8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پی علاج به جایی به جز حرم نروم
دوای هر غم و دردی زیارت است آقا...
#حرم_امام_رضا 🕊
https://eitaa.com/Emamzadeh_seyed_fathoallah
آسمان تا ساعاتی دیگر قمر در عقرب میشود
🔹زمانیکه ماه و ستارۀ قلبالعقرب در آسمان بهطور ظاهری به یکدیگر نزدیک میشوند به «قمر در عقرب» معروف است.
🔹این پدیده در سحرگاه شنبه با چشم غیرمسلح قابل مشاهده است. قلبالعقرب ستارهای با رنگ نارنجی و درخشان در صورت فلکی عقرب است که بهدلیل رنگ و درخشندگی آن در این پدیده بهراحتی قابل تشخیص است.
🔹مسئول کارگروه اطلاعرسانی کمیتۀ آماتوری انجمن نجوم ایران میگوید: شنبه پیش از طلوع خورشید، هلال ماه طلوع کرده و اندکی بالاتر از ماه در آسمان ستارهای به رنگ نارنجی دیده میشود که یک ابرغول سرخ در دنیای اخترفیزیک و بسیار بسیار بزرگتر از خورشید است. این پدیده با چشم غیر مسلح و حتی در شهری مثل تهران قابل مشاهده است.
"اعمال محدودیت برق در شهرستان ورامین"
📌به استحضار شهروندان عزیز ورامین می رساند؛
🔹برنامه مدیریت بار اضطراری در روز شنبه مورخ ۱۴۰۳/۱۱/۰۶ به شرح ذیل می باشد:
🔸ساعت ۹ الی ۱۱:
گل تپه چهارراه قنات، خیابان قنات، خیابان تخمه شویی و خیابان مسجد جوادالائمه
روستاهای سعد آباد و حسین آباد دفتری.
🔸ساعت ۱۱ الی ۱۳:
ریحان آباد، عبدل آباد، حاجی آباد، جعفر آباد اخوان و قوئینک زهری.
جاده خاوه، روستاهای محمد آباد عرب ها، علی آباد محیط، حاجی آباد عرب و حصار سرخ.
🔸ساعت ۱۳ الی ۱۵:
مجتمع کوثر۱، احمدآباد، قاسم آباد، ایجدان، ایجدانک، یوسف آباد و حسین آباد جواهری
کمربندی پیشوا_ورامین، بوالعرض، سوره، زواره ور، تجره، شمس آباد عرب
🔸ساعت ۱۵ الی ۱۷:
جنب استخر مروارید، زیرگذر سیلو به سمت حسین رضا، خیابان حسین رضا، خیابان شهرآرا، انتهای خیابان طالقانی، پزشک قانونی، خیابان صوفی آبادی، بلوار الغدیر به سمت کلاته، روستای کلاته، انتهای کهریزک، بلوار رسالت ضلع شمالی به سمت باغ صالح، روستای باغ صالح
✅از صبر و شکیبایی همشهریان گرامی سپاسگزاریم.
⚡️روابط عمومی منطقه برق ورامین⚡️
⚫️صلوات خاصه امام موسی کاظم علیه السلام
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِینِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِیِّ، الطَّاهِرِ الزَّکِیِّ، النُّورِ الْمُبِینِ، الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذىٰ فِیکَ. اللّٰهُمَّ وَکَما بَلَّغَ عَنْ آبائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِکَ وَنَهْیِکَ، وَحَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ، وَکابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَالشِّدَّةِ فِیما کانَ یَلْقىٰ مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ، رَبِّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ وَأَکْمَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِمَّنْ أَطاعَکَ وَنَصَحَ لِعِبادِکَ إِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.
🖤شهادت مظلومانه اباالرضا، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از غم هجر تو من دلخسته ام....
#امام_زمان
برنامه حرکت قطار حومهای تهران به پیشوا
#قطار
#تهران_ورامین_پیشوا_گرمسار_فیروزکوه
#پاییز_زمستان_۱۴۰۳ از ۱۴۰۳/۰۸/۰۱ لغایت ۱۴۰۳/۱۲/۲۴
https://eitaa.com/Emamzadeh_seyed_fathoallah
🌸🍃🌸🍃
📚#حکایتمرگپسرفرمانفرما
✍یکی از ﺣﺎکمان ﮐﺮﻣﺎﻥ وقتی به
حکومت رسید، یکی از بزرگان شهر را
دستگیر ﻭ بههمراه ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ
ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.
بعد از مدتی ﻓﺮﺯﻧﺪش ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ
ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.
زندانی به وزیر حاکم ﮔﻔﺖ:
ﺑﻪ حاکم ﺑﮕﻮ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ میدهم
و بهجای آن فقط ﭘﺴﺮ خردسالم ﺭﺍ ﺍﺯ
ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ و نمیرد.
🔻حاکم وقتی پیشنهاد مرد را شنید ﮔﻔﺖ:
من که حاکم ﮐﺮﻣﺎﻥ هستم،
نظم و ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭشم.
ﻓﺮﺯﻧﺪ آن شخص ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ جلوی چشم پدر جان داد.
اتفاقا سال بعد ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ حاکم ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.
🔻حاکم ﺑﺮﺍﯼ شفای پسرش ۵۰۰ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩ
ﺗﺎ فرزندش ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ
ﻭﻟﯽ سودی نبخشید.
ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ وی ﻫﻢ جلوی چشمان پدر جان داد.
ﺭﻭﺯﯼ حاکم، وزیرش ﺭﺍ ﺩﯾﺪ و ﮔﻔﺖ:
ﻋﺠﺐ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ،
ﻻﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﺩﻋﺎی ﺧﺎﻧﻮﺍﺩهﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ و۸ گرسنهای ﮐﻪ ﺁنها ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻫﺎ ﺍﻃﻌﺎﻡ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﭽﻪﺍﻡ ﺧﻮﺏ میﺷﺪ ﻭ زنده ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ.
🔻وزیر ﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ،
حاکم ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ، ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ و نظم ﺟﻬﺎﻥ
ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ گوﺳﻔﻨﺪ حاکم ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭﺷﺪ.
🔹نشو در حساب جهان سختگیر
🔸که هر سختگیری بود سختمیر
🔹تو با خلق آسان بگیر نیکبخت
🔸که فردا نگیرد خدا بر تو سخت
🌱🌱🌱
📗 داستان کوتاه
"همیشه کاری کنیم که بعدها افسوس نخوریم"
ماهیتابه حاوی صبحانهای که سفارش داده بودم تازه روی میز گذاشته شده بود و داشتم اولین لقمههای صبحانه رو سر صبر میجویدم و قورت میدادم.
پیرمرد وارد قهوهخانه شد و رو به عباس کرد و گفت:
خونه اجارهای چی دارید؟
عباس نگاهی بهش کرد و گفت: اینجا قهوه خانه است پدر جان، مشاور املاکی دو تا کوچه آنورتره.
پیرمرد پرسید: اینجا چی میفروشید؟
گفت: صبحانه و ناهار و قلیان
پیرمرد گفت: یک قلیان به من بده.
عباس به قصد دک کردن پیرمرد گفت: صاحبش نیست، برو بعدا بیا!
از رفتار و گفتار پیرمرد میشد تشخیص داد که دچار آلزایمر است.
صداش کردم پیش خودم و گفتم بیا بشین اینجا پدر جان.
اومد نشست کنارم و گفت: سلام.
به زور جلوی بغضم رو گرفتم و جواب سلام دادم. گفتم: گرسنه نیستی؟ صبحانه میخوری؟
گفت: آره میخورم.
به عباس اشاره کردم یک پرس چرخکرده بیاره.
با پیرمرد مشغول صحبت شدم.
از چند سالته و چند تا بچه داری و شغلت چیه بگیر تا خونهات کجاست و کدام محله میشینید؟
میگفت: دنبال خونه اجارهای می گردم برای رفیقم، صاحبخونه جوابش کرده.
گفتم: رفیقت الان کجاست؟
نمیدونست.
اصلا اسم رفیقش رو هم یادش نبود.!
عباس صبحانه رو با کمی خشم گذاشت روی میز و رفت.
به پیرمرد گفتم: بخور سرد نشه.
صبحانه خودم تمام شد و رفتم پیش عباس. گفتم: چرا ناراحت شدی؟!
گفت: تو الان این آدم رو مهمان کردی و این الان یاد میگیره هر روز بیاد اینجا و صبحانه طلب کنه.!
گفتم: خاک بر سرت.
این آدم الان از در مغازه تو بره بیرون یادش میره که اینجا کجا بوده و اصلا چی خورده یا نخورده.!
در ثانی هر وقت اومد اینجا و صبحانه خواست بهش بده از حسابمون کم کن...
شرمنده شد و سرش رو انداخت پائین.
برگشتم سمت پیرمرد و گفتم: حاجی چیزی لازم نداری؟
گفت: قلیان میخوام.
اشک چشمانم رو تار کرده بود.
یاد پدر افتادم که همیشه خوانسار میکشید و عاشق قلیان بود.
به عباس گفتم: یک خوانسار براش بزنه.
نشستم به نگاه کردن پیرمرد.
پدرم رو در وجود اون جستجو میکردم. پدری که دیگه ندارمش...
بهش گفتم: خونهتون رو بلدی؟
گفت: همین دور و برهاست.!
ازش اجازه گرفتم و جیبهاش رو گشتم. خوشبختانه شماره تماسی داخل جیبش بود. زنگ زدم و پسر جوانی جواب داد.
بهش داستان رو گفتم و گفت؛ سریع خودش رو میرسونه.
نفهمیدیم کی از خونه زده بیرون، اما از خونه و زندگیش خیلی دور شده بود.
یاد اون شبی افتادم که تهران رو در جستجوی پدر زیر و رو کردیم...
ساعتها گشتیم و نگاه نگرانمون همه کوچه ها رو زیر و رو کرده بود.!
یاد اون شبی افتادم که با همه خستگی که داشتم رفتم اسلامشهر تا پدر رو از مرکزی که کلانتری ابوسعید تحویلش داده بود به اونجا تحویل بگیرم.
یاد صدای لرزانش افتادم که بدون اینکه من رو بشناسه ازم تشکر کرد و گفت:
ببخشید اذیت کردم.
یاد آخرین کله پاچهای افتادم که همون صبح زود و بعد از تحویل گرفتنش از مرکز مربوطه با هم خوردیم.
یاد روزهای آخر پدر افتادم که هیچکس و هیچ چیز یادش نبود.!
نه غذا میخواست و نه آب، یاد شبهای خوفناک بیمارستان افتادم که تا صبح به پدر نگاه میکردم.
یاد روزی افتادم که به مادرم گفتم کمکم باید خودمون رو برای یک مصیبت آماده کنیم...
پیرمرد رو به پسرش سپردم و خداحافظی کردم.
تا یکساعت تمام بغضهای این سالها اشک شدند و از چشم من باریدند.
اشکی که بر سر مزار پدر نریختم.
من به خودم یک سوگواری تمام عیار بابت این سالها که بغضم رو فرو خوردم، بدهکارم...!
"آلزایمر" تمام ماهیت آدمی رو به تاراج میبره."
* در مواجهه با اشخاصی که دچار آلزایمر هستند، صبور و باشید و مهربان...
اونها قطعا شما و رفتارتون رو فراموش میکنند اما شما این اشخاص رو هرگز فراموش نخواهید کرد! *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرارهرشب
💢 #قرارهرشبمانبامولا 💢
#دعــــــــــــای_فـــــــــرج🤲🏻
دعای دسته جمعی جهت ظهور
❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍
✿ฺ اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ
✿ฺوَ انْکَشَفَ الْغِطآء وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ
✿ฺوَ ضاقَتِ الاَْرْض وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
✿ฺوَ اَنْتَ الْمُسْتَعان وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی
✿ฺوَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ
♡ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِران یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ ♡
✿ฺالْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
✿ฺاَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی
✿ฺالسّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
✿ฺالْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
✿یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
✿ฺبِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین
❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍
🤲🏻 اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
┅❅⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱⊰𑁍⊱⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱❅┅
اَلٰا بِـذِكْـرِٱللّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ
31.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای شخصی که برای جلسه بی بی ام البنین ؛ خیلی بدهکاری بالا آورده بود...
https://eitaa.com/Emamzadeh_seyed_fathoallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸أَمَّنْ یُجِیبُ
✨الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ
🌸خدایا به حق این آیه
✨مبارکه
🌸هر عزیزی تو دلش هر
✨حاجتی دارد روا بفرما
🌸شب زیباتون متبرک به
✨گرمی نگاه خدا
🌸الــهی
✨دلخوشیهاتون افزون
🌸جمع خانوادهتون پراز دلگرمی
✨شبتون بخیر
🌸وپراز آرامش الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر اين متن دلنشينه... 👌
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﯾﻪ نفر ﻣﯿﺮنجی... ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪیش... ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻪ ﺩﻟﺖ میمونه...
ﮐﯿﻨﻪ ﻧﯿﺴﺖ...
ﯾﻪ ﺟﺎﯼ ﺯﺧمه...
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻣﺜﻞ ﻗﺒﻞ ﺑﺸﻪ..!
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﯽ و ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺑﮕﯽ ﻧـــﻪ... ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺳﺖ!
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﯾﻦ ﻭﺳﻂ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯿﺶ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ..!
ﯾﻪ ﭼﯿﺰ سنگين مثل...
شبتون بخیر
https://eitaa.com/Emamzadeh_seyed_fathoallah