🔴فتوای بیسابقه رهبر انقلاب درباره حاج قاسم سلیمانی
سردار باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین:
🔹برای ارائه گزارش نحوه تکفین شهدا خدمت حضرت آقا رسیدم و ایشان درباره حاج قاسم فتوایی داشتند که بیسابقه بود.
🔹خدمت حضرت آقا عرض کردم آقا ما برای آمادهسازی پیکر مطهر شهدا نمیشد آنها را غسل بدهیم، تیمم داده و تجهیز شدند.
🔹در آمادهسازی این پیکرها خیلی اذیت شدیم؛ به این معنا که به سختی تکه پارههای این پیکرها را جمع و جور کردیم.
🔹گوشتهای پراکنده را سامان دادیم تا بتوانیم در قالب یک پیکر درآورده و آنها را در تابوت قرار دهیم.
🔹شهید سر نداشت، بخشی از کتف ایشان باقی مانده بود و بخشی از مچ پا به پایین و دست و اجزایی که کوبیده شده بود.
🔹آقا فرمودند «شما به زحمت افتادید اینها شهید معرکه بودند» یعنی غسل و کفن نداشتند.
@Emam_kh
11.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
افشاگری شریعتمداری از وطنفروشی #اصلاحطلبان در #انتخابات ۸۸
🔹مدیر مسئول روزنامه کیهان: #نتانیاهو به صراحت گفت اصلاحطلبان از بزرگترین سرمایههای #اسرائیل در ایران هستند و آن افراد هنوز هم حضور دارند و پاسخگو نیستند.
@Emam_kh
✳️ دیپلمات، آمریکایی یا ایرانی؟
محسن بهاروند (معاون وزیر امور خارجه): موضوع حقوق بشر يكی از محورهای گفتگو در مذاكرات احتمالی آينده ايران و آمريكا است. موضوع اعدام و مواجهه با زندانيان سياسی بيشتر مورد توجه است. من با مجازاتهايی مثل اعدام موافق نيستم.
۱) اشتباه نشود! این آقا معاون "ظریف" است اما به جای معاون وزارت خارجه آمریکا حرف زده است.
٢) اين جناب و همفکران ایشان در وزارت خارجه برای هر روز سفر به اروپا و آمریکا بین ٢٠٠ تا ٣٠٠ یورو از بیت المال مسلمین حق ماموریت میگیرند تا درباره «نقض حقوق بشر در ج. ا. ا» به حافظان چشمآبی و موطلایی حقوق بشر، حساب پس داده و برای حذف مجازات اعدام از قوانین ایران تعهد بدهند.
٣) جالب اینجاست که این دیپلمات بلندپایه میخواهد درباره حذف مجازات اعدام و نحوه رفتار با زندانیان سیاسی در ایران با آمریکایی مذاکره کند که هر سال رکورد اعدام در جهان را میشکند و با زندانیان سیاسی به شیوه «گوانتانامو» برخورد میکند.
۴) حالا میتوان معنی این جمله را بهتر فهمید: «من انقلابیام، دیپلمات نیستم»!
۵) متأسفانه در وزارتخانه ظریف از این دیپلماتها فراوان پیدا میشود چون انقلاب هنوز به وزارت امور خارجه صادر نشده است!
۶) به برکت وجود امثال ایشان است که برجام و قراردادهایی شبیه برجام توسط وزارت امور خارجه، پذیرفته شده است.
٧) سکولاریسم یعنی این که در یک نظام دینی و تابع شریعت و فقاهت، یک دیپلمات برجسته بگوید: «من با اعدام موافق نیستم»! مگر قرار است شما موافق باشی؟ مگر قوانین مملکت تابع نظر شماست؟ مگر مردم مثل شما مقلد آمریکا و اروپا هستند؟ در یک نظام دینی فقط «دین» تعیین میکند اعدام باشد یا نباشد و این نکتهای است که دیپلماتها نفهمیده و نخواهند فهمید!
"دکتر کوشکی"
@Emam_kh
‼️نخواندن سوره پس از الحاق به نماز جماعت
🔷س 5143: اگر #امام در #رکعت_سوم باشد و ما در رکعت دوم و یا اول باشیم و وقت برای خواندن #سوره نباشد، چه وظیفه ای داریم؟ اگر سوره بخوانیم و خود را در سجده به امام برسانیم، نماز به #جماعت صحیح است؟
✅ج: اگر بدانید چنانچه سوره را بخوانید در ركوع به امام نمىرسید، بايد سوره را نخوانید و اگر خواندید و به رکوع نرسیدید نماز فرادا می شود.
@Emam_kh
پرواز شش نفره
مبداء : فرودگاه بغداد
مقصد : بهشت خداوند
#مرد_میدان
@Emam_kh
✨ مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت چــهــل و چــهــارم
(بــخــش سوم)
پدرم عصبے زل زدہ بود بہ فرش،مادرم با اخم نگاهم مے ڪرد.
بند ڪیفم رو فشردم و گفتم:من میرم دانشگاہ خداحافظ!
پدرم سرش رو بلند ڪرد و با لحن عصبے گفت:برو بابا جون،برو دخترم،برو عزیزم!
لبم رو بہ دندون گرفتم،پدرم بلند شد و ایستاد رو بہ روم.
ڪے میخواے بزرگ شے هانیہ ڪے؟
ساڪت سرم رو انداختم پایین.
جوابمو بدہ.
آروم لب زدم:بے عقلے ڪردم اصلا اون لحظہ...
پدرم اجازہ نداد ادامہ بدم:توجیہ نڪن آبرو ریزے تو توجیہ نڪن!
پوفے ڪرد و گفت:سر شڪستہ م ڪردے،ڪم غصہ تو خوردم؟
اشڪ بہ چشم هام هجوم آورد چشم هام رو، روے هم فشار دادم تا اشڪ هام سرازیر نشہ!
یڪ لحظہ پنج سال پیش اومد بہ ذهنم روز عروسے امین بود مثل دیونہ ها دست بہ سینہ دور خونہ راہ میرفتم،اولش اشڪ مے ریختم چند لحظہ بعد گریہ م شدت گرفت و چند دقیقہ بعد بلند هق هق مے ڪردم.
نشستم روے زمین و زار مے زدم پدرم با نگرانے اومد سمتم،صداش رو مے شنیدم:هانیہ بابا!
اما توجهے نڪردم و همونطور ڪہ دستم روے قلبم بود گریہ مے ڪردم،نفس ڪم آوردہ بودم چشم هام سیاهے رفت و صداے فریاد پدرم رو شنیدم!
سرم رو تڪون دادم وازخاطرات اومدم بیرون!
نہ ڪم غصہ م رو نخوردہ بود!
ڪم اشتباہ نڪردہ بودم!
حالاشدہ بودم اون هانیہ ے بـے فڪر پنج سال پیش!
نفسم روباصدابیرون دادم:هیچے نمیتونم بگم.
سر بہ زیر از خونہ خارج شدم،از خونہ بخاطر پدر و مادرم فرار مے ڪردم از دانشگاہ ڪجا فرار مے ڪردم؟!
حتے فڪر رو بہ رو شدن با سهیلے سخت بود!
**
تاڪسے سر خیابون ایستاد،نگاهے بہ دانشگاہ انداختم و مردد پیادہ شدم.
بہ زور قدم بر مے داشتم،وزنہ هاے شرم روے دوشم سنگینے مے ڪرد.
خواستم وارد دانشگاہ بشم ڪہ صدایے متوفقم ڪرد:خانم هدایتے!
برگشتم سمت صدا،حمیدے بود.
چند قدم بهم نزدیڪ شدم همونطور ڪہ سرش پایین بود گفت:سلام.
آروم جوابش رو دادم.
دست هاش رو بہ هم گرہ زد و گفت:راستش اون روز میخواستم آدرس خونہ تونو بگیرم سهیلے صدام ڪرد نشد،میشہ آدرستونو بدید؟
مڪث ڪرد و آروم و خجول گفت:براے اون قضیہ!
سرم رو تڪون دادم:نہ آقاے حمیدے! فعلا شرایط مناسب نیست!
سریع وارد دانشگاہ شدم.
سهیلے ڪمے اون طرف تر داشت با چندتا از دانشجوها صحبت مے ڪرد.
روزهاے آخرے بود ڪہ مے اومد دانشگاہ،چادرم رو ڪشیدم جلو و با قدم هاے بلند وارد ساختمون دانشگاہ شدم.
میخواستم ازش معذرت خواهے ڪنم ولے نمیتونستم.
باید بہ بهار مے گفتم.
بهار با صورت گرفتہ زل زدہ بود بهم نچ نچے ڪرد و گفت:هانیہ اینو نمیشہ جمع ڪرد؟
اخم ڪردم و زل زدم بہ دست هام.
بهار چطور ازش معذرت خواهے ڪنم؟
ببین تا چند دقیقہ دیگہ از دانشگاہ میرہ تا ڪلاس بعدے فرصت دارے از دانشگاہ ڪہ بیرون رفت برو دنبالش بهش توضیح بدہ ڪارت خیلے بد بودہ!
واے نگو روم نمیشہ!
روت میشہ یا نمیشہ رو ول ڪن!
نگاهے بہ پشتش انداخت و گفت:هانے بدودارہ میرہ!
سرم روبلندڪردم،بهارضربہ ے آرومے بہ شونہ م زد و گفت:بدودیگہ عین ماست نگا نڪن!
نمیتونستم تڪون بخورم،انگار پاهام بہ زمین چسبیدہ بود.
بهار نگاهے بهم انداخت و گفت:خودت خواستے!
ازم فاصلہ گرفت و رفت بہ سمت سهیلے!
لبم رو بہ دندون گرفتم،رو بہ روے سهیلے ایستادہ بود و تند تند چیزهایے میگفت سهیلے هم با اخم زل زدہ بود بہ زمین.
همونطور ڪہ با سهیلے صحبت مے ڪرد نگاهے بہ من انداخت و با چشم و ابرو بهم اشارہ ڪرد!
نفسم رو بیرون دادم و یڪ قدم برداشتم اما نتونستم جلوتر برم!
ایستادم،بهار با حرص دندون هاش روے هم فشار داد،سهیلے ڪمے بہ سمت من برگشت چند لحظہ تو همون حالت بود دستے بہ ریشش ڪشید و بہ سمت در دانشگاہ رفت!
بهار با عجلہ اومد سمتم:هانے بدو الان میرہ ها!
ڪلافہ گفتم:نمیتونم!
با اخم زل زد بهم و لب هاش رو جمع ڪرد.
آروم قدم برداشتم،چند قدم ازش دور شدہ بودم ڪہ گفت:مسابقہ ے لاڪ پشت ها نیستا هرڪے دیرتر برسہ! بجنب دختر!
پوفے ڪردم و سرعتم رو بیشتر ڪردم،از دانشگاہ خارج شدم،سهیلے آروم راہ مے رفت.
مردد صداش ڪردم:استاد!
ادامــه دارد...
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
🍃🌸۰﷽۰🌸🍃
شرح زیارت جامعه ی کبیره
#قسمت25
✍این تابلو ها توی جاده ها در تاریکی شب کارشون هدایته. همه چیز را برای انسان روشن می کنن فاصله ها رو، جهت ها رو. اما به یک شرط! به شرطی که نور و روشنایی در میان باشه زندگی یک جاده است پر پیچ و خم، پر نشیب و فراز. پر از راه و بی راهه.
🌹🍃دین همون تابلوهاست که در این مسیر زندگی کاشته شده به من و شما میگه کدام طرف برو و کدام طرف نرو، کجا سبقت بگیر کجا سبقت نگیر، کجا مستقیم برو و در کجا غير مستقيم حرکت کن.
🌹🍃این دین هم بدون معرفت که نقش نور داره به دست نمیاد. اینه که تمام انبیا و تمامی اهل بیت (ع) این رسالت را پیدا کردن شدن «مَوضِع الرِّسالة» که مردم را دعوت کنن به معرفت،
🔹میگن اون چیزی که به رفتار شما، به اعمال شما، به گفتار شما، ارزش و اعتبار می بخشه #معرفته. یک رکعت نماز با معرفت از هزار رکعت نماز بی معرفت بالاتره واقعا هم بالاتره.
📚استاد_رنجبر
@Emam_kh
وقتی در داخل محیط فتنه، کسانی با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهای نظام جمهوری اسلامی را نفی میکنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال میبرند، وقتی این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. ۱۳۸۸/۱۰/۲۹
@Emam_kh