eitaa logo
انرژی مثبت
501 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
43 فایل
👌با کانال انرژی مثبت در کنار خانواده رویایی زندگی کنید😍 . . . 💍ازدواج زناشویی و همسرداری کودک و نوجوان و دیگر موضوعات... کپی با ذکر صلوات بلامانع است✅ #صلوات‌یادتون‌نره😊 https://eitaa.com/joinchat/1461583945C5d877267af
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷﷽🌷ا 📕موضوع:دوقطبی کردن برای ایجادآشوب 📚باحضور کارشناس محترم: ⏰چهارشنبه ۶ اردیبهشت ماه۱۴۰۲ ساعت۲۱:۳۰ 🌍 مکان: گروه روشنگری ایران قوی 🇮🇷 @irani_ghavi لینک گروه: http://eitaa.com/joinchat/1005781046C30b82ba622
❣️ سلام پدر مهربان ما صبحت بخیر ✋ 🔅السَّلامُ عَلَیْكَ یا بابَ اللَّهِ و َدَیّانَ دینِهِ... 🌱سلام بر تو ای دروازه ارتباط با خدا که جز از درگاه تو به ساحت او راهی نیست! 🌱و سلام بر تو ای حکمفرمای دین، که نیکان و بدان را سزا خواهی داد... 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
پنج کلید آرامش 🔹️به کسی که به تو اهمیت نمیده، اهمیت نده. 🔹️کاری رو تا ۱۰۰ درصد قطعی نشده برای کسی توضیح نده. 🔹️توقع خودت از دیگران رو به صفر برسون و برای همه چیز خودت تلاش کن. 🔹️اگر کسی یکبار به تو صدمه زده پس برای بار دومم هم میتونه اینکارو انجام بده پس مسیرتو ازش جداکن. 🔹️هر وقت کنار هر چیزی یا هرکسی حالت خوب نبود لطفا هر چقدرم عزیز بود رهاش کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🍃قطعا برات اتفاق افتاده که موقع رانندگی یه راننده بهت فرصت میده که دور بزنی و تو خوشحال و قدردان اون آدم میشی. تو هم یه کم جلوتر به راننده دیگه‌ای همین فرصت رو میدی و اون هم تحت تأثیر تو به راننده بعدی. اون روز تحت تاثیر گذشت ساده یک نفر، افراد زیادی خوشحال و راضی شدن و این چرخه رو به دیگران منتقل کردن. حالا عکسش رو تصور کن! به تو موقع رانندگی هیچکس فرصت دور زدن نمیده، و تو با فشار روحی و به زور دور می‌زنی. یه کم جلوتر تو هم تحت تاثیر عدم همکاری بقیه، به راننده بعدی فرصتی نمیدی، و اون هم همینطور. اون روز به خاطر عدم گذشت یک نفر، تعداد زیادی با ناراحتی و نوعی خشم به خونه میرن. این داستان درباره تمام تعاملات اجتماعی و انتقال امنیت روانی افراد به همدیگه صدق میکنه. احساسات و حالات روانی آدم‌ها به شدت مسری هستن، و این حس افسردگی و گاها خشمی که هر روز در سراسر جامعه میبینیم، دلیلش از همین مسری بودن احساسات آدماست. اگر هرکسی سعی کنه یکبار در روز این چرخه رو بشکنه، اوضاع خیلی بهترمیشه …🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🍃ابوسعید ابوالخیر گفت : هرجا که نظر می‌کنم، بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته. کسی نمی‌بیند و کسی نمی‌چیند. گفتند: کو، کجاست؟ گفت: همه‌جاست. هرجا میتوان خدمتی کرد؛ یا هرجا میتوان راحتی به دلی آورد؛ آنجا که غمگینی هست و آنجا که مسکینی هست؛ آنجا که یاری طالبِ محبت است؛ و آنجا که رفیقی محتاج مروت...🍃🌼
💠امام مهدى عليه السلام : 🔔ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست 📚بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175 🤲اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥اگر موفق شدید که خود را به یاد بیاورید، اگر موفق شدید که میان خودتان و آن چیزی که غلیان خشم، شهوت یا ولع شماست تمایز قائل شوید، آنگاه خویشتن را درخواهید یافت...🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌸وقتی تلاش می کنی همه چیز را کنترل کنی، هیچ لذتی نمی بری.. آرام باش، نفس بکش، رها کن فقط در لحظه زندگی کن زندگی هیچگاه بی مشکل نخواهد بود، مشکل جزیی از دنیای مادی است. در واقع همه چیز مساله است نه مشکل فقط روح متعالی است که فارغ از رنج و مشکلات است به رنجهایتان اهمیت ندهید تا کم رنگ شوند...✨❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی تصور میکنیم که میشود زندگی کرد اما اشتباه نکرد مدام زندگیمان را محدود و کوچک میکنیم که مـبادا اشتباهی مرتکب بشویم غافل از اینکه برای تجربه یک زندگی بزرگ و غنی بـاید مرتکب اشتباه شویم. ولی یک اشتباه را نباید دوباره تکرار کنیم🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی هر چقدر هم که بد به نظر برسد همیشه کاری هست که ميتوان انجام داد و بخاطرش خوشحال بود. گاهی لازم است بعضی خواسته هایت را خاک کنی تا به جای آن جوانه ی آرامش در وجودت سبز شود🌱
مهم نیست که یه نفر چقدر احساس بدی در تو ایجاد می کنه، هرگز تا سطح اون خودت رو پایین نیار آروم بمون، قوی باش، با مهربونی صحبت کن و در صورت لزوم کنار بکش.
🍃🌺🍃 ❤️حضــرت زهـرا(س): ❣بهترین شما ڪسےست که ❣در برخورد با مردم مهربان تر باشد. 📕دلایل الامامه، ص76
📚 «پـنــج داستـــان کوتــاه و پنــد آمــوز» ༺------------------------------------------ ༺------------------------------------------ ✅✅✅✅✅✅✅✅✅ ✍ داستان کوتاه اول : 🔹 امیر المؤمنین علی علیه‌السلام در مسجد در حال عبادت بودند که وقت افطار شد. امیرالمومنین (ع) سفره خود را باز کردند و به پیرمرد غریبی که نزدیک ایشان بود تعارف کردند. اما پیرمرد غریب، نتوانست از غذای خشک و ساده امیرالمومنین (ع)، چیزی بخورد. پس غذایی که به او تعارف شده بود را در پارچه‌ای گذاشت و از مسجد بیرون رفت؛ پیرمرد غریب، کوچه به کوچه می‌گشت تا به خانه‌ای برسد که غذای خوبی داشته باشد و خود را سیر کند. تا این که به خانه امام حسن علیه‌السلام رسید‌. وارد منزل شد و از غذای آن‌ها خورد. وقتی سیر شد، غذای خشک آن پیرمرد را از پارچه درآورد و به امام حسن علیه‌السلام نشان داد و گفت : در مسجد، پیرمرد غریبی را دیدم که از این عذای خشک می‌خورد. به من هم داد ولی اصلا از گلویم پایین نرفت. دلم به حالش سوخت. از غذای خود بدهید تا برای او نیز ببرم. امام حسن علیه‌السلام به گریه افتادند و فرمودند : آن پیرمرد، امیرالمومنین علی علیه‌السلام، پدر ماست! 📚 ینابیع الموده ؛ صفحه ۱۷۴ ✍ داستان کوتاه دوم : 🔹 محمّد بن عبداللّه هروى مى گويد : مردى از اهالى بلخ با غلامش به زيارت حضرت امام رضا (عليه السلام) آمد، خود و غلامش آن حضرت را زيارت كردند. ارباب بالاى سر حضرت آمد و مشغول نماز شد و غلام پايين پاى حضرت به نماز ايستاد. چون هر دو از نماز فارغ شدند به سجده رفتند و سجده را طولانى نمودند، ارباب پيش از غلام سر از سجده برداشت و غلام را صدا كرد، غلام سر از سجده برداشت و گفت : لبيک اى مولاى من به غلام گفت: مى خواهى آزادت كنم؟ گفت: آرى، گفت: تو در راه خدا آزادى و فلان كنيز من هم كه در بلخ است در راه خدا آزاد است و من در اين حرم مطهر او را با اين مقدار مهريه به همسرى تو درآوردم و پرداخت آن را نيز ضامن شدم و فلان زمين حاصلخيز خود را هم وقف بر شما دو نفر و اولادتان و اولاد اولادتان و همين طور نسل و ذريه شما كردم و حضرت امام رضا (عليه السلام) را هم به اين برنامه شاهد گرفتم. غلام گريست و به خدا و حضرت رضا (عليه السلام) سوگند ياد كرد كه من در سجود جز اين امور را نخواستم و به اين سرعت اجابتش از سوى خدا برايم معلوم شد. 📚 بحار الأنوار ؛ ج ۴۹ ، ص ۳۳۰ ✍ داستان کوتاه سوم : 🔹 روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟» شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.» همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟» شیخ در جواب می‌گويد: «او به من گفت شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه در مورد تو می‌گویند؟!» و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون کرد. ✍ داستان کوتاه چهارم : 🔹 اسب سواری، مَردی فلج را سر راه خود دید که از او کمک می خواست. مَردِ سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند. مَردِ فلج وقتی بر اسب سوار شد، دهنه ی اسب را کشید و گفت : اسب را بردم، و با اسب گریخت! اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد : تو تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی! اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین چه می گویم! مَردِ فلج اسب را نگه داشت. مَرِد سوار گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی؛ زیرا می ترسم که دیگر «هیچ سواری» به پیاده‌ای رحم نکند! ✍ داستان کوتاه پنچم : 🔹ابراهیم ادهم گفت: غلامی خریدم و از وی پرسیدم: نامت چیست؟ گفت: هرچه تو بخوانی، گفتم: چه میخوری؟ گفت: تا چه بخورانی، گفتم: چه میپوشی؟ گفت: هرچه بپوشانی، پرسیدم چه کار میکنی؟ پاسخ داد: هر کاری بفرمایی. گفتم: چه میخواهی؟ گفت: بنده را با خواستن چه کار؟ پس با خود گفتم: ای مسکین آلوده همه ی عمر؛ خدای متعال را چنین بندگی کرده ای؟ 👈« بندگی را از این غلام بیاموز» ༺------------------------------------------ ༺------------------------------------------ ✅✅✅✅✅✅✅✅✅
‌جان ميدهم ازحسرتِ دیدارِ تو چون صبح باشد که چو خورشیدِ درخشان به درآیی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چون نرقصد جانم از شادی که جانانم تویی محرم دل مطلب تن مقصد جانم تویی...🌱
لبخندت طعم عشق می دهد و نگاهت سرشار از زیبایی است و چون با چشم هایت خورشید را به خانه دلم می آوری مرا میهمان صبحی می نمایی که هر ثانیه اش با عشق عجین است
🖇♥️ مثلِ ابراز علاقه کنید، اونجایی که میگه : " ای عشق تو را دارم و دارای جهانم "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬۶۰ ثانیه زیبایی ببینید از شکل گیری آبشارهای فصلی تخت‌چان پلدختر پس از باران...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احوال دل، آن زلف دوتا داند و من راز دل غنچه را، صبــا داند و من بی من تو چڪَونه‌اے، ندانم؟ اما من بی‌تو درآتشم، خداداند و من....
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم ‌تا ڪه از جانب نباشد ڪششی ڪوشش بیچاره به جایی نرسد همه عمر برندارم سر از این خمار مستی ڪه هنوز من نبودم ڪه تو در دلم نشستی
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی الا بر آن که دارد با دلبری وصالی