💦⛈💦⛈💦
#قسمت_شش
♥️عشق پایدار♥️
عبدالله ازشایعه ای که در آبادی پیچیده بود ودهان به دهان میگشت با ماه بی بی مادربتول صحبت کرده بود و از اوخواست تا این شایعه به واقعیت نرسیده وقاصدهای ارباب به خانه ی عبدالله نیامده اند چاره ای بیاندیشد………خانه ی اربابی ملتهب و خانه ی عبدالله ملتهب تراز آن بود,دل یوسف میرزا در تب و تاب رسیدن به بتول ، دخترک زیبای رعیت زاده بود و دل بتول از همه جا بی خبر در پی یار دیرینش ,عزیز تازه از سفر برگشته اش بود.
ماه بی بی, بیقرار تراز همیشه به سمت تنور رفت و ته مانده های خمیر را چانه گرفت وبا صدای بلند بتول را به بیرون خواند,بتول با شنیدن صدای مادرش با سرعت از اتاق بیرون امد وگفت:مادر,چی شده؟
ماه بی بی:بیا دخترم,دیگه رمق ندارم این نانهای آخر را تو به تنور بزن,بزار منم یه لحظه کنار عزیز اقا بشینم و ببینم آن طرف دنیا چه خبراست که ما نمیدانیم و با این حرف,بتول به سمت تنور رفت وماه بی بی به سمت اتاق ,ماه بی بی استکانی چای ریخت و جلوی دامادش گذاشت وگفت:اقا عزیز حرف زیاد است اما بتول را به بهانه ای,بیرون فرستادم تا انچه که در ابادی پیچیده را به گوشت برسانم و شروع کرد به سخنانی که نقل میان مجلس این روزها بود واو رادر جریان قرارداد,بتول که بی خبراز همه جا قرصی نان گرم به دست داشت تا برای اقا عزیز بیاورد ناخوداگاه حرفهای اخر ماه بی بی را شنید و باشنیدن این خبر انگار خانه برسرش خراب شده مانند طفل مادرمرده ای گریه سرداد.
ماه بی بی که با گریه ی دخترش متوجه حضور او شد به سمتش امد و سرش را به سینه چسپاند و دلداریش میداد وگفت:نترس دخترکم,نترس بتولم ,هرکاری چاره ای دارد ,فقط مرگ است که چاره ندارد ,اسمان که به زمین نیامده چاره کار راحت است,فردا شب خیلی ساده به عقد اقا عزیز درمیایی وکارتمام است,ارباب زاده که هیچ,بالاتر از ارباب زاده هم بیاید نمیتواند زن عقدی مردی را برای کسی دیگر ببرند………
و کاش همه چیز به راحتی که ماه بی بی میگفت بود.
هعی ,هعی از دست این روزگار که همیشه جوری میچرخد که عده ای درزیر چرخهایش له میشوند .
بتول شب تا صبح با هجوم افکار مختلفی که به سرش,هجوم اورده بود,چشم بر هم نگذاشت وگاهی,از,شادی رسیدن به عزیز قند در دلش اب میشد وگاهی از فکر ارباب و ارباب زاده تلخی درکامش میریخت.
صبح زود بتول با یک شادی نامحسوس آماده میشد تا عصر به همراه خانواده و اقاعزیز راهی آبادی پایین شوند تا آقا سید عاقد آبادی پایین خطبه عقدشان رابخواند,چون نمیخواستند کسی متوجه شود این مراسم باید خیلی ساده وبی سروصدا انجام میشد و بعدش خانزاده توی عمل انجام شده قرار میگرفت وشاید اصلا این شایعه به واقعیت نمیپوست....
بعداز نهاربود, که عبدالله در تدارک رفتن به ده پایین بود ناگهان قاصدان ارباب رسیدند.
خانعلی مباشر ارباب داخل تنها اتاق محقرعبدالله شدوپیغام باقرخان رابا تمام وسایل رنگ و وارنگی که برای عروس خانم داده بودند، ابلاغ کرد وگفت:با دخترت صحبت کن,فردا صبح خیلی مرتب بالباسهایی که ارباب فرستاده بتول را برمیداری ومی آیی خانه ی اربابی,اونجا بهتون میگن چکارکنید....
رنگ از رخ عبدالله پرید وانگار روح از تن عروس وداماد این خانه درحال عروج به آسمان بود
ادامه دارد ...
نویسنده.....حسینی
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت64 ( 1 )
🔹 اهل دنیا ؛ اهل غفلت
💠 در حکمت ۶۴ نهج البلاغه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند:
« أَهْلُ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ يُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِيَامٌ »
" اهل دنیا مانند سوارانی هستند که در حالیکه خوابند، آنها را شبانه می برند. "
🔻 درباره " اهل الدّنیا " ، دو نکته اساسی قابل بیان است؛
1⃣ نکته اول این است که جز یک مورد، در تمام مواردی که در نهج البلاغه، ترکیب اهل الدّنیا استفاده شده است، مذمّت است؛ یعنی کسانی که دلبستگی به دنیا دارند و گرفتار دنیا هستند؛ فقط در یک مورد این بار منفی وجود ندارد، که آن هم در خطبه ۱۶۰ نهجالبلاغه است که در این خطبه امیرالمومنین (علیهالسلام)، پیامبر را یکی از اهل دنیا معرفی می کنند و میفرمایند:
« أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً» ؛
" پیغمبر از همه اهل دنیا، از فرط گرسنگی پهلویش بیشتر از همه فرو رفته بود و شکمش از همه گرسنه تر بود. "
در اینجا معنا، معنای خنثایی است؛ یعنی کسی که مدتی در دنیا زندگی کرده است، نه اینکه دلبستگی به دنیا داشته است.
🔻 لذا در خطبه ۲۳۰ درباره زاهدان میفرمایند:
" آن ها با اینکه به ظاهر اهل این دنیا هستند،( یعنی در این دنیا زندگی می کنند)، اما در باطن « لَيْسُوا مِنْ أَهْلِهَا » از اهل و دلبستگان دنیا نیستند؛ « فَكَانُوا فِيهَا كَمَنْ لَيْسَ مِنْهَا »
پس زهّاد، در دنیا به گونه ای زندگی می کنند، گویا اصلاً در دنیا نیستند. »
2⃣ بحث بعدی درباره اهل الدنیا به بهانه حکمت ۶۴، ویژگیهای اهل دنیا در نهج البلاغه است.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعدازماهرمضانچهکنیم؟
مراقب حال خوبمون باشیم
استادپناهیان
@Emam_kh
🔴 درخواستی عاجزانه از رئیسی
آقای رئیسی عزیز ، سربسته عرض می کنم :
باور کنید گاهی اوقات با مشاهده برخی تصمیمات عجیب و غلط دولت به خصوص در موضوعات اقتصادی ، تنها چیزی که به نظرمان می رسد این است که گویا برخی مسئولین تمام سعیشان ، ایجاد نارضایتی در مردم و بحران سازی است.
عاجزانه درخواست می کنیم تا دیر نشده دولت را از شرّ بانیان وضع موجود و نفوذی های ظاهرالصلاح پاکسازی کنید ...
#نفوذ
✍ قاسم_اکبری
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷حتی اگه بدترین گناهارو انجام دادی،
از رحمت خدا ناامید نشوید
👌خیلی شنیدنی
اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
@Emam_kh
📔 رفع درد زانو
☘ یک قاشق غذاخوری سرکه سیب و همان مقدار روغن زیتون را با هم مخلوط کنید و روزی دوبار زانو را ماساژ دهید، این کار را باید تا رفع درد تکرار کنید.
.☘🍁☘🍁☘
طرح_لوزی_کلاه
بعد از بافت کشباف دورج رو بافی انجام دادم بعدش 4 سانت زیر بافی وقتی به رج برگشت بافت که باید رو ببافیم رسیدیم همین رج به زیر می بافیم که دونه ها از روی کار رو بافی باشه. بعد به رج جلوی کار که رسیدیم دونه اول که حاشیه هست .از قسمت رو بافی بعد از کشباف یه دونه بلند میکنیم روی میل چپ میندازیم و با دونه بعدش دوتا یکی میکنیم. تعداد دونه های وسط هر لوزی باید فرد باشه من 9 تا دونه که رو بافتم باز یه نخ از پایین گرفتم روی میل انداختم با دونه دهم دوتا یکی کردم. به همین ترتیب تا آخر. برای رج برگشت همه دونه ها به رو بافته که جلوی کار زیر بافی باشه. در ادامه 4 سانت زیر بافی. بعد رج پشت کار همه دونه ها به زیر. به جلوی کار که رسیدیم دونه های رو بافته الان از وسط لوزی قبل دونه گرفته و روی میل انداخته دوتا یکی کرده. 9 تا رو بافته دوباره نخ گرفته با دونه 10 دوتا یکی میکنیم. به همین ترتیب تا آخر.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ والدینی که میخوان بچههای سرنوشتساز برای کشور تربیت کنن لازمه که این کلیپ رو ببینند
⚠️ مولفهای مهم در تربیت کودکان که اکثرا رعایت نمیکنیم و فاجعه دوران ما به حساب میآید!
@Emam_kh