🔵 #داستان_ظهور ۱
💠ماه مکّه به سوی کعبه میآید...
🔹چرا این کتاب را در دست گرفته ای و با چه انگیزه ای این کتاب را مطالعه میکنی؟
هیچ میدانی من میخواهم تو را به سفری دور و دراز ببرم؟
🔹همسفر خوب من! از تو میخواهم تا همراه من به آینده بیایی! آینده ای که دیدنش آرزوی همه است.
🔹من تو را به روزگاری میبرم که قرار است امام زمان در آن ظهور کند؛ آری، سخن من در مورد روزگار ظهور است.
من میخواهم حوادث آن روزگار را برایت بگویم. آیا آماده هستی؟
🌷حتماً بارها شنیده ای که وعده خدا بسیار نزدیک است. پس برخیز و همراه من به مکّه بیا...
🔹امروز، بیستم «ذی الحجّه» است.
من و تو الآن در شهر مکّه، کنار کعبه هستیم. بیست روز دیگر تا ظهور باقی
مانده است.
🔹امام زمان روز دهم «مُحرّم» کنار کعبه ظهور میکند.
🕋نگاه کن! ببین که کعبه چقدر زیبا، جلوه نمایی میکند!
آیا موافقی با هم طوافی گرد کعبه بنماییم؟
به راستی چرا «مسجدالحرام» این قدر خلوت است؟!
🔹شنیده بودم که خانه خدا بسیار شلوغ است و هیچ وقت دور خانه خدا خلوت نمی شود.
🔹چرا امروز اینجا این قدر خلوت است؟
آیا عشق و علاقه مردم به کعبه کم شده است؟
مکّه حرم امن خدا است؛ امّا امروز سپاهیان «سُفیانی» این شهر را محاصره کرده اند و به همین علّت است که شهر این قدر خلوت است.
همسفرم! آیا «سُفیانی» را میشناسی؟
آیا میخواهی کمی درباره او برایت سخن بگویم؟
🔹«سفیانی» یکی از دشمنان امام زمان است و قیام او از علامتهای ظهور معرّفی شده است.
🔹تقریباً پنج ماه قبل، او در سوریه دست به کودتای نظامی زد و حکومت این کشور را به دست گرفت، سپس به عراق حمله کرد و شهر کوفه را به تصرّف خود درآورد ودر این شهر جنایات زیادی انجام داد و تعداد زیادی از شیعیان این شهر را قتل عام کرد.
🔹سفیانی سپاهی را به مدینه فرستاد و توانست این شهر را هم تصرّف کند.
اکنون، سفیانی در اندیشه تصرّف شهر مکّه است؛ زیرا شنیده است امام زمان در این شهر ظهور میکند.
🔹او دستور داده تا تعدادی از سربازانش به مکّه بروند و این شهر را محاصره کنند.
اکنون شهر مکّه در تصرّف سپاهیان سفیانی است.
❓سؤالی ذهن مرا به خود مشغول کرده است: امام زمان و یاران او چگونه این حلقه محاصره را خواهند شکست؟
🔹سپاهیان سفیانی با دقّت همه راههای ورودی شهر را کنترل میکنند.
⏪آماده شو!
ما باید به بیرون شهر برویم، همان جایی که قرار است جوانی ماه رو وارد شهر شود.
◀️آنجا را نگاه کن!
آیا آن جوان سی ساله را میبینی که به شکل و شمایل یک چوپان است؟
او در دست خود یک چوب دستی دارد و آرام آرام از میان سپاه سفیانی عبور میکند. خیلی عجیب است!
🔴سپاه سفیانی که نمی گذارند هیچ کس وارد شهر شود، چرا مانع ورود این جوان نمی شوند؟
نمی دانم او را شناختی یا نه؟
جان من فدای او!
این جوان، همان مولای من و توست که به امر خدا به شکل یک چوپان، وارد شهر میشود.
🍀او از راه دوری آمده است. او از «یَمَن» به «مدینه» رفته و مدّتی در شهر پیامبر منزل کرده است و با حمله سپاه سفیانی به مدینه، از آنجا خارج شده و
اکنون به مکّه رسیده است.
🌙صورت نورانیش چون ماه شب چهارده میدرخشد.
✨به گونه راستش نگاه کن! آن خال زیبا را میبینی که چون ستاره ای میدرخشد؟
🌸این جوان، فرزند پیامبر است و میآید تا دین جَدّش را زنده کند...
🌿امام زمان وارد شهر میشود، و در کنار کوههای این شهر منزل میکند.
شهر مکّه، شهر خدا و کعبه، محور خداپرستی است و چون هدف امام، ریشه کن کردن کفر است، حرکت خود را از مکّه شروع میکند.
🍀هنوز تا زمان ظهور، فرصت باقی است. امام زودتر به مکّه آمده است تا برای انجام کارهای مقدماتی رسیدگی کند...
🔰ادامه دارد...
✍ نویسنده: مهدی خدامیان ارانی
جهت #سلامتی و تعجیل در امر فرج صلوات
اللهم عجل لولیک فرج
بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها
🔵#داستان_ظهور ۲
💠سیّد محمّد شهید میشود ...
🔹امروز، روز بیست و پنجم «ذی الحجّه» است. ما تا زمان ظهور، پانزده روز فرصت داریم.
همسفر خوبم! آیا موافقی که با هم به اطراف کوه «ذی طُوی» برویم؟
حتما در دعای ندبه، این جمله را بسیار خوانده ای: «أبِرَضْوی أم غیرها أم ذی طُوی».
اکنون برخیز و با من به کوه «ذی طُوی» بیا. وقتی از کعبه به سوی مدینه حرکت کنیم، حدود پنج کیلومتر که برویم به آن کوه میرسیم.
🔹نگاه کن! ده نفر از یاران امام، در بالای این کوه جمع شده اند.
شاید بگویی: مگر امام سیصد و سیزده یار ندارد، پس چرا آنها فقط ده نفرند؟
این ده نفر یاران مخصوص او هستند که زودتر از همه خدمت امام رسیده اند؛ امّا آن سیصد و سیزده نفر، حدود چهارده روز دیگر به مکّه خواهند آمد.
🔹امام زمان بر فراز کوه ذی طُوی ایستاده است و منتظر است تا خدا به او اجازه ی ظهور بدهد.
🔹آیا میدانی آن عبایی که بر دوش امام زمان است، عبای پیامبر میباشد؟
آن عمامه زرد رنگی را که بر سر دارد، میبینی؟ این، همان عمامه رسول خداست.
🔹گوش کن!
امام به یاران خود میگوید: «می خواهم یک نفر را به سوی مردم مکّه بفرستم».
این یک مأموریّت مهم است.
چه کسی به عنوان نماینده امام به سوی مردم مکّه خواهد رفت؟
🔹اکنون امام یکی از پسر عموهای خود را برای این کار مهم انتخاب میکند.
نام او «سیّد محمّد» است.
🔹 امام به او دستور میدهد که به سوی مردم مکّه برود و پیامی را به آنها برساند.
آیا میخواهی این پیام را بشنوی؟
🔹گوش کن! پیام امام این است: «من از خاندانی مهربان و از نسل پیامبر هستم و شما را به یاری دین خدا دعوت میکنم. ای مردم مکّه، مرا یاری کنید».
🔹تو خود میدانی که امام زمان، نیازی به کمک مردم مکّه ندارد؛ زیرا روزگار ظهور نزدیک است، و به زودی وعده خدا فرا میرسد و هزاران فرشته به یاری او میآیند.
🔹پس چرا امام از مردم مکّه تقاضای کمک میکند؟
امام آنان را دعوت میکند تا به راه راست هدایت شوند و در این صورت، در این شهر هیچ خونی ریخته نخواهد شد.
آری، او امام مهربانی هاست و برای همین با تمام صداقت، مردم مکّه را به یاری دعوت میکند.
🔹نگاه کن! سیّد محمّد آماده حرکت شده و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد؛ زیرا مأموریّتی مهم به او داده شده است.
او با مولای خود و دیگر دوستانش خداحافظی میکند و به سمت مسجد الحرام رهسپار میشود.
🔹من کمی نگران هستم، مردم مکّه با این جوان چگونه برخورد خواهند کرد؟
ساعتی میگذرد، خبری از سیّد محمّد نمی شود، کم کم به نگرانی من افزوده میشود.
🔹خدایا! چرا سیّد محمّد این قدر دیر کرد؟ و لحظاتی بعد یک نفر در حالی که خیلی پریشان است نزد امام میآید.
او به امام خبر میدهد که سیّد محمّد وارد مسجد الحرام شد و پیام شما را به مردم مکّه رساند؛ امّا مردم مکّه به او حمله کردند و او را کنار کعبه شهید کردند.
🔹آخر به چه جرمی به قتل رسید؟
مگر این شهر، حرم امن الهی نیست؟ مگر حتّی حیوانات هم اینجا در امن و امان نیستند؟ مگر نماینده امام چه گفت که مردم مکّه چنین خروشیدند و او را مظلومانه کشتند؟
🔹او همان شهیدی است که در احادیث ما به عنوان «نفس زَکیِّه» از او نام برده شده است. حتماً میخواهی بدانی معنای آن چیست؟
🔹 #نفس_زَکیِّه یعنی: فردی بی گناه و پاک که مظلومانه کشته میشود...
🔰ادامه دارد...
✍ نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
اللهم عجل لولیک فرج
بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها
🔵#داستان_ظهور ۲
💠سیّد محمّد شهید میشود ...
🔹امروز، روز بیست و پنجم «ذی الحجّه» است. ما تا زمان ظهور، پانزده روز فرصت داریم.
همسفر خوبم! آیا موافقی که با هم به اطراف کوه «ذی طُوی» برویم؟
حتما در دعای ندبه، این جمله را بسیار خوانده ای: «أبِرَضْوی أم غیرها أم ذی طُوی».
اکنون برخیز و با من به کوه «ذی طُوی» بیا. وقتی از کعبه به سوی مدینه حرکت کنیم، حدود پنج کیلومتر که برویم به آن کوه میرسیم.
🔹نگاه کن! ده نفر از یاران امام، در بالای این کوه جمع شده اند.
شاید بگویی: مگر امام سیصد و سیزده یار ندارد، پس چرا آنها فقط ده نفرند؟
این ده نفر یاران مخصوص او هستند که زودتر از همه خدمت امام رسیده اند؛ امّا آن سیصد و سیزده نفر، حدود چهارده روز دیگر به مکّه خواهند آمد.
🔹امام زمان بر فراز کوه ذی طُوی ایستاده است و منتظر است تا خدا به او اجازه ی ظهور بدهد.
🔹آیا میدانی آن عبایی که بر دوش امام زمان است، عبای پیامبر میباشد؟
آن عمامه زرد رنگی را که بر سر دارد، میبینی؟ این، همان عمامه رسول خداست.
🔹گوش کن!
امام به یاران خود میگوید: «می خواهم یک نفر را به سوی مردم مکّه بفرستم».
این یک مأموریّت مهم است.
چه کسی به عنوان نماینده امام به سوی مردم مکّه خواهد رفت؟
🔹اکنون امام یکی از پسر عموهای خود را برای این کار مهم انتخاب میکند.
نام او «سیّد محمّد» است.
🔹 امام به او دستور میدهد که به سوی مردم مکّه برود و پیامی را به آنها برساند.
آیا میخواهی این پیام را بشنوی؟
🔹گوش کن! پیام امام این است: «من از خاندانی مهربان و از نسل پیامبر هستم و شما را به یاری دین خدا دعوت میکنم. ای مردم مکّه، مرا یاری کنید».
🔹تو خود میدانی که امام زمان، نیازی به کمک مردم مکّه ندارد؛ زیرا روزگار ظهور نزدیک است، و به زودی وعده خدا فرا میرسد و هزاران فرشته به یاری او میآیند.
🔹پس چرا امام از مردم مکّه تقاضای کمک میکند؟
امام آنان را دعوت میکند تا به راه راست هدایت شوند و در این صورت، در این شهر هیچ خونی ریخته نخواهد شد.
آری، او امام مهربانی هاست و برای همین با تمام صداقت، مردم مکّه را به یاری دعوت میکند.
🔹نگاه کن! سیّد محمّد آماده حرکت شده و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد؛ زیرا مأموریّتی مهم به او داده شده است.
او با مولای خود و دیگر دوستانش خداحافظی میکند و به سمت مسجد الحرام رهسپار میشود.
🔹من کمی نگران هستم، مردم مکّه با این جوان چگونه برخورد خواهند کرد؟
ساعتی میگذرد، خبری از سیّد محمّد نمی شود، کم کم به نگرانی من افزوده میشود.
🔹خدایا! چرا سیّد محمّد این قدر دیر کرد؟ و لحظاتی بعد یک نفر در حالی که خیلی پریشان است نزد امام میآید.
او به امام خبر میدهد که سیّد محمّد وارد مسجد الحرام شد و پیام شما را به مردم مکّه رساند؛ امّا مردم مکّه به او حمله کردند و او را کنار کعبه شهید کردند.
🔹آخر به چه جرمی به قتل رسید؟
مگر این شهر، حرم امن الهی نیست؟ مگر حتّی حیوانات هم اینجا در امن و امان نیستند؟ مگر نماینده امام چه گفت که مردم مکّه چنین خروشیدند و او را مظلومانه کشتند؟
🔹او همان شهیدی است که در احادیث ما به عنوان «نفس زَکیِّه» از او نام برده شده است. حتماً میخواهی بدانی معنای آن چیست؟
🔹 #نفس_زَکیِّه یعنی: فردی بی گناه و پاک که مظلومانه کشته میشود...
🔰ادامه دارد...
✍ نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
اللهم عجل لولیک فرج
بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها
🔵#داستان_ظهور ۳
💠خانه آباد کجاست؟
🔹اینجا مکّه است، شب نهم «محرّم»، شب تاسوعا.
جهان تشیّع عزادار امام حسین علیه السلام و برادر با وفایش عباس است.
قرار است اجازه ظهور ازطرف خداوند داده شود؛ امّا این کار با تشریفات خاصّی صورت میگیرد.
🔹با اجازه ظهور دیگر حکومت سیاهیها غروب میکند و هنگام طلوع روشنایی است.
امشب انتظار به سر میآید و خداوند فرمان ظهور را صادر میکند.
🔹اگر چه ما هم اکنون در مکّه و کنار خانه خدا هستیم؛ امّا باید امشب سفری به آسمان چهارم داشته باشیم.
🔹مگر در آسمان چهارم چه خبر است؟ صبر کن، برایت میگویم.
ما باید به کنار «بیتُ المَعمُور» برویم.
حتما میگویی: «بیتُ المَعمُور» دیگر کجاست؟
🔹همان طور که ما کعبه را به عنوان خانه خدا میشناسیم و گرد آن طواف میکنیم، خداوند بالای این کعبه، در آسمان چهارم، خانه ای ساخته تا فرشتگان گرد آن طواف کنند.
«بیت المعمور» به معنای «خانه آباد» است و اجازه ظهور #امام_زمان کنار این خانه صادر میشود و همه دنیا آباد میشود. آری، در دوران غیبت، دنیا خراب و ویران است. وقتی که ظهور امام فرا برسد دنیا آباد میشود، برای همین، آبادیِ دنیا از کنار خانه آباد (بیتُ المَعمُور) آغاز میشود.
🔹باید امشب با من به آسمان چهارم بیایی. حتماً میدانی که قرآن از آسمانهای هفت گانه سخن گفته است. ما اکنون میخواهیم به طبقه چهارم آن برویم.
🔹خوب نگاه کن! چه میبینی؟ تمام پیامبران اینجا جمع شده اند. اینجا میتوانی آدم و نوح و عیسی و موسی و ابراهیم را ببینی.
🔹گروهی از مؤمنان هم در اینجا هستند.
همه منتظرند و نگاهشان به سویی خیره شده است.
آن طرف را نگاه کن، چه میبینی؟
🔹فرشتگان دارند چند منبر نورانی را به سوی «بیتُ المَعمُور» میآورند.
خوب دقّت کن، آیا میتوانی تعداد آن منبرها را بشماری؟
درست است، چهار منبر نورانی!
رسول خدا و حضرت علی و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام را نگاه کن که با چه شکوهی به سوی این منبرها میروند و بالای آنها مینشینند.
چه شوری در میان این فرشتگان و انبیاء و مؤمنان برپا شده است...
🔹در این هنگام، همه درهای آسمان باز میشوند.
پیامبر میخواهد دعا کند و با خدای خویش نجوا کند. همه فرشتگان و پیامبران نیز آماده اند تا با پیامبر اسلام همنوا شوند.
گوش فرا بده تا تو هم سخن پیامبر را بشنوی!
🔹پیامبر چنین عرضه میدارد: «بار خدایا! تو وعده دادی که بندگان خوبت را فرمانروای زمین گردانی. لحظه عمل به آن وعده فرا رسیده است».
🔹همه فرشتگان و پیامبران نیز همین سخن را زمزمه میکنند.
نگاه کن! پیامبر و حضرت علی و امام حسن و امام حسین در بالای آن منبرها به سجده رفته اند.
🔹آنان در سجده چنین میگویند: «بار خدایا! بر ستمکاران خشم گیر؛ زیرا حریم تو شکسته شد. دوستانت کشته و بندگان خوبت ذلیل شدند».
🔹همسفر خوبم! تو خوب میدانی که منظور آنها از این سخنان چیست.
وقتی که خانه وحی به آتش کشیده شد و دُرّ یگانه عصمت، فاطمه (سلام الله علیها) شهید شد، همان روز، حریم خدا شکسته شد!
🔹آن روزی که امام حسین با لب تشنه شهید شد، ذلّت اهل ایمان شروع شد.
و به راستی، پیامبر خوب میداند چگونه از خداوند اذن ظهور را بگیرد.
🔹جالب است بدانی قبل از اینکه پیامبر بالای منبر برود، خداوند فرشته ای را به آسمان دنیا میفرستد.
🔹من مدّت زیادی در این فکر بودم تا علّت این کار را بفهمم.
آری، پیامبر از این منبر پایین نمی آید تا اجازه ظهور امام زمان را بگیرد و خداوند برای شادی دل پیامبر، این فرشته را قبلاً به آسمان دنیا فرستاده است تا وقتی دعای پیامبر تمام شد، این فرشته هر چه سریع تر حکم ظهور را در دستان مبارک امام قرار دهد.
🔹پیامبر در این سجده، چنان با خدا سخن گفت و از سوز دل خود پرده برداشت که اکنون دیگر هر گونه تأخیر در امر ظهور امام، مقبول درگاه خداوند نیست.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
اللهم عجل لولیک فرج
بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها
🔵#داستان_ظهور ۴
💠سیصد و سیزده نفر از راه میرسند ...
🔹اگر دقّت کنی میبینی که تمام مردم مکّه در مورد مطلب مهمّی با هم سخن میگویند.
آیا میخواهی تو هم از سخن آنها باخبر شوی؟
دیشب، سیصد و سیزده جوانمرد وارد شهر مکّه شده اند و تا صبح مشغول عبادت بوده اند.
آنها در مسجد الحرام گرد هم آمده اند، وهمه نگاهها را متوجّه خود کرده اند.
مردم مکّه تعجّب کرده اند. آنها نمی دانند این جوانان از کجا آمده اند و چطور توانسته اند خود را به مکّه برسانند؛ زیرا شهر مکّه در محاصره سپاه سفیانی است.
عجیب است که لباس همه این جوانان یک شکل است.
همه، هم قد و هم اندازه، مثل یک دسته نظامی، بسیار مرتّب هستند؛ هر
کس آنها را ببیند، مبهوت آنان میشود.
آمدن این جوانان به شهر مکّه، یک راز است که کسی از آن خبر ندارد.
هر کدام از جوانان در گوشه ای از دنیا بودند. چگونه شد که آنها در یک لحظه خود را در مکّه یافتند؟
آنها به امر خدا با «طَیّ الارض» به مکّه آمده اند.
🔹شاید بپرسی که «طَیّ الارض» یعنی چه؟!
اگر بتوانی در یک لحظه، بدون استفاده از هیچ وسیله نقلیّه ای، کیلومترها راه را پشت سر بگذاری و خود را به مکّه یا هر جای دیگر برسانی، تو «طَیّ الارض» نموده ای.
آری، یاران امام معجزه وار و بسیار شگفت انگیز کنار کعبه جمع شده اند.
آری ظهور #امام_زمان وابسته به حضور این سیصد و سیزده نفر است، اراده خدا بر این بوده است که آنها را در یک لحظه در مکّه جمع کند.
هر کس اسم بزرگ یا همان اسم اعظم خدا را بداند، دعایش مستجاب میشود. وقتی امام زمان خدا را به آن اسم قسم میدهد، سیصد و سیزده یار او، در یک چشم به هم زدن، در مکّه حاضر میشوند.
اکنون تو از این راز آگاه شده ای؛ امّا مردم مکّه، همچنان در تعجّب هستند.
آنان در مسجد الحرام دور هم جمع شده اند و درباره این مطلب با هم سخن میگویند: به راستی این جوانان چگونه وارد مکّه شده اند؟
آن طرف را نگاه کن! آن مرد را میبینی که به سمت بزرگان مکّه میرود.
او کیست و چرا چنین سراسیمه و مضطرب، جمعیّت را میشکافد؟
او مستقیم نزد فرماندار مکّه میرود. سلام میکند و میگوید: «دیشب خواب عجیبی دیدم و برای همین خیلی ترسیده ام».
فرماندار مکّه نگاهی به او کرده و میگوید: «خوابت را برایم تعریف کن ».
و آن مرد چنین میگوید: «خواب دیدم که ابری در آسمان ظاهر شد و آرام آرام به سمت زمین آمد تا اینکه به کعبه رسید. در آن ابر، ملخهایی دیدم که بالهای سبزی داشتند و مدّت زیادی دور کعبه طواف کردند و سپس به شرق و غرب عالم پرواز کردند».
هر کس که این سخن را میشنود به فکر فرو میرود.
آیا بینِ این خواب و آن گروه سیصد وسیزده نفری، ارتباطی وجود دارد؟
🔹در شهر مکّه شخصی هست که خواب را خیلی خوب تعبیر میکند. از او میخواهند تا این خواب را تعبیر کند.
او قدری فکر میکند و سپس میگوید: «لشکری از لشکریان خدا وارد این شهر شده است و شما هرگز نمی توانید در مقابل آن مقاومت کنید».
همه مردم مکّه به فکر فرو میروند. آری، آن لشکر، همان جوانهایی هستند که دیشب وارد مکّه شدند.
طبیعی است که مردم مکّه از دست این جوانان عصبانی باشند؛ زیرا اینان
می خواهند اهل بیت (علیهم السلام) و شیعیانشان را در همه دنیا عزیز کنند.
شما فکر میکنید اوّلین تصمیم مردم مکّه چه میباشد؟
🔹درست حدس زده اید، آنها میخواهند این سیصد و سیزده نفر را دستگیر کنند؛ امّا خدا ترسی بزرگ بر دل آن مردم میاندازد.
من به حال این مردم ساده لوح میخندم، مردمی که هنوز هم در فکر دشمنی با شیعه هستند. آنها نمی دانند که دیگر روزگار غربت شیعه تمام شده است.
یکی از بزرگان مکّه که میبیند همه در ترس و اضطراب هستند میگوید: این جوانانی که من دیده ام، چهرههایی نورانی دارند و اهل عبادت هستند، آنها که تا به حال کار خلافی انجام نداده اند، چرا از آنها میترسید؟
مردم مکّه تا غروب آفتاب در مورد این جوانان سخن میگویند و آن چنان ترس و وحشتی در دل دارند که نمی توانند هیچ کاری بکنند.
شب فرا میرسد و مردم به خانههای خود باز میگردند و به خواب سنگینی فرو میروند.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
اللهم عجل لولیک فرج
بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها
🔵#داستان_ظهور ۵
💠پرچمی که سخن میگوید...
🔹شب عاشوراست و فردا روز ظهور امام زمان!
امشب، پایان روزگار غیبت رقم میخورد. شهر مکّه در تاریکی فرو رفته استّ امّا کنار کعبه نورانی است. امشب کسی به مسجد الحرام نیامده است.
آن جوان را میبینی که کنار کعبه مشغول دعاست؟ نمی دانم او با خدا چه نجوایی دارد.
آیا میخواهی نزدیک برویم و او را از نزدیک ببینیم؟
او امام زمان است که در این خلوت شب با خدای خود راز و نیاز میکند.
آیا میدانی مُضطرّ واقعی اوست که خدا دعای او را مستجاب و امر ظهورش را اصلاح میکند؟
🔹خدا در قرآن میگوید: «أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ: چه کسی دعای مُضطرّ را اجابت میکند و سختیها را از او دور مینماید؟
اکنون سؤال مهمّی از تو دارم: آیا میدانی امام زمان چگونه میفهمد که
دعای او مستجاب شده است؟
او از کجا میفهمد که باید قیام کند؟
آیا میدانی که در آن لحظاتی که قرار است دوران غیبت تمام شود، چه حوادثی روی میدهد؟
اگر دقّت کنی میبینی که امام به همراه خود یک پرچم آورده است. [۱]
خدای من! آن پرچم خود به خود باز میشود.
🔹صدایی به گوش میرسد. این صدا از کیست؟
امام که مشغول دعا است، شخص دیگری هم در اینجا نیست، پس چه کسی است که سخن میگوید؟
گوش کن! آیا میشنوی چه میگوید؟ «ای ولیّ خدا، قیام کن! ».
من این طرف و آن طرف را نگاه میکنم تا شاید گوینده این سخن را بیابم.
عجب! این همان پرچمِ همراه امام زمان است، اکنون با قدرت خدا به سخن در آمده است.
🔹همسفرم! تعجّب نکن! مگر مقام امام زمان بالاتر از موسی نیست؟
مگر درخت به اذن خدا به سخن درنیامد و با موسی سخن نگفت؟
در اینجا هم به امر خدا، پرچم با امام زمان سخن میگوید.
شمشیر امام را نگاه کن که خود به خود از غلاف بیرون میآید و با آن حضرت سخن میگوید: «ای ولیّ خدا قیام کن! ».
🔹نگاه کن، مسجد الحرام چقدر نورانی شده است!
چه شوری بر پا شده است! فرشتگان دسته دسته به مسجد الحرام میآیند.
در میان آنها فرشتگانی که در جنگ بدر به یاری پیامبر آمدند نیز حضور دارند.
مسجد پر از صفهای طولانی فرشتگان میشود. در این میان دو فرشته بزرگ الهی را میبینی، آنها جبرئیل و میکائیل هستند.
جبرئیل با کمال ادب خدمت امام میرسد و سلام میکند و میگوید: «ای سرور و آقای من! اکنون دعای شما مستجاب شده است».
🔹اینجاست که امام دستی بر صورت خود میکشد و میفرماید: «خدا را حمد و ستایش میکنم که به وعده خود وفا کرد و ما را وارثِ زمین قرار داد».
نگاه کن! چگونه امام با شنیدن سخن جبرئیل حمد و شکر خدا را میکند.
پس من و تو هم باید شکرگزار خدا باشیم که روزگار سیاه غیبت به سر آمد و سپیده ظهور دمید.
به نظر تو اوّلین کار امام در هنگام ظهور چیست؟
جواب یک کلمه بیشتر نیست: نماز.
آری، امام در کنار کعبه میایستد و نماز میخواند.
🔹شاید امام به شکرانه اینکه خدا به او اجازه ظهور داده است، نماز میخواند.
و شاید او میخواهد با نماز از خدا طلب یاری کند؛ زیرا او راهی بسیار طولانی پیش روی خود دارد و نیازمند یاری خداست. وقتی نماز تمام میشود او از جای خود برمی خیزد و یاران خود را صدا زده و میگوید: ای یاران من! ای کسانی که خدا شما را برای ظهور من ذخیره کرده است به سویم بیایید.
نگاه کن، ببین!
یاران امام یکی بعد از دیگری، خود را به مسجد الحرام میرسانند.
همه آنها کنار درِ کعبه دور امام جمع میشوند...
اکنون امام به کعبه، خانه یکتاپرستی تکیه میزند و اوّلین سخنان خود را برای یارانش میگوید.
او این آیه قرآن را میخواند: «بَقیَّةُ اللّه ِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ».
و سپس میفرماید: «من بَقیّةُ اللّه و حجت خدا هستم».
🔹می دانم که میخواهی بدانی معنای «بَقیّة اللّه» چیست.
حتماً دیده ای بعضی افراد، وسایل قیمتی تهیّه کرده، آن را در جایی مطمئن قرار میدهند. آن وسایل، ذخیرههای آنها هستند.
خدا هم برای خود ذخیره ای دارد. او پیامبران زیادی برای هدایت بشر فرستاد. پیامبران همه تلاش خود را انجام دادند.
ولی آنها موفق نشدند که حکومت الهی را تشکیل بدهند؛ زیرا هنوز مردم آمادگی آن را نداشتند.
امام زمان ذخیره خداست تا امروز حکومت عدل الهی را در همه جهان برپا کند.
آری، امام بَقیّةُ اللّه است، او ذخیره خداست. او یادگار همه پیامبران است.
چه جمع زیبایی، یک شمع و سیصد و سیزده پروانه!
آیا آن ستون نور را میبینی؟
یک ستون نور از بالای سر یاران امام زمان به آسمان رفته است. این ستون خیلی نورانی است. همه میتوانند این نور را ببینند.
این معجزه خدا و نشانه ظهور است. همه مردم دنیا، این نور را میبینند و دلشان شاد میشود.
اللهم عجل لولیک فرج
بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها