید یقه وزیر نفت رو میگرفتن و با لگد پرتش میکردند بیرون! 🚫 ولی خب دشمن خوب بلد بوده که جهت فلش اعتراضات رو ببره به سمت تا بقیه شیادان با خیال راحت خرابکاری کنن و شب رو راحت بخوابن! 💢 مقصر بعدی هم هست که زودتر با یه طرح حساب شده سهمیه بندی بنزین رو انجام نداد 💢 مقصر بعدی هم شورای نگهبان هست که برخی از افراد که باید رد صلاحیت میشدند رو به خاطر مصلحت اندیشی های پیرمردانه تایید کرد. 💢 مقصر بعدی هم خود هستن که به خاطر وعده ها و ترس و ... چنین افراد پیر و خسته رو در دولت و مجلس انتخاب کردند. ⭕️ اونوقت جالبه که دو روزه که همه مردم، رهبری رو مقصر میدونن! بفرمایید دقیقا رهبری در کدوم قسمت کار مقصر بودن؟! *تنها مسیر آرامش @Emam_kh
💌❣💌❣💌❣💌❣💌 رمان_عشق_باطعم_سادگی قسمت_79 عطیه هول کرده تو ماشین نشست و جواب سلام من و امیرعلی روداد روی صندلی جلو به سمت عقب چرخیدم و رو به عطیه گفتم :مداد برداشتی؟پاک کن؟! عطیه داشت ذکر می گفت و به گفتن یک آره اکتفا کرد دوباره گفتم:راستی کارت ورود به جلسه ات که یادت نرفته؟! غرزد _میزاری دعامو بخونم یانه...بله برداشتم!تو که از مامان ها بدتری! بیچاره بچه هات قراره از دستت چی بکشن! امیرعلی ریز ریز خندید... من اخم کردم و با اعتراض گفتم: عطی! متوجه نیم نگاه امیرعلی و ابروهای بالاپریده اش شدم که عطیه وسط دعاخوندنش بلند بلند خندید - آخر سوتی دادی جلوش ...بهت هشدار داده بودم ...دیگه کارت با کرامُ الکاتبینه! _عطی یعنی چی اونوقت؟! به صورت جدی امیرعلی نگاه کردم _یعنی عطیه دیگه! ابروهاش و بالاداد _آها!بهتر نیست اسمش رو کامل بگی؟! -از دهنم پرید...یعنی هر وقت اذیتم می کنه... عطیه پرید وسط حرفم: _بیا داره میندازه گردن من!به من چه اصلا؟! چرخیدم سمت عطیه بهش چشم غره رفتم که برام شکلک مسخره ای درآورد! نگاه امیرعلی میگفت خنده اش گرفته – خب حالا باهم دعوا نکنین! روبه من ادامه داد _شماهم سعی کن همیشه اسمها رو کامل بگی ...یه اسم نشونه شخصیت یه نفره و حرمت داره پس بهتره کامل گفته بشه! مثل بچه ها گفتم: _چشم دیگه تکرار نمیشه! دستش اومد بالا که لپم و بگیره که وسط راه پشیمون شدو یاد عطیه افتاد! عطیه هم انگار متوجه شدو سرفه مصلحتی کرد _راحت باشین اصلا فکرکنین من حضور ندارم! خندیدم و امیرعلی هم باچرخوندن صورتش به سمت مخالف من خنده اش رو مخفی کرد! _اصلاببینم محیا تو چرا اینجایی؟! مگه نگفتی شب مهمون دارین! _چرا خب...ولی من اومدم بدرقه ات کنم و بهت روحیه بدم کنکورت و خوب بدی. -بگو از کمک کردن فرار کردم! من بهونه ام! چرخیدم سمتش _مگه من مثل توام... یه پا کدبانوام برای خودم! صورتش رو جمع کرد -آره تو که راست می گی!...منوکه دیگه رنگ نکن دخترتنبل!وقتی امیرعلی خسته و کوفته اومد خونه و خانوم تازه از خواب ناز پاشده باشین و خونه بهم ریخته که هیچ نهارم نداشته باشی! اونوقت کدبانو بودنت معلوم میشه! باز عصری با پای چشم کبود نیای در خونه ما گله و گله گذاری! امیرعلی که به دعوای زرگری ما می خندید گفت: _من روخانومم دست بلند نمیکنم و مطمئنم که محیاخانومِ خونست و یه پا کدبانو! خوشحال شدم از طرفداری های امیرعلی حتی وسط شوخی وبلند گفتم:_مرسی امیرعلی!عاشقتم ! عطیه می خواست چیزی بگه ولی با حرف من دهنش باز مونده بود و بدون حرف! عطیه بعد کمی تخس گفت - چه ذوقی هم میکنه برای من ...به پا پس نیفتی فقط! زبونم و براش در آوردم که لم داد روی صندلی _خودم میرفتم راحت تر بودم شما دوتا که نه گذاشتین دعاهام و بخونم ... نه روحیه بهم دادین ... فقط نشستین اینجا جلو من با کمال پرویی قربون صدقه هم میرین امیرعلی با اخم از آینه جلو به عقب نگاه کردو اخطار داد - عطیه! عطیه هم لبخند دندون نمایی زد _جونم داداش...خب راست میگم دیگه...یکم به منم روحیه بدین! امیرعلی نتونست اخمش رو حفظ کنه و خنده اش گرفت - دیشب برات نماز خوندم ... توکل کن به خدا...مطمئنم قبول میشی! نزدیک حوزه امتحانی بودیم که عطیه با دلشوره وسایلش رو چک می کرد... لبخند آرومی به صورتش پاشیدم _هول نکن دختر تو که همه کتابهات و جوییدی دیگه... پس استرس نداشته باش برو سرجلسه منم برات دعا میکنم و منتظرم خوشحال و موفق بیای بیرون! ماشین توقف کردو عطیه آماده رفتن شد _دستت درد نکنه ...ولی مثل این مامانا نشینی پشت در برام دعا بخونی ها! ...برو با شوهر جونت دور دور همونجوری هم من و دعا کن بعدبیاین دنبالم! فقط خواهشا حرفهای عاشقانه اتون رو هم بزنین که وقتی من اومدم دیگه سرخر نباشم! بلند خندیدم و باز ابروهای امیرعلی رفته بود توی هم _برو دختر حواست و بده به امتحانت عوض این حرفا! پیاده شدو با خنده برامون دست تکون داد و امیرعلی با خوندن دعای زیر لبی که سمتش فوت می کرد دستش رو به نشونه خداحافظی بالا آورد ... عطیه هم دوید وسط جمعیتی که می رفتن برای امتحان سرنوشت ساز کنکــــــــــور😭! ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘