#مسابقه_سردار_آفتاب ☀️
#خاطرات (قسمت ششم)
ارتفاعات آلواتان تقریباً وسط جاده پیرانشهر-سردشت قرار دارد. ما برای پیشروی باید از وسط این ارتفاعات عبور میکردیم که جاده اصلی به صورت پیچ در پیچ در آن قرار داشت. عملیات کردن در آنجا بدلیل وجود جنگل انبوه بسیار مشکل بود. به قدری پوشش گیاهی این جنگل متراکم است که وقتی شب وارد آن شوی و انگشت را جلوی صورت خود بگیری، آن را نمیبینی!
تدبیر کاوه برای پشت سر گذاشتن جنگل، آتش بود. استدلالش این بود که در حال حاضر، حفظ جان نیروها از حفظ جنگل مهمتر است. درخت در برابر جان بچههای مردم ارزشی ندارد. اما استفاده از آتش در جنگل نیاز به مجوز داشت. با بروجردی هماهنگ کرد و مجوز استفاده از آتش در جنگل را از قرارگاه حمزه گرفت. متعاقباً قرارگاه، چند هزار لیتر بنزین و پمپ و دستگاههای آتشزن به منطقه فرستاد. یک گردان مأمور آلوده کردن جنگل شد. در مناطق از قبل تعیینشده با پمپ روی درختان مواد آتشزا پاشیدیم و در جاهایی هم که انبوه درخت بیشتر بود، گالنهای بنزین را رها کردیم. حدود دویست سیصد مترمربع از جنگل آلوده شد. طبق محاسباتی که داشتیم، آتش این محدوده از جنگل، برای حصول نتیجه کافی بود.
همه چیز آماده برپاکردن آتش بود. نیروها با فاصله از جنگل مستقر شدند. قرار بود با دستگاه آتشزن که توان پرتاب شعله تا حدود 100 متر را داشت، جهنم آلواتان را روشن کنیم و به محض بالارفتن شعلهها، فرار کرده تا از حرارت آتش صدمه نبینیم. کاوه دستگاه آتشزن را برداشت و شلیک کرد. در چند ثانیه، تمام محدوده آلوده شده، مشتعل شد و زبانه عظیمش به آسمان کشید. ماشینها راه افتادند و شروع به فاصله گرفتن از جنگل کردند. اما به دقیقه نکشیده آتش از پایین خاموش شد و ناگهان دیگر آتشی وجود نداشت. تنها چیزی که دیده میشد، دود ناشی از خاموشی آتش بود. تراکم درختان آنقدر زیاد بود که به آتش هم اجازه پیشروی نداد و خیلی زود زمینش زد. همه مات و مبهوت به جنگل نگاه میکردند. (ادامه دارد...)
#شهید_محمود_کاوه 🕊🍃
📚 من کاوه هستم (📝 علی اکبری مزدآبادی)
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•